استاد آشوري در وب سايت خود – جستار – مطلبي نوشته اند در باره ي وب لاگ ها که از جهات مختلف شايسته ي بحث و تدقيق است. نظر ايشان به عنوان يکي از برجسته ترين نويسندگان و انديشمندان ايراني، بدون ترديد بر پايه هاي استوار ذهني و علمي متکي است و نمي توان و نبايست در نقد نظر ايشان به ظواهر بسنده کرد. متاسفانه در بعضي از وب لاگ ها نسبت به اظهار نظر ايشان موضع احساسي و خصمانه گرفته شده و اين نه تنها به بسط و روشن شدن موضوع – که يکي از موضوعات مهم در عرصه توليدات معنوي و نوشتاري به زبان فارسي است - کمک نمي کند بلکه باب بحثي را که يکي از پيشروان عرصه ي زبان و مدرنيت در ايران – خواسته يا ناخواسته – گشوده اند مي بندد.
نوشته ي آقاي آشوري را مي توان سطر به سطر تجزيه و تحليل کرد و از زواياي مختلف – مثلا از ديدگاه يک اديب، يا يک خبرنگار، يا يک فيلسوف - به آنها پاسخ داد. مي توان احکام کلي نوشته ي ايشان را به زير تيغ تيز نقد برد و از ايشان تقاضا کرد تا با صرف وقت و دقت علمي بيشتر، مسئله را مورد موشکافي قرار دهند و نتايج حاصل از تحقيقات شان را در اين زمينه- که به هر حال بخشي از جامعه ي فرهنگي امروز ما بدان مبتلاست - در قالب کتاب يا مقاله يا وب نوشت در اختيار نويسندگان جوان بگذارند.
ايشان احتمالا از موجي که در اثر اظهار نظر اخيرشان در چند روز آينده در فضاي وب لاگ ها به وجود خواهد آمد تعجب خواهند کرد و برخي واکنش هاي سطحي را مويد نظر خود خواهند دانست اما اميدوارم همين جو و فضاي زنده و واکنش هاي سريع – که حکايت از پيوند انداموار وب لاگ ها و وب لاگ نويس ها دارد – موجب گردد تا حضرت استادي به شاگردان شان افتخار دهند و در اين زمينه نظرات صائب شان را ارائه فرمايند.
اگر دوستان ِ استاد آشوري به ايشان هشدار داده اند که وارد اين "وادي وقت کش نشوند" که براي "ايشان" بي حاصل است، البته ضيق وقت و عمق پژوهش هاي استاد را مد نظر داشته اند والا اگر ورود به عالم وب لاگ ها و نوشتن در "جستار" براي استاد بي حاصل باشد، قطعا براي ما شاگردان ايشان بي حاصل نخواهد بود. به گمان من باقي اظهار نظرهاي آقاي آشوري نيز بر اساس همين هشدارها و تحذيرها شکل گرفته و اگر کمي در اين کهکشان وسيع - با ستارگان و سيارات رنگارنگ اش - گشتي مي زدند قطعا در افکار خود تجديد نظر مي کردند.
ممکن است آنچه در برخي يا حتي بسياري از وب لاگ ها نوشته مي شود، "جدي" و "به درد بخور" و "باب طبع" استاد نباشد و نوعي "روزانگي" و "بازي – بازي" به شمار رود، اما اگر چنين است، از کم لطفي اساتيد بزرگوار است که چنان به دنياي کاغذ و مرکب چسبيده اند که فرصت عرضه ي آثار، يا لااقل گزيده ي آثارشان را بر روي اينترنت ندارند.
وقتي در "گوگل" کلمه ي "مدرنيت" را تايپ مي کنم و با "ي" عربي 270 مورد، و با "ي" فارسي 78 مورد مي يابم، بخش بزرگي از آن يقينا مربوط به محتوايي است که در همين وب لاگ هاي به ظاهر بي اهميت توليد شده است و اين کلمه را در خود مستتر دارد. 294 مورد ترکيب "داريوش آشوري" با "ي" عربي، و 872 مورد "آشوري" تنها - که بخش بزرگي از آن قطعا به آقاي آشوري مربوط است،- در همين وب لاگ هايي که صاحبانش "روزانه" مي نويسند وارد شده است.
کاش وقتي نتايج حاصل از جست و جوي "مدرنيت" را باز مي کرديم، نوشته هاي آشوري و جهانبگلو و شايگان را مي ديديم، و اگر چنين نيست، ايراد از استادان محترم است که اين رسانه را صرفا "کاري تفنني" به شمار مي آورند و حتي آن را "در شمار کار ژورناليستي حرفه اي" نمي گذارند.
