جناب آقاي ابطحي،
تلاش شما در جهت رساندن صداي وب لاگ نويسان و اهل قلم دربند به گوش مردم بسيار ارزشمند است. من به نوبه ي خود از شما تشکر مي کنم. در مطلب آخرتان از رنج نامه ي مجتبي سميع نژاد نوشته ايد و اين که اقوام او راضي به انتشار آن نيستند.
جناب آقاي ابطحي
شما بهتر از من شيوه ي دستگاه قضائي را مي شناسيد و مي دانيد که با وعده ي آزادي يا صدور حکم خفيف، زنداني و خانواده ي او را وادار به سکوت و حتي چشم پوشي از گرفتن وکيل مي کنند. نتيجه ي اين کار هميشه به نفع زنداني نبوده است و نويسندگاني که تن به اين کار داده اند امروزه پذيرش آن را نفي مي کنند.
جناب آقاي ابطحي
شما تصور بفرماييد که دوستان وب لاگ نويس آزاد شده، در باره ي فشارهايي که بر آن ها آمد سکوت مي کردند يا شما بلاهايي که برسرشان آمده بود را منتشر نمي کرديد. نتيجه چه مي شد؟ اگر قرار بر زير فشار و شکنجه رفتن باشد، اصل نوشتن نامه توسط مجتبي خود موجب آن خواهد شد. اما انتشار اين نامه و فشار مجامع بين المللي حقوق بشر به دستگاه قضائي، اميد به آزادي او را افزايش خواهد داد.
جناب آقاي ابطحي
به عنوان يک شهروند ايراني از شما در خواست مي کنم نامه ي مجتبي را منتشر کنيد.
میدونيد آقا يا خانم سخن تا شما آن مطلب طنز که من حتی با فرمت . DOC فرستاده ام را جرات نکرده بخوانيد و حتی جواب آن را بدهيد مجتبی و مجتبی ها تباه يا بی تباه شوند يا نشوند بمن چه يا به شما چه تباه خواهند شد اصلا "مجتبی مجتبی بشو تو مارا فدا جونم بدستت آروم گرفته جون من اما آروم گرفته"
پس سخن عزيز يا نباش يا که باش شصت يا پنجاه ساله ای؟ باش اما باش و ياد بگير از نصف سن و سال خويش !!!! و ياد بگير در فايلهای .doc نه ويروسی هست و نه هکری!!!
سخن عزيز، به اين مطلب لينک ميدم با اجازه، اميدوارم ابطحی حتما نامه مديار رو منتشر کنه
شبنم June 4, 2005 09:02 PMمیدونید آقای سخن، کسانی مثل خاتمی، ابطحی اگر اعتراض کنند یک شب هم در زندان به سر نخواهند برد ولی با پشتیبانی مردم میتوانند غوغا کنند. براستی نمیتوانم باور کنم واقعا" دلشون برای مردم سوخته وگرنه این کار رو میکردند.
هاله June 4, 2005 07:06 PM