برای خواندن اين داستان در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
sokhan December 24, 2004 09:06 PMسید قلی جان, ممنون از لطفت. قربون دستت درد نکنه برای توضیحت به بینام. این نونوایی سر محل ما هم فهمید منظور ما از درخواست رفراندم چیه, اما این بینام هنوز هم حرف اولش را هی تکرار میکنه ! انگار فارسی نمیفهمه. هنوز هم میگه ((فرض کنید که رفراندم شد !!)) نباید زیاد ازش توقع داشت. فراموش نکن.
بینام جان,
فرمودید ((چرا اگر انقلاب میخواهیم علنی نمیگوییم ؟))
جواب «شرافتمندانه» و صریح:
اولآ که انقلاب بدون خشونت و «زور» امکان پذیر نیست (اگر هم هست بدرد عمه خاتمی میخوره) شما هم که مخالف خشونت و زور هستید. پس باز هم به «تناقض» همیشگی رسیدید همان تانقضی که در آن زندگیتان تعریف شده. اول تکلیف خودتان را با زور و خشونت مشخص کنید و بعد افه گوز در کنید که خواهان انقلاب هستید. نکنه شما هم انقلاب سفید میخواهید ؟!
دوماً: درخواست رفراندم از یک رژیم دیکتاتور که مخالف رای مردم است نه تنها مغایر با درخواست انقلاب نیست بلکه بهترین و نخستین گام عملی در جهت بی اعتبار ساختن «علنی» آن رژیم و همگرایی مخالفان آن است. هرچند که میدانم نمیفهمید ولی برای سایرین یک مثال میاورم:
فرض کنید که قیم بینام (مثلاً) با او خیلی بدرفتاری میکند. هرچه هم بینام مینالد و میخواهد با قیم مخالفت کند, قیم توی سرش میزند و میگوید ((بچه جان تو عقلت نمیرسد, قیم تو صلاحت را بهتر از خودت میداند. پس خفه شو و زر نزن)) خوب اگر بینام بخواهد با این قیم مبارزه ای «منطقی» و اصولی کند بطوریکه بقیه هم از او حمایت کنند, اولین قدم آنست که «ثابت کند که قیم, قیم او نیست». چنانچه او به این مهم نائل شود تقریباً 50 درصد کار انجام شده و قیم بی آبرو شده و دیگر نمیتوانم تحت عنوان «قیم» به بینام ظلم کند. پس دست بینام باز است برای مبارزه با آن دیکتاتور. قدم بعدی (انقلاب) بسیار راحت تر و اصولی تر برداشته خواهد شد.
جواب احتمالی بینام: ((آرمان خیلی خامی ! فکر کردی که خامنه ای میگذارد رفراندم بشه !! فرض کن هم که شد, چه فایده ؟ ما انقلاب میخواهیم ! (البته بدون خشونت !!!)..))
که البته من هیچ تعجبی نمیکنم چرا که در روز عقل اعطاکنی خدا, بینام داشته نماز میخوانده و بی نصیب مانده. پس برویش نیاور ای سید قلی ناقلا.
موفق باشید.
آرمان December 26, 2004 11:24 PMآسیدقلی عزیز:
قربان قدوبالات، اینهارامیدانم و اگر قول شماراهم قبول کنیم که حضرات پشت پرده کارهائی نکرده اندو همه اش صادقانه است، مسئله نبودن شفافیت در قضیه است. اصولا درداساسی کشورهای استبدادزده و منجمله این ایران عزیزما، نبودن شفافیت در تفکر و گفتمان و عمل است. اگر چنانکه میفرمائید هدف از رفراندم(انقلاب) است، چرانباید این امرراباشفافیت و روشنی ابرازنمود؟ آیاازخودپرسیده ایدکه چرااشخاص و دستجات مستبد(به غیراز عده ای مردمسالار) ازاین پیشنهاداستقبال شایانی کرده اند؟ بگذریم از خواب وخیالی که برای استقلال کشوردرجهت رسیدن به قدرت دیده اند،اصولا اقتدارگرایان بادخالت مردم در بهبود امورخودشان وحشت دارند. به همین دلیل مخالف آگاهی مردم به حق و حقوق خویش میباشند. وبرای ناآگاه نگهداشتن مردم از حقوق خویش، زبان ابهام بکارمیبرند تا بتوانند به قصد پلیدشان برسند. مخالفت من با این عمل مخالفت با رفراندم نیست، مخالفت با ابهام است. سرتاسر این پیشنهاد ابهام است و صدها سئوال بی جواب!! منافعی را که شماازاین رهگذر می بینید(احتمال همبستگی ملی) صدهابار کمتر از ضررهائی است که این پیشنهاد می توانست ایجادکند که خوشبختانه، با هشیاری مردم و صاحبنظران ملی ناموفق ماند.
