برای خواندن اين مطلب در بخش انتخابات رياست جمهوری خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
sokhan June 16, 2005 12:34 AMف.م.سخن عزيز
به نظر من ديدگاهتان نسبت به انتخابات كاملا درست است. آنطور كه تا الان اصلاح طلبان نشان داده اند نظر و خواست مردم تا آنجا برايشان اهميت دارد كه به سمت آنان ميل كند، در غيراينصورت لابد مردم در اشتباه هستند. به مواضع خيلي از آنها به طرح رفراندم نگاه كنيد. كساني كه ظاهرا راي مردم را مقدم بر هر چيزي ميدانند چرا بايد با رفراندم مخالف باشند. انشاالله به خاطر آن نيست كه احتمال ميدهند خودشان هم در چنين انتخاباتي جايگاهي نخواهند داشت.
ضمنا در كامنتي كه آقايي بنام سعيد برايتان نوشته ميخواستم به موردي اشاره كنم. در بند 2 ايشان طوري نوشته اند "با روي كار آمدن اقتدار گرايان" كه آدم فكر ميكند الان يك حكومت كاملا دمكراتيك روي كار است. لازم به عرض است كه اقتدارگرايان هميشه روي كار بوده اند منتها يك مدتي بخاطر وجود آقايان اصلاح طلب ظاهرا ديده نميشدند. همچنين در بند 5 ايشان به تيم و حزبي كه پشت سر آقاي معين است اشاره ميكنند. لازم ميبينم به ايشان يادآوري كنم كه اين دقيقا همان تيمي است كه پشت سر آقاي خاتمي هم بود كه با در اختيار داشتن مجلس بطور دربست، حتي قانون مطبوعات را با وجود اينكه در قانون اساسي هم روي آزادي آن تاكيد شده، نتوانست تصويب كند. بنابراين اين تيم و حزب قبلا هم زير بار حكم حكومتي رفته بود، چه تضميني وجود دارد كه دوباره نرود. نكند براي فهميدن همين مطلب ساده هم بايد هشت سال ديگر صبر كنيم. به نظرم اگر بخواهيم با همين روند به طرف دمكراسي حركت كنيم شايد تا 700 سال ديگر تازه از نزديكيهاي آن عبور كنيم.
با عذرخواهي از ف.م.سخن عزيز به جهت طولاني شدن كلام. موفق و شاد باشيد: آرش
Thank you...thank you...thank you.
Thank you for caring, thank you for being and remaining a human being.
سخن عزيز، اگر از من سوال شود: فقط با يک دليل بگو چرا انتخابات را تحريم میکنی؟ خواهم گفت: من انتخابات را تحريم میکنم چون واقعيت اين انتخابات آن است که حسين شريعتمداری میگويد: "در ايران اسلامي، حاكميت در اختيار اسلام انقلابي است و در رقابت هاي انتخاباتي موجوديت نظام در خطر نيست و تك تك آرايي كه به صندوق ها ريخته مي شود، قبل از «آري» به اين يا آن «كانديدا»، آري به نظام و «نه» به دشمنان است."
http://www.kayhannews.ir/840325/2.htm
من نمیتوانم به اين نظام "آری" بگويم.
آقای سخن نازنین - با اجازه کل این مطلب نوشته شما را در پست امروزم گذاشتم برای فیلتر شدگان. دست گل شما درد نکند.
هاله June 16, 2005 03:48 AMاحسنت جناب سخن که حق مطلب را ادا کردید. حداقل منفعتی که میبرید اینست که فردای انتخابات که معین گفت: "خط قرمز من نظام (همان راس فساد) است" شما احساس نمیکنید که به مرامتان خیانت شده. اکنون میدانید که "کارد" (معین و خاتمی) هیچگاه دسته خود (خامنه ای) را نمیبرد و تا زمانی که خامنه ای و امثال او (طالبان) بر سر کارند, دمکراسی (از نوع دینی سکیم خیاریش) شیره ای است که بر سر بردگان ناراضی دین میمالند.
