June 12, 2005

وب لاگ ها و زبان فارسي (5)

چرا وب لاگ مي تواند به داد نويسنده ي متفکر ومدرن شده ي ايراني برسد و راه را براي پيدا کردن زبان جديد به او نشان دهد؟ به اين سوال مي توان چند پاسخ ساده داد:

1- براي اين که مي توان در وب لاگ بي هيچ محدوديتي نوشت؛ نه محدوديت شکلي، نه محدوديت محتوايي، نه محدوديت فضا و تعداد کلمه، و نه هيچ محدوديت ديگر. وب لاگ نويس هر زمان اراده کند مي تواند مطلبش را منتشر کند. او نبايد منتظر رسيدن نوشته اش به نشريه بماند؛ او نبايد منتظر نظر سردبير بماند؛ او نبايد منتظر بيرون آمدن نشريه از زير چاپ بماند؛ او نبايد منتظر رسيدن نشريه ي چاپ شده به دست خوانندگان در يک محدوده ي جغرافيايي بسته بماند. نوشته ي وب لاگ نويس، به محض کليک بر روي کلمه ي "پابليش" در سراسر جهان قابل خواندن مي شود. به بيان ديگر در عرض يکي دو ثانيه، نوشته در چهار گوشه ي جهان به دست خواننده ي علاقمند مي رسد. امکاني که براي هيچ نشريه و کتاب کاغذی در هيچ کجاي دنيا وجود ندارد.

2- براي اين که مي توان در وب لاگ، بلافاصله بعد از انتشار، منتظر نقد و نظر خواننده بود. وقتي شکراللهي جمله ي زير را مي نويسد، دقيقا بر اهميت اين نقد و نظرها انگشت مي گذارد: "صادقانه اعتراف مي کنم که من شخصا وقتي پاي تهيه ي يادداشتي زحمت زيادي مي کشم و يقين هم دارم که خواننده هاي بسيار زيادي آن را با دقت مي خوانند و يقين هم دارم که دست کم صد نفرشان مي توانند يا ايرادي به متن من بگيرند و يا نکته اي بر آن بيفزايند؛ آن وقت مجموع نظرات به زحمت به 10 مورد مي رسد که دو سه تايش هم ربطي به موضوع ندارد، واقعا دچار احساس ناخوشايندي مي شوم... از نظر رواني احساس مي کنم دارم در خلاء مي نويسم. صريحا مي گويم که من در وب لاگم به نظرات خوانندگانم احتياج دارم. با نظرات آن هاست که احساس زنده بودن مي کنم، پخته مي شوم، آبديده مي شوم، آگاه تر مي شوم، کاستي ها را جبران مي کنم، احساس هويت مي کنم، ايده مي گيرم، عصباني مي شوم، خوشحال مي شوم، اميدوار مي شوم، نااميد مي شوم، لبخند مي زنم، اخم مي کنم، و زندگي مي کنم...". نقد و نظرهايي که محال است بتوان در عالم چاپ کاغذي، به آن ها به طور گسترده دسترسي پيدا کرد. در عالم کتاب هم که اين دايره محدودتر از نشريات است و تنها نمونه اي که من از آن سراغ دارم "ضميمه ي زمينه ي جامعه شناسي"ِ استاد بزرگ، زنده ياد اميرحسين آريان پور است که در آن نقد ِ ناقدان يک جا جمع و به پيوست کتاب اصلي منتشر شده است.

3- براي اين که مي توان در وب لاگ نظريه ها را از مرحله ي حرف به مرحله ي عمل در آورد و بازتاب اجتماعي آن را در زماني کوتاه مشاهده کرد. مثلا مي توان به خط لاتين نوشت و آرزوي آخوندزاده را لااقل در ميان اهالي وب لاگ شهر بر آورده کرد. کاري که وب لاگ Yadegari کرده و لابد منتظر نتيجه و بازتابش نشسته است. اين نوشتن از آن نوع نوشتن هاي کاغذي نيست که بازتاب نداشته باشد يا بازتابش بر ديگر خوانندگان معلوم نگردد. بازتاب اين نوع ابتکار ها را مي توان در نقد و نظر و نوشته هاي ديگر وب لاگ نويسان مشاهده کرد و درصد موفقيت چنين ابتکارهايي را اندازه گرفت. مي توان به فارسي ساده شده نوشت و فرضا از "س" به جاي "ص" و "ث" استفاده کرد.

4- براي اين که مي توان در وب لاگ از نظر محتوا نيز نوگرا بود و نوگرايي خود را بي هيچ خودسانسوري بروز داد. اين موضوع خودسانسوري موضوعي محوري است که بايد جداگانه به آن پرداخته شود ولي همين قدر کافي است بدانيم که در وب لاگ – به خصوص با نام مستعار – مي توان از پنهان ترين زواياي درون فرد گفت و نوشت و آن را در معرض خوانده شدن قرار داد. امکاني که در هيچ رسانه ي ديگري وجود ندارد و جزو خصايص ِ منحصر به فرد وب لاگ است.

