April 06, 2005

يادداشت تکميلي آقای راشدان بر "شهرام اعظم دروغ مي گويد"

ای ميلي از آقای راشدان در باره ی "شهرام اعظم دروغ مي گويد" و انتقاد من به اين مقاله دريافت کردم که جهت اطلاع خوانندگان عينا در اينجا درج مي کنم. با تشکر از آقای راشدان متن يادداشت ايشان را در زير مي خوانيد:

آقا يا خانم ف - م - سخن عزيز

چون اساسا شما را دورادور دوست دارم ، خيلي ساده و ويرايش نشده در حدي که برايم ممکن است ، سعي مي کنم ابهامات شما را رفع نمايم. اگر دوست داشتند حتي مي توانيد اين مطلب را در وبلاگتان منتشر کنيد.

مشکلی که من دارم با چند سوال شروع مي شود :

اپوزيسيون ايراني خارج از کشور مرکب از صدها ، حزب ، انجمن و دارودسته است ، شما فکر مي کنيد ، چرا از ميان اين همه دولت ، نهاد بين المللي ، NGO ، سازمان منطقه ای و فرا منطقه ای ، بنگاههای تجاری و یا خبر رسانی - هیچکس به اندازه یک ارزن ارزش و اعتبار برای این اپوزیسیون عریض و طویل قائل نیست ؟ چرا ؟ چرا حتی کم تیراژترین روزنامه های غربی مایل به چاپ اخبار اپوزیسیون ایرانی تبعیدی نيستند ؟ چرا بهیچوجه مايل به گفتگو با چهره های این اپوزیسیون نیستند؟ چرا هیچ تلویزیون یا رادیوی حرفه ای غیر فارسی زبان به سراغ سازمانهای ایرانی تبعیدی نمی آید؟ چرا اپوزیسیون بسیاری از کشورهای کم اهمیت تر از ایران ، در پارلمانهای غربی لابی دارند ، با رئیس جمهور و نخست وزیر و وزرا به راحتی دیدار می کنند درحاليکه به چهره های اپوزیسیون تبعیدی ایرانی حتی اجازه دیدار مسئول فضای سبز ، شهرداری محل سکونتشان داده نمی شود ؟ و ....

***

خیلی ها البته عقيده دارند که کار کار انگليس هاست و دلارهاي نفتي و الي آخر ، آخر چرا دلارهاي نفتي ، فقط ۲۵ سال است فقط مانع شکوفايي اپوزيسيون ايراني شده است ، مگر کشورهاي کمونيستي نظير روماني و هکذا براي مقابله با دشمنانشان به غرب امتياز نمي دادند ، مگر کوچما رئيس جمهور سابق اوکراين براي جلب اعتماد غرب به عراق نيروي نظامي نفرستاد ؟ مگر اسلوبودان ميلشويچ بزرگترين مجتمع آمريکاييان صرب تبار را در شيکاگو براي حل مشکل خود با آمريکا بسيج نکرد ؟ چرا زمين فقط براي رقص اپوزيسيون ايراني کج است؟

آقا يا خانم ف - م - سخن عزيز

اگر روزي روزگاري وقت داشتيد ، کمي اپوزيسيون موجود ايراني را با مثلا گروههايي نظير ( اوتپور - اپوزيسيون مقاومت در يوگسلاوي سابق ) مقايسه کنيد ، آنوقت به غربيها حق مي دهيد که حتي يک کلام اين اپوزيسيون را باور نکنند.
۲۵ سال است ، پشت سر هم بدون ارائه مدرک و شاهد معتبر ، ادعاهاي ضد و نقيض تحويل مطبوعات بين المللي داده اند ، از کاه کوه ساخته اند و از کوه - کاه ! جايي که بايد جنجال مي کردند ، روحشان خبردار نشد که در ايران چه مي گذرد ، در عوض هر بار به مناسبتي بدون بررسي دقيق ، جنجال درست کردند و از اعتبار خود کاهيدند.
همين قضيه کوي دانشگاه را بخاطر آوريد ، اصولا کسي در اپوزيسيون نبود که ترديد داشته باشد ، جمهوري اسلامي حداقل ۲۰۰۰ دانشجو را کشته است ، من در يک مراسم ۸ مارس سال بعدش خواستم بگويم حالا ۲۰۰۰ نبوده احتمالا ۲۰۰ يا ۲۰ يا ۲ بوده ،‌مي خواستند من را هم بکشند ! همين رقم ۲۰۰۰ و ۱۰۰۰ را به مطبوعات کشور محل سکونتشان دادند ، به سياستمداران غربي گفتند ، بعد سفارتخانه ها از تهران درآورند که « يک نفر کشته شده ، به نام عزت ابراهيم نژاد و ... » شما توقع داريد ، غربيها براي اطلاعات اين اپوزيسيون ارزش ، اعتبار و Credibility قائل باشند ؟
بخاطر آشوبهاي کوي دانشگاه در سال ۲۰۰۰ بيش از ۱۷۰۰۰ ايراني از کشورهاي اروپايي درخواست پناهندگي کرده اند ،‌ نيمي از اين افراد از شهر شيراز مي آيند و قصد دارند به انگلستان بروند ، يکي از محققين مهاجرت اروپايي يکبار از من پرسيد « عجيب است که پايتخت شما تهران است ولي همه اتفاقات سياسي منجر به فرار از ايران در شيراز رخ مي دهد !»