اگر معین از گنجی دیدن کرد برای آن بود که مردم دلشان برای گنجی بسوزد و به معین رای بدهند ! اگر معین شرف داشت و به مرام گنجی احترام میگذاشت به دادش (از مشروعیت انداختن نظام) میرسید. هر رایی که به صندوق ریخته شود یک لگد بر بدن نحیف و در حال مرگ قربانیان دژخیم گنجی و زرافشان است.
وقتی که گاوان پیشانی سفید "مدعیان" اصلاح طلبی تکلیفشان را همان ابتدای کار مشخص میکنند دیگر انتظار اصلاحات "واقعی" از آنها خیلی خام و ساده لوحانه است:
معین: "من زیر بار حکم حکومتی نمیروم"
1 ماه بعد:
خبر: معین به مرحمت حکم "غیر حکومتی !" (چه برسد به حکومتی !) حضرت خامنه ای اجازه داوطلبی برای تدارکاتچی بودن را گرفت !
کروبی (رئیس قافله گوسفندانی که 400 نفرشان در حج کشته و یا به صیغه عربها در آمدند): "مشارکت در انتخابات از نتیجه آن مهمتر است !"
این صحبت تاریخی تکلیف همه چیز را روشن کرد. ترجمه به فارسی برای کسانی که دوزاریشان خیلی کج است:
"آی مردم من تدارکاتچی خواهم بود ولی نظام به رای شما احتیاج داره تا ادامه حیات بده".
به امید روزی که شعور مردم (بخصوص عوام) به حدی برسد که تفاوت "اصلاحات" و "ادعای اصلاحات" رابفهمند.
-------
یکی از همین مزدوران ستاد معین هم (میراندی) اومده اینجا بازارگرمی میکنه که: "در اصلاحات ما نباید از دماغ کسی خون بیاد !!!"
جناب "مدعی" اصلاحات, این حرفت منو یاد انقلاب سفید شاه انداخت که فهمیده بود مردم ناراضیند و دلشون انقلاب میخواد پس با خودش گفت چکار کنه ؟ با یک تیر دو نشون بزنه ! هم انقلاب بده به مردم که نارحت نشن و هم دردسری برای تختش بوجود نیاد.
حالا شما هم میدونید مردم چی میخوان (سرنگونی) اما میدونید که سرنگونی باعث قطع جیره شما هم میشه. پس چه کار کنیم ؟ "اصلاحات سفید و بدون خشونت !" از خامنه ای خواهش میکنیم: "جناب خامنه ای ! لطف کن به ما آزادی مرحمت کن !"
جناب رای بده به معین,
آخه یکم عقل اگر داشته باشی با خودت میگی که
*** آیا آزادی در لوای ولایت فقیه هم ممکن است ؟ ***
اگر ممکن است که آن اسمش آزادی نیست و بردگی و خواری است. اگر هم ممکن نیست پس چطور معین میخواهد آن آزادی را به ما ارمغان بدهد ؟ او که خودش علناً به ولایت وقیح ملزم است.
ای خدا ! آخه عقلم خوب چیزیه !
آرمان June 16, 2005 03:47 AM در انتخابات شرکت مي کنم و به معين راي مي دهم زيرا:
1)به دگماتيسم اعتقادي ندارم و از شعار دادن بيزارم.علاقمندم در بازي شرکت داشته باشم و هرچند اندک،اما در جهت نظر خود در آن تاثيرگذار باشم.وگرنه هيچکس به ياد من نخواهد بود و ديگران نظرِ خود را بر من تحميل خواهند کرد.