جامعه ایرانی محتاج شفافیت و روشنائی است. راه تحول اینست که مردم را ازحقوق خویش آگاه نمود. چگونگی این تحول، بسته به شرائط زمان تحول شکل خواهد گرفت. امادرصورتیکه این تحول درپی آگاهی مردم از حقوق خویش صورت پذیرد، خطر انحراف آن بسیار ناچیزخواهدبود. شادباشید.
بينام جان - الهي نود درصد درد و بلاهات بخوره تو سر من - بالام جان- اين مصاحبه و مقاله آقايان زرافشان و سازگارا رو توي پيك نت و سايت اخبار روزبخوان قربان اون شكل ماهت برم بعد رفراندوم رو بكوب. قارداش جان- اين رفراندوم چون رژيم مثل جريان نرود ميخ آهنين در سنگ صلبه اصلا به رفراندوم رضايت نميده كاكو جان. ولي اين شعار خوبي براي اتحاد مردم حول يك شعار مدني و قانوني. ايمان داشته باش كه بدون اعتصابات و شورش همگاني رفراندوم بي رفراندوم. حالا حول اين محور هم ميشه به سازماندهي مردم و افزايش دانش اونا اقدام كرد. من كه طرفدارشم.
آرمان - دوست فالوده دوست من - به گمان من آقا بهنود رو دولت فخيمه نهي كرده از انتقاد كردن از رعاياي ملكه كه حكومت را در ايران در دست دارند. سر ملكه سلامت باد. ولك جان حالت چطوره. رفراندوم باز هستي يا نه.ضمنا اوقات شما هم بخير پسر با ادب.
این داستان را باید از آخر شروع کرد:
درسرزمینی که......آری زیر چشم این مردم گوسفندان کم کم دیو شدند و به جانشان افتادند.
خلاصه اینکه برادرعزیز، گیرم فردادیوبزرگ به استغفارافتادورفراندمی برقرار نمودوقانون اساسی هم تغییر کرد!!! بااین همه فساد و رشوه و خشونت ها و قاضیان فاسد و تجار فاسد و ...چه میکنید؟ با این تفکر استبدادساز چه میکنید؟ آیا تغییرقانون اساسی اندیشه هاراهم تغییر میدهد؟ همین متقاضیان تغییر قانون اساسی اگر درذهن خویش کوچکترین مشروعیتی برای این نظام قائل نبودند از او چنین تقاضائی میکردند؟ قانون اساسی دوای درد ایران نیست. ایران محتاج یک انقلاب است. انقلابی همه گیر که درآن مردم یکپارچه به فساد نه بگویند و به آزادی و مردمسالاری آری. اکنون بعداز انقلاب 57 معنی و ارزش آزادی در جامعه جاافتاده است(امیدوارم). بیهوده نباید خود و مردم را ازانقلاب ترسانید. و انقلاب را با خشونت مترادف کرد تا به این بازی های کودکانه توسل جست. شادباشید
مخالفت با رفراندم نشانه نفاق است. «امام آرمان»
منتظری, حجاریان و ... همه منافقند.
راه مردم سالاری و پیشرفت صدها سال است که مشخص شده و فقط مرد میدان میخواهد که متاسفانه ما ایرانیان به آن حد تکامل هنوز نرسیده ایم چرا که ترک خرافات احمقانه پدرانمان (مذهب) برایمان آسان نیست.
راستی ظاهرا سایت بهنود هم با تهدید تعطیل کردند. روی ساواک هم این مذهبیون طالبان صفت سفید کردند.