آقاي ف م سخن عزيز

چند وقت پيش شما يادتان هست ، که يک نفر به نام وحيد صادقي خودش را شلاق زد ، پشتش را اول متيل سالسيلات و گزيلوکائين مالاند و بعد داد با اسيد بسوزانند و بعد خودش را ربود و بعد باقي ماجرا را که يادتان هست ،‌چه آبروريزي بزرگي به راه افتاد. وزارت اطلاعات ايران پيروز ميدان بود و رسانه ها و احزاب ايراني منتقد حکومت خجل ، شرمسار و بي اعتبار . وظيفه من و شماست که اجازه ندهيم اعتبار اطلاعاتمان را عده اي شياد به بازي گيرند ، ماهانه دهها نفر از اين قبل آدمها ،‌ براي من اي ميل مي فرستند و خواستار ارائه اطلاعات ويژه و فرار از ايران اند ، همه شان هم افسر امنيتي ، عضو بيت رهبري ، فرمانده حفاظت سپاه و ... حتي يکي مدعي شده بود که « فاضل خداداد » است که در واقع اعدام نشده و جنازه ديگري به جاي او در قبر است از آقاي نوريزاده اگر سوال کنيد ايشان شايد ماهانه صدها از اينجورهاي اي ميلهاي بي پايه شهرام اعظمي دريافت مي کنند اصلا چرا راه دور برويم همين شاهين مير حسيني عزيزمان مگر نيست ،‌ از سال ۷۶ مي آمد و در تجمعهاي تحکيم ، گريبان برگزارکنندگان را مي گرفت که وزارت اطلاعات در دندان شماره ۶ من ميکرفن کنترل از راه دور کار گذاشته است ،‌باور نمي کنيد اين هم سايت ايشان http://www.shahin-m.com/home.html بخوانيد و لذت ببريد.

***

بفاصله کوتاهي پس از اعلام قتل خانم « زيبا کاظمي » - توسط ماموران امنيتي يا قضايي جمهوري اسلامي ايران ، من در سايت گويا يکي از اولين و تند ترين يادداشتها را نوشتم که مستقيما قتل او را متوجه دستگاههاي امنيتي تحت نظر دولت مي نمود ، لذا شبهه شما در جانبداري من از آقاي آرمين براي کتمان حقيقت درست نيست.
من روزنامه نگارم ، حرفه من موشکافي و بررسي دقيق مي طلبد ، اگر شما در ۲۵ سال گذشته به اين عادت نکرده ايد ، تقصير من نيست ، اگر محکوميت فله اي جنايات جمهوري اسلامي را مي خواهيد ،‌ اين شما و اين حزب کمونيست کارگري ، که عقيده دارد در ايران ۶۰۰ هزار زنداني سياسي داريم که البته فقط اسم ۶ نفرشان را مي داند.

