در اين نمونه ها مشاهده مي کنيم:
1- نويسندگان هر يک به نوعي خاص (که مي توان به آن "سبک" گفت) فکر و نظرشان را ابراز کرده اند.
2- نويسندگان در انتقال آن چه که در ذهن داشته اند موفق بوده اند.
3- نويسندگان از کلمات نه براي هنرنمايي هاي ادبي بلکه براي انتقال فکر استفاده کرده اند.
4- نويسندگان توانسته اند احساس خود را همراه با پيام به خواننده منتقل کنند.
5- نويسندگان يک راست به سراغ اصل مطلب رفته اند و کمتر از زائدات بهره گرفته اند.
در نمونه ي اول حتي مي توان مشاهده کرد که نويسنده حرف خود را عينا بر روي کاغذ (يا نمايشگر) آورده و ابدا سعي در ادبي کردن الفاظ نداشته است. به بيان ديگر، فکر عينا، بر زبان و همزمان، بر نوک انگشتان منتقل شده و بر سطح کاغذ يا نمايشگر نقش بسته است.
در ايام قديم ميان فکر نويسنده و سطح کاغذ، فيلتري به نام "زبان ادبي" قرار مي گرفت. اين فيلتر سه خاصيت داشت: 1- برخي کلمات از داخل آن عبور نمي کرد. 2- برخي کلمات موقع عبور در آن تغيير شکل مي داد. 3-اجزاي سازنده ي جمله موقع عبور از آن جا به جا مي شد.
چرک نويس – پاک نويس در کار چنين نويسندگاني نقشي اساسي ايفا مي کرد. کم بودند کساني که مطلب خود را يک ضرب و بدون چرک نويس بنويسند و آن را به ناشر بسپارند. اگر پاورقي نويسان و مترجمان پرکار ِ مطبوعات را - که مثل ماشين به توليد داستان و ترجمه مشغول بودند - استثنا کنيم، اهل انديشه و علم کمتر مي توانستند بدون چرک نويس – پاک نويس چيزي بنويسند. بد نيست همين جا يادي بکنم از مرحوم مجيد پاشا ابراهيمي که با سليقه و وسواس مطالبش را همان بار اول به خط بسيار خوش مي نوشت و کمتر در متن نوشته شده دست مي برد.
در فاصله ي اين چرک نويس – پاک نويس اتفاقي مي افتاد که جز در موارد لازم، مضر بود و آن دخالت تحميلي آموخته هاي مدرسه اي در متن نويسنده يا استفاده از همان فيلتر "زبان ادبي" بود. پاک نويس و ويرايش، آنجا که باعث بهتر منتقل شدن فکر نويسنده شود، بسيار هم خوب است، ولي در جايي که فکر به سادگي بر روي کاغذ آمده و نويسنده فقط در صدد ادبي کردن نوشته اش مي باشد، چنين تغييري قطعا مضر است.
به اولين نمونه اي که از نوشته ي وب لاگ ها آورده ام دوباره نظري مي افکنيم:
"عصر به چند حوزه ي رأي گيري سر زدم. به مردم توي صف نگاه مي کردم. غمي عميق در چشماشون بود. حال کسايي رو داشتن که در مراسم ختمي شرکت کرده بودن. و برعکس دفعه ي پيش به همديگه بدبينانه نگاه مي کردن. تقريبا ميشد حدس زد کي قراره به کي رأي بده. در نگاه بعضي ها نفرت به اون يکي جناح ديده مي شد. آدم هاي تابلو از هر جناح نگاه هاي نفرت آلود بيشتري رو تحمل مي کردن. دلم گرفت که مردم دو دسته شدن. دوباره برگشتيم به زمان حزب فقط حزبالله. هيچکس رو خوشحال نديدم. هر کس رأيي از روي لجبازي يا از روي نفرت به صندوق مي انداخت و مي رفت. اون قدر بغض تو گلوم بود که نتونستم وايسم..."
حال سعي مي کنيم نوشته را براي کتاب يا روزنامه اي آماده کنيم. آن را اين چنين (و اندکي با اغراق) پاک نويس مي کنيم:
"هنگام غروب از چند حوزه ي راي گيري بازديد به عمل آوردم. به مردم داخل صف نظري افکندم. غمي عميق در چشمهاي شان موج مي زد. حال ِ کساني را داشتند که در مراسم عزا و ختم حضور به هم رسانده اند. بر خلاف بار گذشته همه به همديگر بد بينانه نگاه مي کردند. به تقريب مي شد حدس زد هر کس به کدام نامزد راي خواهد داد..."
آيا مي توان گزارش روزنامه را به زبان صاحب وب لاگ، يعني زبان گفتار تهيه و تنظيم کرد؟ خير نمي توان. قطعا دبير و ويراستار آن را دستکاري و تبديل به زبان نوشتار خواهند کرد. آيا مي توان پاکنويس ِ ما را به صورت ِ گزارش منتشر کرد؟ بله، مي توان و امکان انتشار آن با کمي جرح و تعديل هست. حال سوالي که مطرح مي شود اين است که چرا متن اول غير قابل انتشار و متن دوم قابل انتشار است؟ چرا متني که در آن حس انساني موج مي زند و نگراني را با کلماتش به خواننده انتقال مي دهد و همه هم آن را مي فهمند قابل انتشار نيست ولي يک متن عادي مدرسه اي قابل انتشار است؟ چرا متني که حتي نمي توان به جاي جمله ي "مي شد حدس زد کي قراره به کي راي بده" اش جمله اي به همان اندازه قوي و قابل فهم قرار داد در زير ِ دست ِ ويراستار روزنامه، با يک عمل جراحي پلاستيک سنگين، تبديل به متني بي بو و خاصيت ولي "متين" مي شود؟ اين ها پرسش هايي ست که اميدوارم خوانندگان صاحب نظر در آن ها کنجکاوي کنند و به آن ها جواب دهند.
اگر نتوان فکر و نظري را به خاطر شکل بيان، در روزنامه يا کتابي منتشر کرد پس تکليفش چه مي شود؟ پاسخ اين است که آن فکر و نظر هم به مانند ميلياردها ميليارد فکر و نظر ديگري که روزانه توسط مردم جهان توليد و به طور شفاهي بيان مي شود، در هواپخش، توسط چند گوش جذب و به احتمال قوي بي هيچ اثري محو مي گردد. اينجاست که به جمله ي عميق و عالمانه ي عباس معروفي مي رسيم که "انقلاب فيروزه اي وب لاگ نويسي را بزرگ ترين اتفاق تاريخ ايران" مي نامد و آن را وسيله اي مي داند که "جامعه اي شفاهي و جمعيتي افواهي، به تمدني مکتوب مبدل مي شود".
ادامه دارد...
وب لاگ ها و زبان فارسی (1)
وب لاگ ها و زبان فارسی (2)
وب لاگ ها و زبان فارسی (3)
وب لاگ ها و زبان فارسی (4)
وب لاگ ها و زبان فارسی (5)
وب لاگ ها و زبان فارسی (6)