آرمان December 26, 2004 12:14 AMمهرداد جون من. قربون اون قد و بالاي رعنات برم فعلا اين شماييد كه داريد پر گويي مي كنيد و وقت مردمو مي گيريد. ايرانيها هفتاد هزار وبلاگ دارند تو هم اومدي چسبيدي به ف.م.سخن كه مثلا داره وقتتو مي گيره. خوب اصلا نخون و يا اصلا كي بهت گفت بياي اينجا؟
اين حيله ها ديگه كهنه شدن. داداشي برو پوسستو جاي ديگه بساب.
اگه خودت كه ايراد ميگيري و قلم زن خوبي هستي پس بيا جلو... اي ... طلا.
رعنا December 25, 2004 09:30 PMسلام
آقا چرا با این پرگویی ها وقت مردم را می گیری!!؟
طنز باید حتی الامکان کوتاه و اثرگذار باشد...مثل
بعضی از طنزهای خیلی خوبی که نوشتی.
داستان نویسی های طولانی و خسته کننده... و هدف گم کننده...فایده ای ندارد.
شما با قلم توانایت بنویس که...چرا مردم در داخل اینجوریند؟و در خارج با آنهمه آزادی اصلا مردم نیستند؟چرا دشمن شماره یک رفراندوم در خارج فلانی است؟
وظیفه جوانان داخل و خارج بطور عملی چیست؟و خلاصه با
آمیزه ای از جدی و طنز ...در راهحل دادن مشارکت کن!
خدا عمرت دهد.
از تحريف ها و فرصت طلبي هاي عليرضا نوري زاده و شرکاء آنقدر دل آدم خون ميشه که مزاجي براي آدم باقي نمي مونه که مسائل روز را در تمام زمينه ها دنبال کند اينها مثل گربه مرتضي علي ميمونند از هرجا ولشون کني چهار دست و پا مياند وسط ... هميشه و همه جا بوده اند و هميشه هم «راست » مي گفته اند ديگه دوره اينها تموم شده و نمي خواند ميدون را به جوونها بد ند
مرادي December 25, 2004 04:02 PMاولا سلام دوما در جواب بيلي و من بايد بگم: مثل اينكه شما به تيتر توجه نكردين زيرا در آنجا و در اول داستان اومده كه اين يك قصه است و قصه هم در چار خط نمي شه.
والا من يكي از قصه كيف كردم ومنتظر بقيه داستان هستم و همش با خودم فكر مي كنم كه قهرمان داستان چه كسي خواهد بود و پايان داستان چه خواهد شد؟
ولي يه چيزي كه اين داستان تا بحال نشان ميده اينه كه ما واقعا قهرمان پرستيم و همش منتظريم يكي بياد و ما را از دست اين ديوها و ديو صفت ها نجات بده.
با هر كي تو ايران صحبت مي كني ميگه: اينا يه روزي بلايي سرشون بياد كه .... ولي كسي نمي گه كه همين روزا بلايي سرشون مي آريم كه مرغان آسمان هم بحالشان گريه كنند.
يعني همه منتظرند. منتظر آن اميرارسلاني كه بيايد و تمام ٦٠ ميليون فرخلقاها را از دست ديوها نجات بدهد.
انگار كه همه تو خوابند.
ولي ايكاش اين اميرارسلان ما هم مثل اون جوان رعنايي بود كه شاهزاده خانم قصه ها را با يك بوسه از خواب چندين ساله بيدار مي كند.
بهر حال از امروز دوباره كارمون در اومد: هر روز سري به ف.م.سخن بزنيم شايد كه مامان بزرگ در حال گفتن بقيه قصه باشد.
ملتمس دعا
حميد December 25, 2004 12:52 PMاسد آقای عزيز
ممنونم از انتقاد شما.موفق باشيد.
سلام امیدوارم ناراحت نشید. یک، عبادی سه تار می زد نه تار. دوم. اخیرآ تو ونبوی آنقدر طنرتان دراز شده که آدمی حوصله خواندن آنرا ندارد بیشتر به داستان امیر ارسلان می ماند. پیرشی
بیلی و من December 24, 2004 11:07 PMوقت بخیر. با تشکر
آرمان December 24, 2004 11:03 PM