من ناچارم موشکافي کنم ،‌ آقاي اعظم اولين نفري است که مي گويد : « خانم کاظمي شلاق خورده بود » اين حرف ايشان درست نيست ، قبول نداريد از وکلاي خانم کاظمي سوال کنيد ، شماره موبايل آقاي سلطاني و سيف زاده وکلاي پرونده تلفن کنيد و بپرسيد که زيبا کاظمي شلاق خورده بود يا نه ؟ به صورت مداوم و روزي چند ساعت شکنجه شده بود يا فقط در دو نوبت مجزا با ضرباتي دقيقا مشخص ؟
بسياري از ادعاهاي شهرام اعظم دروغ است. حالا شما از من روزنامه نگار توقع داريد بخاطر نفرتم از جمهوري اسلامي دروغ بنويسم ؟
اين چه بيماري رواني و روحي است که ما ملت بدان دچاريم؟ يک انسان بخاطر شکنجه و ضربه به مغزش به قتل رسيده - اين را که کسي انکار نمي کند ! اين حقيقت به قدري بزرگ وحشتناک و جنايتبار است که به باور من همانطور که بارها نوشتم ، شايسته بود « آقاي خاتمي » استعفا دهد.
حالا من از شما مي پرسم مگر مرگ در کشورهاي عربي - اسلامي و ايران کم وحشتناک است که حتما بايد ماجراي تجاوز را بدان الصاق کرد ، تا جانگداز تر شود؟ مسئله تجاوز در پرونده خانم کاظمي هيچوقت مطرح نبوده و نيست ، اين را هم لطف کنيد از وکلاي ايشان بپرسيد تا مطمئن شويد. نقل قولي هم که يک نفر از گفته هاي خانم عبادي به قول خودش « مستفاد » کرده و در وبلاگش نوشته ، بعدا اساسا جايي مطرح نشد.

خلاصه کلام اينکه ف - م سخن عزيز ،‌جمهوري اسلامي ايران ، يک حاکميت بربري ، شرور و جنايتکار است. شما که لااقل مي دانيد من اينطور فکر مي کنم ، واقعيت قتل خانم کاظمي دردناک است ، سازمان ملل بايستي که ايران را محکو م کند ، اين پرونده و موارد ديگر نقض حقوق بشر در شوراي امنيت مطرح شود ‌، حاکميت بنيادگرا و ضدانساني ايران براي پذيرش راي و نظر و آزاديهاي مردم تحت فشار قرار گيرد ، آخوندها ول کنند و بروند دنيال کارشان و جوابگويي کارهايي که کرده اند و ...

اما همه اينها و اينها همه دليل نمي شود که من دقت حرفه اي خودم را کنار بگذارم و اظهارات آدمهايي مثل وحيد صادقي ، احمد بهبهاني و شهرام اعظم را دکلمه کنم ، تا فرداي عيان شدن حقايق مضحکه عالم و آدم شوم.

ارادتمند
نيما راشدان

sokhan April 6, 2005 05:07 AM
نظرات

آقاي راشدان در اين مطلب تکميلي با شک و شبهه از جنسيت دوستمان ف.م.سخن چنين شروع فرمودند: « آقا يا خانم ف- م- سخن !
شما را دورادور دوست دارم ... » که درپاراگراف بعد هم عينا تکرار ميشود . کمي که مطلب به ميانه ميرسد نميدانم چه اتفاقي افتاد که به آقاي راشدان الهام شد که دوستمان مذکر است و مي نويسد : « آقاي ف-م- سخن ...» عجب کشف جالبي ! و بالاخره به پايان مطلب که ميرسد بي خيال مي نويسد : « فـ-م- سخن عزيز جمهوري اسلامي...»
نتيجه ي اخلاقي !
بهتر است آقاي راشدان به اصل مطلب و نظرات ديگران توجه نمايد و در باره ي آن فکر بحث کند و مطلب را به جنبه هاي فرعي سوق ندهد فرقي نمي کند که دوستمان مرد است يا خانم و اين بازيهاي تجارتي !

مرزبان April 10, 2005 06:13 PM

با سلام:
قسمت اول نامه را تقریبا خواندم اما به دلیل طولانی بودن مطلب و کمی وقت ادامه ندادم. اما مسئله مهمی که نظر من را جلب کرد این بود ، آقایانی که ظاهرا از رژیم بریده اند نظیر آقای سازگارا سعی برخوار کردن و خراب کردن اوپوزیسیون دارند. آقای سازگارا با آن رفراندمش افراد پاکی مثل دکتر ملکی را سوزاند. به هر حال خواستم به جناب راشدان گوشزد کنم که ناراحت نباشد و افتخار کند که اپوزیسیون(سیاسی) ایرانی چه در دوره رژیم پهلوی و چه در حال حاضر از اوپوزیسیون تمام کشورهای دیگر همواره مستقل ترو از سوی سیاستمداران قابل وسالم دیگر کشورها مورد احترام بیشتری بوده است. چنانچه این اپوزیسیون از سوی کسانی چون بوش مورد بی مهری قراربگیرد نه تنها نباید ناراحت بود، بلکه باید به آنها تبریک گفت. درصورتی که شما خود مورد بی مهری و بی توجهی قرار میگیرید، به تمام اوپوزیسیون تسری ندهید.