نکته ي ديگري که بسيار حائز اهميت است و آقاي آشوري بايد حتما آن را در تحقيقات خود مد نظر قرار دهند اينست که ورود به حيطه ي چاپ اثر، چه به صورت مقاله در مطبوعات، و چه به صورت کتاب، تنها در انحصار افراد شناخته شده و داراي "ارتباط" است، و خارج از اين چارچوب تنگ و انحصارگرايانه، نويسندگان جوان فقط مي توانند با سرمايه گذاري شخصي، آثارشان را چاپ کنند.
صفحات نشريات محدود، و فواصل انتشار آن بسيار زياد است و به همين لحاظ سردبيران، فقط افراد خاصي را از صافي گزينش خود عبور مي دهند. هزينه هاي انتشار کتاب و ريسک برگشت سرمايه هم آن قدر زياد است که کمتر انتشاراتي حاضر مي شود روي آثار نويسندگان تازه کار سرمايه گذاري کند.
قصد ندارم از باند بازي ها و محفل سازي ها و حلقه هاي بسته ي ادبي و هنري و سياسي سخن بگويم که اين داستاني است غم انگيز و مفصل که در اين مختصر نمي گنجد؛ همين صافي ها و محدوديت هاست که باعث شده تا جوانان خلاق ما، قادر به انتشار افکارشان نباشند و نوشته هاي شان بي استفاده و بي خواننده بماند؛ نوشته هايي که اگر يک در هزار آنها هم چيزي براي گفتن داشته باشد به لحاظ چنين محدوديت هايي هرگز به نظر مخاطب نخواهد رسيد.
وب لاگ ها اين فضا را مي شکنند و زمينه را براي ابراز انديشه و انتشار آثار فراهم مي کنند. چه باک از اينکه از ميان شصت - هفتاد هزار وب لاگ – و شايد هم بيشتر - دويست سيصد تاي آن – و يا حتي کم تر - خواندني باشد. چه باک اگر 90 تا 95 درصد اين تعداد وب لاگ، خواننده اش از تعداد انگشتان دو دست فراتر نرود.
اگر اساتيد محترم و صاحب نام همت کنند قدري به خود زحمت دهند و دست اين جوانان و نوجوانان خوش قريحه را بگيرند و آنها را بالا بکشند، چه ايرادي خواهد داشت؟ مگر سعيد نفيسي با نوشتن مقدمه بر آثار جوانان زمان خود چنين کاري نمي کرد؟ مگر او، فقط و فقط براي تشويق نويسندگان جوان به نوشتن بيشتر، بر آثاري که گاه واقعا بي ارزش بود – و حتي گاه آن ها را نخوانده بود - مقدمه و تقريظ نمي نوشت؟ چرا نبايد از آن دوست نويسنده بياموزيم که اخيرا براي تشويق وب لاگ نويسان با هزينه ي شخصي، آگهي وب لاگ هاي کم خواننده را در سايت هاي پر بيننده درج کرد؟
به راستي بزرگان نويسنده و انديشمند ما براي اعتلاي محتواي فارسي در سطح اينترنت چه کرده اند؟ اساتيد محترم اگر يک بار چند کلمه را در پنجره ي جستجوگرها، به فارسي تايپ کنند و نتايج حاصل از جست و جو را ببينند پي خواهند برد که با چه فن آوري شگفت و بي کرانه اي رو به رو هستند و از امکانات آن براي گسترش زبان فارسي و محتواي انديشگي به اين زبان، چه بهره ها که مي توانند ببرند.
اما براي ما سياسي نويسان، اصل سرعت عمل است. همان سرعت عملي که باعث مي شد مرحوم ملک الشعراي بهار در پاي دستگاه چاپ، آخرين تصحيحات را بر روي نوشته هاي خود انجام دهد و به خاطر همين شتاب ِ ناگزير مرتکب خطا گردد. "شتاب زده نويسي" را اگر وجه منفي تلقي کنيم، "سريع نوشتن" و "سريع منتشر کردن" را بايد وجه مثبت به شمار آوريم. اين سريع نوشتن و سريع منتشر کردن مي تواند از بلاگ کردن زنده ي يک رويداد - در زمان واقعي - آغاز شود و تا انتشار يک خبر و عکس و ارائه تفسير از آن ادامه پيدا کند.
البته اگر قصد بر نوشتن تحليلي عميق از يک رويداد يا پرداختن به يک نظريه ي سياسي يا اقتصادي يا حتي فلسفي و ادبي باشد، مي توان روزها و هفته ها، بلکه ماه ها و سال ها بر روي يک اثر و نوشته کار کرد و بر تک تک کلمات و املاء و انشاي آن انديشه نمود، و بعد آن را بر روي وب سايت يا وب لاگ قرار داد تا خوانندگان از آن بهره مند شوند.