5- براي اين که مي توان در وب لاگ بدون نگراني از هزينه هاي مادي دست به قلم برد. شايد اين موضوع در وهله ي اول عجيب به نظر برسد اما وقتي به نويسندگان جواني بينديشيم که براي انتشار اولين کتاب شعر يا داستان شان بايد دست در جيب کنند و هزينه ي انتشار کتاب را تمام و کمال به ناشر بپردازند و فقط از نام ناشر بهره بگيرند تا کتاب شان در تيراژ 500 يا حداکثر 1000 نسخه آن هم بعد از انتظاري يک ساله منتشر شود و 90 درصد نسخ چاپ شده هم در انبارهاي ناشر سال هاي سال خاک بخورد و دست آخر به صورت هديه به اين و آن داده شود، آن گاه اين موضوع اهميت خاص مي يابد. سرويس هاي شناخته شده اي مثل "بلاگ اسپات" يا "پرشين بلاگ" يا "بلاگ فا" براي راه اندازي و ارائه ي صفحات وب لاگ هيچ پولي از کاربر نمي گيرند و اين امتيازي بزرگ براي نويسنده ي "آزاد" و "آزاد انديش" به شمار مي آيد...

غير از اين 5 مورد مي توان بيست سي مورد ديگر نيز بر شمرد که به همين اندازه قناعت مي کنم و به آن چه گمان دارم در اين حيطه اهميت درجه اول دارد مي پردازم: زباني که بايد با آن در عصر حاضر با مخاطب ارتباط برقرار کرد. زباني مدرن، شايسته ي محتواي مدرن. زباني که نه فقط انتقال دهنده ي فکر، بلکه سازنده ي فکر هم مي باشد. زباني که نه عوامانه بلکه ساده است؛ نه همه فهم، که قابل فهم است؛ نه زودياب، که قابل دريافتن است؛ نه گفتاري، که براي گفتن است و نه نوشتاري، که براي نوشتن است؛ زباني که فکر پيچيده را مي تواند توضيح دهد، و فکر ساده را عينا منعکس کند. زباني که فکر پيچيده را مي تواند قابل فهم کند و نه فکر ساده را غير قابل فهم. زباني با مختصات جديد و کاملا کاربردي. زباني نه براي اديبانه نوشتن، نه براي فرهيخته جلوه کردن، بلکه براي منعکس کردن انسان ِ ايراني ِ پا گذاشته در قرن بيست و يکم. زباني براي مکتوب کردن آن چه تاکنون شفاهي، بلکه انديشه ي صِرف بوده و نه تنها بر کاغذ، که بر زبان هم نمي توانسته است جاري شود. زباني تاريخ ساز، چه تاريخ فقط در صورت مکتوب مي تواند ساخته و پرداخته شود.

باز سري مي زنيم به گذشته و دوران قاجار و زبان و کلام قائم مقام و حاجي فرهاد ميرزا معتمدالدوله و حسنعلي خان امير نظام گرّوسي، چه از گذشته است که مي توان براي امروز درس گرفت. جائي که اين آخري براي شخصي به نام ملاعباس مي نويسد: "اظهار فصاحت و و عربيت و عرض مطلب با سجع و قافيه لزومي نداشت، اگر بدون تعقيد و با عبارات معموله ادا مي کرديد، کافي بود" جائي است که انديشمندان ايراني به نقطه تحول رسيده اند و ظروف قديمي را براي حمل مظروف جديد مناسب نمي دانند...

ادامه دارد...


وب لاگ ها و زبان فارسی (1)
وب لاگ ها و زبان فارسی (2)
وب لاگ ها و زبان فارسی (3)
وب لاگ ها و زبان فارسی (4)

sokhan June 12, 2005 12:57 AM
نظرات

نوشتن شما در اين باره، ذهن را آبستن هزار و يک انديشه تازه می کند؛ يکی اين که اگرچه می شود در باره بازتاب وبلاگ نويسی برزبان گمانه هايی زد اما شايدهنوز زوداست که درباره اين چگونگی به داوری بنشينيم. پيروز باشيد.

ابراهيم هرندی June 13, 2005 12:20 AM

سلام، با اجازه در لینک‌های روزانه به وبلاگ‌ها و زبان فارسی (5) لینک داده شد.

بیلی و من June 12, 2005 10:59 PM

ف.م.سخن عزيز، با اجازه شما به اين مطلب تان لينک دادم.

حميد / ميداف June 12, 2005 01:41 AM