بینام April 8, 2005 01:31 AM

آقای راشدان ! بهتر است حرمت قلم را حفظ کنید و به جای طرح ادعاهای شخصی و احیانابااساس با محصولات دیمی و به درد نخور و آسایش گیر علیه بلادیگان توسط این رژیم .به بسیج امکانات و اسناد موثق جهت ارائه در دادگاههای آتی علیه سران جمهوری اسلامی به پردازید. اجازه دهید و تلاش کنیم عاملان جنایات سیاسی و جنگی در برابر عدالت قرار گیرند و بلکه روزی مردم دقیقا از تمام جزئیات بلاهائی که بر سرشان رفته مطلع شوند. اجازه دهید در چنین دادگاهائی روشن شود که دستگاه های امنیت که به دستور سران رژیم به کشتارهای جمعی و تاریخی و زنجیره ای پرداختند این همه کمالات را از کجا کسب کردند و اساتید آنها کدامین ضد بشر ها بودند دیگر پول پوت و استالین که افتخاری نیست که کمونیستها را از آن می ترسانی. اجازه بده دادگاههای مورد آرزوی داغدیدگان ایرانی تشکیل شود تا حقایق به شیوه ی متعارف آن در این دادگاهها روشن شود نه با شیوه ی مرضیه جنابعالی .موضوع مربوط به گرفتن جان عزیز هزاران انسان میشود ! متوجه هستی یا بازهم اصرار داری که نه عده ی کمتری به دست جلادان نابود شدندو لاجوردیها راکمونیستهااغفال کردند تا یاران خودشان را به هلاکت برسانند.اجازه بده حقوقدانان و قضات به این کار به پردازند.

محسن کوشا April 8, 2005 01:00 AM

Dear Nima
You made it worse
Please be quiet for a while.The point is nobody was surprised with shahram words but every body was surprised with your article. Don't you think may be something is not right with you
You could tell shahram collected these information from other sources instead saying they are not true

Mina April 7, 2005 11:03 PM

در ايران بعدا ز انقلاب با تصفيه ي خو نين نخبگان مملکت که حتي در مورد ظالم ترين آنها هم بدون محکمه هاي قضائي و متعارف صورت گرفت باعث شد بسياري ميدان را خالي کنند و اين منجر به فاجعه ي ديگري شد .انقلاب ملاخور شده راه را براي بسياري از فرصت طلبان باز کرد که در راس کارهائي قرار گيرند من اصلا با جواناني که بعداز انقلاب تربيت شدند مسئله اي ندارم منظورم دقيقا آنها ست که در هر محل کاري خزيدند بالا تر و جاي خالي شده را تصاحب کردند بدون اينکه ضابطه اي در کار باشد و اين به شدت در کارهائي که زير فشار وسانسور عذاب داشنتد مشهود تر بود. اين آقاي راشدان قبل از اينکه قلم را بردارد و به خود حق بدهد که به عنوان روزنامه نگار يا خبر نگار مي تواند در هر موضوعي وارد شود از جمله اظهارات اخير دکتر اعظم کمي به ارجمنداني چون دکتر لاهيجي عنايت نمايد که در نهايت دقت و بي طرفي مشروط و تاکيد نمود که اگر اظهارات دکتر اعظم صحت داشته باشد موضوع قتل شادروان زهرا کاظمي ابعاد جديدي خواهد يافت. در اين مورد جنائي و سياسي بديهي است که که مانند دادگاه ميکونوس عمل خواهد شد يعني موضوع کاملا حقوقي و قضائي ست و اصلا به اين ربطي ندارد که آقاي راشدان خبرنگار است يا روزنامه نگار موشکافي هست يا نيست و در اين ميان با نمره ي رفوزگي به اپوزيسون موضوع اصلي را ملوث نمايد. نتيجه : آقاي راشدان و افراد معين ديگري که در اين مطلب نمي گنجند به قول معروف يک شبه ميخواهند ره صد ساله طي کنند و با مطالب جنجالي باعث ميشوند آگاهانه يا نا اگاهانه بخشي از انرژي آدمها صرف رفع و رفوي گفتارهاي نابخردانه آنها ميشود .چه اصراري است که تواضع و تولرانس را فداي هوچي گري نمائيم. اگر لازم شد در مورد سايرين هم اظهار نطر مدلل خواهم نمود.