خوش بختانه هرچند وب لاگ يا وب سايت يا هر چيز ديگري که با اينترنت سر و کار دارد داراي تعاريف مشخصي است اما اين تعاريف به هيچ وجه مطلق و محدود کننده نيست و هر چيزي را مي توان در هر جايي و به هر صورتي منتشر کرد. يک نگاه اجمالي به سير توليد خبر يا تفسير يا مقاله يا عکس، تا لحظه ي انتشار آن در صفحات روزنامه و مجله – البته بعد از گذشتن از ده ها صافي و سانسور و خود سانسوري نويسنده و دبير و سردبير – به جناب استاد ارزش اين تکنولوژي مدرن رسانه اي را نشان خواهد داد.
به اعتقاد نگارنده و بر خلاف نظر آقاي آشوري معضل جامعه ي جوان ما شتاب زده نويسي و سرسري خواني نيست، بلکه فقدان اشتياق به خواندن و تحقيق و در مرحله ي بالاتر قالب بندي فکر و نوشتن است. استاد گمان نبرند که اگر مطالب "سرسري" و "بازي – بازي" وب لاگ ها نباشد، جوانان کانت و هگل و نيچه خواهند خواند و اگر "شتاب زده" ننويسند، آثاري در حد استاد آشوري خلق خواهند کرد.
اگر اين امکان از جوانان ما گرفته شود – که اتفاقا دستگاه جمهوري اسلامي نيز چنين اراده اي دارد–، جوانان بيشتر به کارهايي خواهند پرداخت و به راه هايي خواهند رفت که مطلقا با آمال حضرت استادي مطابقت نخواهد داشت.
آمار مردمي که براي "دقت و باريک انديشي و جديت و سختگيري در کار توليد انديشه و بهره جستن از آن" تربيت شده اند يا خود را تربيت کرده اند به لطف سياست هاي جمهوري اسلامي روز به روز در حال کاهش، و آمار مردمي که به دنبال يک لقمه نان و يا براي پول بيشتر دست به هر کاري مي زنند به شدت در حال افزايش است. اساتيدي مانند فروزانفر و دهخدا و بهار و قزويني و مينوي و معين و افشار و زرين کوب و شهيدي و ده ها انديشمند و نويسنده ي نام آور ديگر که بر سر هر کلمه، روزها و هفته ها و ماه ها تفکر و انديشه مي کردند، به خاطر گذار به دنياي مدرن و پر شتابي که استاد آشوري معرف آن به ما بوده اند، در حال انقراض اند و به لحاظ خصلت زمانه، ديگر کمتر کسي مانند علامه قزويني ازترس نوشتن غلط بسم الله الرحمن الرحيم، هربار قرآن باز مي کند و يا مانند استاد دهخدا به خاطر کثرت معاني و تعاريف ضرب المثل در زبان هاي فرنگي از ارائه ي تعريف فارسي سرباز مي زند و يا مانند استاد شهيدي معتقد است که مي توان و مي بايست روزها و هفته ها بر سر يک کلمه بحث کرد و اگر کار انتشار لغت نامه ده ها سال هم طول بکشد ابدا ايرادي ندارد و عجله اي در کار نيست.
و صد البته اگر چنين اساتيدي در عالم علم و ادب و سياست باشند که بخواهند حاصل سال ها تفکر و تحقيق شان را در اختيار خوانندگان شان در اينترنت قرار دهند ما همگي با شور و اشتياق به استقبال آن خواهيم رفت، چنان که وقتي "جستار" استاد آشوري بر روي اينترنت قرار گرفت، به استقبال آن رفتيم.
sokhan October 5, 2004 01:39 AMمي خواستم در مورد طراحي سايت يا وبلاگ براي من توضيح دهيد ممنون
ليلا موسوي March 11, 2005 09:32 AMترانه شاد بخواند
January 13, 2005 12:16 AMداريوش عزيز
دريا به جرعهاي كه تو از دريا چشيدهاي حسادت مي كند
مريم January 4, 2005 09:43 PMسلام
از آقای داریوش آشوری مطالب خوب و خیلی خوب هم در ترجمه و در نوشته هایشان خوانده ایم.
ولی آنچه من در اینجا می خواهم به آن اشاره کنم کار ایشان با توجه به تچربه ترجمه هایشان انتشار یک فرهنگ و واژه نامه فلسفه به زبانهای انگلیسی و فرانسه به فارسی است که نیازش بیش از گذشته احساس می شود.
