شير آهن كوه مردا كه تو بودي.
كه در آن فضاي عفن انگيز اينجنيني .
به عنوان فردی که در مسایل سیاسی صاحب نظر نیست، انفعالمان در قبال مسئله گنجی دارد دیوانه ام می کند. یعنی هیچ کاری از ما ساخته نیست؟ راهی که آهی بر ساز آن توان زد؟
یوگینی May 27, 2005 11:03 AMبه هر صبح که به تماشاي طلوع خورشيد مي نگرم و به هنگام غروب که رفتن خورشيد را از پشت کوههاي آلپ تماشا مي کنم ، به او مي انديشم ؛ به اکبر گنجي که همچون شمعي دارد ميسوزد !زير نور شمع هميشه تاريک است يعني زنداني که گنجي درآن به سر مي برد ! سياهي و سياهي !نه غروبي و نه طلوعي ! ديوارها را بايد فرو ريخت و خورشيد را به استقبال گنجي بايد برد !!آقاي سخن من هم با شما هم صدايم !بايد يکصدا بگوييم : آزادي متعلق به ماست ، پس بدهيد به ما چيزي را که به ما تعلق دارد !!!
Haleh May 27, 2005 05:05 AM