بابک April 7, 2005 08:41 PM

آقای راشدان روزنامه نگاری تعهدات زیادی را به همراه دارد( برای آنکه اهلش باشد) شما ژست حقیقت جویی و حقیقت گویی را گرفته اید و از این گذر می خواهید آب توبه را سر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بریزید.شما تا آنجا پیش رفته اید که شکنجه تکنیکی وماهرانه شکنجه گران که باعث مرگ نمی شود،را خواسته یا ناخواسته، مورد حمایت قرار داده اید. آقای راشدان شما به من حقیقت جویی یاد ندهید.معلم اخلاق روزنامه نگاری نشوید.

آواره April 7, 2005 07:38 PM

سلام.
نگرانی آقای راشدان قابل درک است و توجه شان به اصول ژورنالیستی قابل تحسین. اما کسی که اینقدر به اصول ژورنالیستی پایبند است چرا با این قاطعیت اظهارات این دکتر ایرانی را رد می کند؟ آیا مدارکی را که شهرام اعظم با خودش داشته دیده و با نظر کارشناسانه ی خود به قلابی بودن آن پی برده؟ آیا دروغگویی بعضی متقاضیان پناهندگی دلیل بر دروغگویی همه می شود؟ همه را به یک چوب راندن که از خصایص ژورنالیستی نیست.
چرا با همان قاطعیت امکان تجاوز به زیبا کاظمی را رد می کند؟ آیا امکان معاینه جسد و گزارش بدون سانسور برای پزشکان مستقل و آزاد از ارعاب حکومت وجود داشته که با این اطمینان صددرصد در مورد آن نظر می دهد؟ ایشان به عنوان کسی که مدعی حقیقت جویی و موشکافی است شاید بهتر بود شبهه هایی را که در مورد ادعاهای شهرام اعظم به نظرش رسیده بود عنوان می کرد بدون اینکه حکم نهایی را با این قاطعیت صادر کند.

Mehrdad April 7, 2005 07:26 AM

Rashedan: since then you have become champion of accuracy, decency and sticking to high moral standard? Let me tell you why you are so worry about inaccuracy of Iranian opposition reports. After Ahmad Chalabi’s so called “ scandal “ for milking American for his false information which American knew about their exaggeration, extinct Pahlavi supporter have approached American to do the same but was turned down because everything they have told American was not even false. American had told them that they would never work with Pahlavi’s dinosaurs, not that they really want more accurate information but because they are so disgusted whiten Iranian. They were told, “ your date of usages has expired.” These days’ Saddam’s miserable puppets Mojahedin are providing so called “ information “ and Americans are listening because this false information is what they want to hear. What Rashedan is stuttering is that : lets be accurate, so that American may believe us (he means Pahlavis). Not long ago, he was dreaming himself as Napoleon, entering and liberating Iran, which I advised him not to forget his favorite Swiss lubricant because Iranian may use motor oil. Now that his dreams are shattered, he wants to enter from backdoor. Charlatan, masket oftadeh ve chehreyeh zeshtat ra hameh mi shenasand.