یک دوست دار فلسفه غرب
آقاي آشوري هم مثل بقيه روشنفكران ايراني اسن كه در پيله هايي كه دور خود تنيده اند گرفتار آمده اند و قادر نيستند خود را با پيشرفت هاي روز منطبق كنند و بهتر است كما في السابق كتايهايي بنويسند كه با تيرااژ3000 هزار نسخه هم فروش نمي رود و در نهايت جلوي دانشگاه تهران به حراج گذاشته مي شود !!!
محمد October 6, 2004 09:36 AMنقد زیبا و به جایی بود. مخصوصا اشاره به فقدان اشتیاق به خواندن در نزد ما. گمان میکنم نگرانی استاد هم در مورد صرف وقت زیاد برای یافتن محتوای مطلوب نگرانی مشترک همه ما وبگیرها در روزهای نخست آشنایی با این پدیده بود. که با آشنایی بیشتر به این محیط آموختیم چگونه و کجا باید به دنبال آنچه میخواهیم بگردیم درست مانند کاربران کتابخانهها که کار با برگهدانها را میآموزند.
اما يک واقعیت تلخ هم درباره محتوای وبلاگها برقراری رابطه مستقیم عرضه و تقاضاست. اگر وبلاگستان محتوای چشمگیری ندارد نباید فراموش کرد که هفتادهزار وبلاگ در سرزمینی فعال است که بهترین کتابهایش چهار هزار نسخه ثیراژ دارد. تلخ است اما باید پذیرفت که بخش زیادی از مطالب کم محتوا هر روز "انتخاب" و خوانده میشود.
اینکه حافظ عمیق و عرفانی می نویسد خیلی خوب است و اینکه آقای آشوری چنین می خواهند هم حق ایشان است و بجاست البته برای آن نسل گذشته. زمانی که شعر نو بوجود آمد قدما داد و بیداد راه انداختند که این چه اراجیفی است اینها بهم بافته اند. اما امروز می بینیم که آثار شعر شاملو بر خوانندگان اش بسیار بیشتر از اشعار حافظ است چه آقای آشوری بخواهند چه نخواهند.
سبک های مدرن نقاشی هم که بوجود آمد همین مکافات بود، ولی امروز نتیجه آنرا بهتر می بینیم.
اینکه عده ای که وقت دارند و سر فرصت غذای درجه یک درست می کنند (خورشت قیمه با شکر پلو) و با گذاشتن یکی دوساعت وقت هم آنرا تناول می کنند امر خوبی است ولی باور بفرمایید اگر جانک فود (junk food) را از بازار خارج کنید عده زیادی از گرسنگی خواهند مرد، مخصوصآ در دنیای ما ایرانی ها که تقریبآ راه دیگری برای اینکار برایمان باقی نمانده.
آقای آشوری باید سرعت زمانه ما را نیز در نظر بگیرند که یک تولید هرچه می خواهد باشد اگر به موقع وارد بازار نشد روی دست تولید کننده اش باد خواهد کرد.
بطور کلی به نظر من نوشتن فقط وسیله ای ست برای انتقال افکار خیشتن به دیگران و تاثیر گذاردن بر محیط. حال این کار به چه روشی انجام شود اصلآ اهمیتی ندارد یا حداقل از اهمیت کمتری برخوردار است.
وقتي كه به پشت سر نگاهي مي اندازي ,لابد خواندن همان
ده كتابي كه قدما مي گفتند كه به يكبار خواندنش مي ارزد ياد آدم مي افتد.
ولي حالا اينترنت هست و همين دو سه كتاب هم در سال وقت نمي شود خواند.
به قول امبرتو اكو ,فقط مي توان كشتار كرد اين همه ديتا را.
بله آشوري به مطلب درستي اشاره كرده است
جناب آشوری البته استاد ما هستند و کتابهایی که ایشان ترجمه کرده اند برای ما کلی مفید بوده است اما من شخصا فکر می کنم این مشکل تمام روشنفکران ما هست که گمان می کنند همه چیز را می دانند غافل از اینکه همه چیز را همگان دانند . شاید هم به قول حسین درخشان این مشکل تمام آنهایی است که شب ها با کت و شلوار می خوابند ...به هر حال همه انتظار داشتیم که نظر او با تامل بیشتری اراده شود .
aMir October 5, 2004 01:35 PMبسيار زيبا بود .. اين نسل که بسيار هم محترم است نياز به ديدن ِ نتيجه و اثر ِوبلاگها دارند .. آنها هنوز باورشان نمي شود .. قطعن اثري که نوشته هاي کوتاه وبلاگ ها بر من مي گذارد ، بر ايشان نخواهد گذاشت .. اما وقتي بر اجتماع اثر گذاشت آنوقت استاد هم به بررسي آن از زاويه نگاه شاگردان خواهند پرداخت ..
باباي عرفان October 5, 2004 02:07 AM