Sahand April 7, 2005 06:32 AM

سخن عزيز!
به سهم خودم از مطلب خوبی که در پاسخ به آقای راشدان داديد متشکرم. متاسفانه می‌بينم ايشان به جای پاسخ دادن به انتقادات شما حرف های نامربوط تازه‌یی زده است. من نمي‌دانم او کيست و چگونه به خارج کشور رفته است اما برای من جالب است که اين آدم‌های تازه به دوران رسيده که از قبل فضای آزاد دوم خرداد دستشان به دم خری بند شده است و حالا به خارج کشور رفته‌اند فکر می‌کنند آنجا چه آش دهن سوزی است که برای رسيدن به اين قبله‌ی آمال عده‌یی جان خود را به خطر بياندازند!
راشدان در همين نامه یی که برای تو نوشته مي‌نويسد:" اما همه اينها و اينها همه دليل نمي شود که من دقت حرفه اي خودم را کنار بگذارم" و کسی نيست بگويد تو با کدام دقت حرفه‌یی حکم قطعی صادر می‌کنی که "دکتر اعظم دروغ می‌گويد." در حالی که کسی مانند آرمين اين حرف را نمي‌زند.
جالب است که آقای آرمين در مورد سخنان دکتر اعظم می‌گويد: توجه داشته باش که نمي‌گويد حرف‌های‌اش با مدارک من تناقض دارد! اما آقای راشدان دارد با رگ گردن کلفت شده ادعا می‌کند که حرف‌های دکتر اعظم دروغ است. دکتر اعظم ممکن است دروغ‌گو يا حق‌باز باشد اما راشدن بی‌شک دروغ‌گو است.
راستی کسی مي‌داند حزب کمويست کارگری کجا گفته است در ايران 600 هزار زندانی سياسی وجود دارد؟ برای من جالب است اين را بدانم. يا چه کسی گفته است 2000 نفر در 18 تير کشته شده است؟ يا تعداد درخواست پناهنده‌گی از شيراز چقدر بوده است؟ و اين به طور معنا داری از شهرهای ديگر بيشتر است يا نه؟ ضمنا آقای راشدان که در دفاع از جمهوری اسلامی حرفه‌یی مي‌شود آيا نمي‌داند 18 تير فقط مخصوص تهران نبود و تبريز و شيراز و بسياری از شهرهای ديگر هم شلوغ شد و اتفاقا بر اساس گزارش رسمی يک نفر در شيراز کشته شد؟
اين که تو ايميل ايشان را منتشر کردی نشان از احترام‌ات به آزادی بيان دارد و اين که راشدان سايت‌های اينترنتی و نشريات را متهم به انتشار سخنان به زعم ايشان بی‌پايه‌ی دکتر اعظم می‌کند نشان از دشمنی او با آزادی بيان دارد.
ببخش که طولانی شد.

شبح April 7, 2005 04:19 AM

به نظر من اثبات صحبتهای دکتر اعظم را باید به عهده متخصصین و آگاهان گذاشت. در نتیجه قبل از این مهم, هر قضاوتی در مورد صحت *قطعی* ادعای ایشان خلاف انصاف است.

ولی همان طور که جناب سخن عزیز در جواب آقای راشدان گفتند, در "شکنجه منجر به قتل" و بدون *محاکمه* مرحوم کاظمی در زندان هیچکس (حتی احمقترین مزدور ج.ا.) شکی ندارد.

حالا این شکنجه میخواهد توسط شلاق و یا میله آهنی, حساب شده و یا حساب نشده, توسط حرفه ای تحصیل کرده ! و یا بیسواد و .... انجام شده باشد ولی هیچ تاثیری در ماهیت امر ندارد.

بنابراین *اتهام* دروغگویی که آقای راشدان به دکتر اعظم (بدون داشتن هیچ اطلاعی از وضعیت و سابقه کاری ایشان) زده اند, خود از دلایلی است که کل مطلب ایشان (راشدان) را منسوخ میکند.

عاقلانه تر بود ایشان مینوشت "قبول سریع ادعای این دکتر بدون تحقیق و در نظر داشتن سایر حقایق موجود, ناشی از خامی و احساسی بودن است و در صورت *اثبات دروغ*, باعث بی اعتباری قربانیان ستم ج.ا. خواهد شد".

در ضمن "تجاوز به زندانی" یک امر کاملاً قابل پیش بینی است که موارد آن حتی در قانونمند ترین کشور ها هیچگاه دور از انتظار نبوده است چه برسد به کشورهایی که در آن قانون در قدرت مشت زندانبان خلاصه میشود ! بنابراین ادعای آقای راشدان در "غیر ممکن" بودن این امر, کاملاً بدور از بلوغ فکری است.

قضاوت ناپخته ایشان در مورد میزان و نحوه شکنجه در زندان های مخوف ج.ا. نیز از دلایل دیگری است که بر سطحی بودن برداشت ایشان از واقعیات موجود در حکومت و دور بودن شناخت ایشان از حقایق جاری جوامع تحت ستم حکایت دارد.

چطور ایشان قفط با تجربه حدود یک ماه زندانی بودن (آنهم به جرم نوشتنِ اعتراض عادی که به نسبه جرم سبکی است) به حمایت از جلایادان رژیم برخواسته و ادعای "بدون اثر بودن شکنجه ها !" را نموده است ؟! آثار و شواهد (عکس ها و مدارک) شکنجه های مهلک در زندانهای ج.ا. به حدی است که رد آنها حکایت از سیاه بودن ماست دارد ! اصوالاً شکنجه عنصر لاینفک حکومت های دیکتاتوری است. آیا بهتر نبود ایشان قبل از نوشتن این فکاهی, نظرات یکی از قربانیان شکنجه رژیم هم جویا میشد ؟

در ضمن ایشان باید بداند شکنجه ای که اثر نداشته باشد اسمش شکنجه نمیباشد ! حتی تهدید و فحاشی باعث اثراتی کاملاً محسوس و فیزیکی در روی قربانی میشود چه برسد به شکستن انگشتان دست و پا ! (که حتی مادر مرحوم با آن اشاره داشته). حداقل در مورد مرحوم کاظمی این شکنجه منجر به فوت ایشان شد. (مگر آنکه چنان خام باشیم که باور کنیم ایشان تصادفاً سرش به زمین خورده بوده است !)

بنابراین از ایشان (راشدان) درخواست میکنم که عنوان مطلبشان را عوض کنند به چیزی شبیه به این: "ادعای دکتر اعظم *میتواند* دروغ باشد" و الی با این پیشداروی, خود آقای راشدان در اجحفافی که توسط دژخیم به خانواده آن مرحوم شده, شریک هسیتند.

آرمان April 7, 2005 03:29 AM

در زمان های گذشته در شهر من پیرمردی زندگی می کرد که خری داشت با یک خورجین بر پشت آقا خره. توی این خورجین یک نوع سیب زمینی که اونوقت ها خیلی معروف بود به نام "سیب زمینی ایرانی" می ریخت و در شهر گشت می زد و فریاد می کرد "سیب زمینی ایرانی"، "سیب زمینی ایرانی" و گاهی هم به خرش نهیبی می زد هی هی هی.
بعضی اوقات فریاد او و نهیب به خرش پشت سرهم می شد و شنوندگان اینگونه می شنیدند:
سیب زمینی،
ایرانی هی هی.
از تمام ایرانیان قرمه سبزی خور معذرت می خواهم.

سینه چاک April 6, 2005 10:36 PM

Man beonvane yek pezeshk bayad begoyam ke bad az khondane harfhaye Azam ke khod ra sargorde artesh va pezeshk khonde shak kardam ke harfhayash dorost bashad.Man fekr namikonam ke pezeshe artesh jomhori eslami ke ongadar gable eatemad mibash benevisad ke"man avalin bari bode ke yek bimari shekanjeshodeh dideam!"In jomle barayam bavar kardanash moshkel bod/ast.Albate in be in maani nist ke jomhori eslami jani va safak nist!Dar zemn harfhaye rashedeyan besyar mategi va gable tamol mibasha va onche ra raje be opoziseuone rejim gofte ta hodode zeyadi gabol daram.

mazdack April 6, 2005 09:47 PM

be nazare man pasokhe jenabe SOKHAN be RASHEDAN va ezhare nazare bazi khanandegan az jomle khodam besiar ajoolane va gheyre maghoolane bood
man shakhsan az aghaye RASHEDAN bekhatere tohmati ke zadan mazerat mikham

faranak April 6, 2005 07:03 PM

AGHAYOUN KHANUMHA man vaghean az shoma jamaate ahle adab taajob mikonam ke chetor inturi be yek masaleh pasokh midid bedune inke be surate oun tavajoh konid....hich kas monkere shekanjeh va ghatle khanume kazem inist balke dar sehate harfhaye in aghaya aazam bayad shak kard ma az koja bayad bedunim ke ishun rast migeh in hich rabti be in nadareh ke khanume kazemi be ghatl resideh ino ke hame midunand vali madareke aghaye azam baraye inke sabet koneh rast mige chieh??? hichi??????? i

Bahram April 6, 2005 05:25 PM

I do not like the tone of this Mr Rashedan. He sounds to me like a kid who wants to be known and create some kind of sensational news. His reasoning is childish and I do not like his use of English words in Farsi text when it is unnecessary and pretentious. Rashedan you don't know what you are saying. Keep quiet and learn from Bozorgaan. You have written enough rubbish already.
Minoo

Minoo April 6, 2005 04:03 PM

Salam,
manam dar vaghe az maghale Aghaye Rashedan taajob kardam.albate ishan dar javabiyeh shakhsi be shoma say kardeh kami aghayedash ra tashih konad vali maghale asli ke dar gooya chap shodeh naomid konandeh hast!man faghat ye mored ra mesal mizanam: aghaye Ezzat Sahhabi dar har do rejim zendani boodeh, vali balaee be saresh avordeh boodand ke ba dadane name be masoolane mamlekaty khaste bood ya velesh konand ya bekoshanesh!!

Reza April 6, 2005 12:25 PM

من نمی دانم این آقا این اطلاعات را از کجا به دست می آورد!!! چه کسی در قضیه ی کوی دانشگاه ادعا کرد که 2000 نفر کشته شده اند!!! اگر ایشان اینقدر به مستند حرف زدن اعتقاد دارند، در این مورد هم باید مستند حرف بزنند. حرف بر سر شیوه ی برخورد این آقاست و به نظر من اطلاعاتش که خیلی مشکوک است. همین حالا مصاحبه ی آرمین با بی بی سی را گوش کردم. آرمین احتکال اینکه اعظم زهرا کاظمی را معاینه کرده کاملن رد نمی کند و نیما راشدان رد می کند. گیریم هم که اعظم دروغ می گوید، این آقا دارد غیر مستقیم جانب دولت ایران را در مقابل مردم می گیرد. وحشی گریهای قرون وسطائی اینها هنوز که هنوز است بیداد می کند. نمونه اش اعدام های بیجه در ملاء عام. آن را هم از کمونیستها یاد گرفتند؟

April 6, 2005 12:07 PM

shak nadaram ke RASHEDAN dar mogheye neveshtane in javabie tahte tasire alkol boode

faranak April 6, 2005 07:13 AM

Rashedan... for the same reason that you mentioned I DO NOT BELIEVE YOU AND CRAPS YOU ALWAYS WRITE. WOULD YOU BE QUIET? I mean please shut up.thnx

Khashayar April 6, 2005 07:03 AM


جناب آقاي نيما راشدان

اولا به نظر من شخص شما با شيوه اي زيرکانه سعي
در شلوغ کردن و جا انداختن سخنان خود در ذهن خواننده
داريد .
اگر اين که ميگوئيد درست باشد و کسي بدن خود را با
اسيد بسوزاند و به خود زخم بزند که پناهندگي بگيرد
وظيفه اول شما به عنوان يک روزنامه نگار به قول خودتان
افشاي شرايطي است که يک انسان را براي فرار از
جهنمي به نام ايران وادار به اين کار کرده .
آيا شما اين کار را افشا کرديد ؟
من تصور نميکنم .
براي کوبيدن اپوزوسيون اهمال گر !!!! ايران لازم نيست
که اين وسط شما به يک مورد جنايت اين جنايتکاران که از
کنترل خارج شده و ابعاد بزرگي يافته متوسل شويد !!!!!
و آنرا انکار کنيد .
اين ربط دادن گوز به شقيقه از جانب شما چيزي نيست جز
ايجاد سر و صدا و به اين وسيله مطرح شدن خودتان !!!!!!!
از نظر من تمامي کساني که از کشور سوئد و کانادا در جريان
سخنان آقاي دکتر شهرام اعظم هستند بر خلاف نظر شما
که احتمالا آنان را ساده لوح پنداشته و خود را هوشيار فرض
کرده ايد !!!!! به خوبي ميدانند که نبايد آتش داغ را در کف
دست خود گيرند و احتمالا اين تشخيص را داده اند و تنها به
دليل منطقي بودن اظهارات و قاطعيت مدارک خود را درگير
اين قضيه کرده اند .
مگر اينکه جنابعالي عقيده داشته باشيد که همه خرن و
نميفهمند و تنها شما درست تشخيص داده ايد که در آن
صورت من حواله تان ميدهم به قاضي مرتضوي !!!!!! نانا

nana April 6, 2005 07:01 AM