2)تحريم را به علل مختلف از جمله عدم اقبال مردمي و در اقليت بودن روشنفکران ، ارائه نشدن راهکار براي شرايط بعد از تحريم،خطر بروز هرج و مرجِِ کور، ايجاد زمينه براي دخالت خارجي در ايران و منفعلانه بودن آن(در توضيح بايد گفت که تحريم از موضع قدرت و در شرايطي که شما مي توانيد با اين تاکتيک، امتياز بگيريد، با تحريم از سرِ آرمانگرايي احساساتي،لجبازي و بي تصميمي سياسي کاملا متفاوت است) در شرايطِ حاضر موثرو معقول نمي دانم.جامعه ما هنوز آمادگي بسياري از آرمانهاي ما را ندارد و فقط با آموزش و بحث و گفتگو است که مي توانيم آرمانهاي خود را به گفتمان غالب جامعه تبديل کنيم و از «اقليت» به «اکثريت» تبديل شويم.بسياري از دغدغه هاي مردم معيشتي است که با دُلار هاي نفتي قابل حل است و در آنصورت بسياري از مردم ديگر سراغي از ما نخواهند گرفت.تنها راه آن است که وزنِِ سياسي خود را در جهت اهدافِ خود اعمال کنيم به اين ترتيب که فضاي موجود براي آموزش و بحث و گفتگو را تداوم بخشيم،چيزي که با روي کار آمدنِ اقتدار گرايان با مشکلاتِ جدي مواجه خواهد شد و شرايطِ سالهاي اوليه انقلاب تکرار خواهد شد و آرمانهاي دموکراسي و حقوق بشر بارِ ديگر به محاق خواهد رفت- هرچند اين بار(با وجود رسانه هايي مثل اينترنت و ماهواره)بسيار مشکلتر است- اما به هر حال نبايد مشکلِ مقابله با يک قوه مجريه اقتدارگرا را، به مشکلات موجود اضافه کنيم.
3) حاميان معين،به ويژه بعد از تشکيلِ جبهه دموکراسي و حقوق بشر به مفاهيمِ مهم دموکراسي و حقوق و آزادي هاي اساسي اعلام تعهد کرده اند و راي به معين ،راي به همين آرمانها و مفاهيم ست.مهم اين است که حمايت خود از اين مفاهيم را اعلام بداريم و وزنِ اجتماعيِ خواستارانِِ اين مفاهيم را به رخ بکشيم.اين بار، ديگر مثلِ دومِ خرداد، بحث احساسات و کاريزما و قيافه و ... مطرح نيست.حرفهاي شفافي مطرح شده و همه راي دهندگان معين، به طورِ خالص، دل در گرو اين آرمانها دارند.آن بخش ديگر از دل دادگان به دموکراسي و حقوق بشر که تحريم را راهکار مناسب دانسته اند، متاسفانه کميتشان نا معلوم و تا حدودي کم تاثير مي ماند.مواضع معين بسيار پيشرو تر از خاتمي است و مگر نه اين که او هرچه که خاتمي نگفت ، در بيانيه ورود به انتخابات و سخنراني ها و ...گفته است؟بنا بر اين در حال حاضر مطالبات طبقه متوسط شهري از زبان معين بيان مي شود و طبيعي است که اين طبقه به او راي بدهد. راي ندادن به معين با وجود اعتقاد به اين آرمانها(يعني اقدامي کهِ دوستانِ تحريمي قصدِ آن را دارند) در بسياري از تحليل ها به معناي پايگاه نداشتنِ اين مفاهيم در جامعه عنوان خواهد شد.
4)به جِد اعتقاد دارم که در حالِ حاضر، بسيار جلوتر از آنچه در سال 76(انتهاي دوره رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني) بوديم قرار گرفته ايم. درست است که ما، ملتِِ بازگشت به نقطه صفر هستيم ...اما من اين بار نمي خواهم باز هم به عقب برگردم.حفظِ دست آورد هايي که با تلاش و خون جگر به دست آمده در حال حاضر از هر چيزي واجب تر است.
5) براي اولين بار بعد از انقلاب، فردي مانند معين به صحنه آمده که نه به فرديتِ خود، بلکه به تيمي از مشاوران و فعالانِ حزبي متکي است و جمعي تصميم مي گيرد.معتقدم که اين فرصت تاريخي را نبايد از دست داد.
6)به نظرم راي دادن به معين با تشکيل يک جنبش مدني خارج از حاکميت که تنها و تنها هدفش نيل به دموکراسي و تضمين حقوق و آزادي هاي اساسي باشد،تناقض ندارد.به هر حال قشر اعظم راي دهندگان به معين، بيرون از قدرت هستند و تنها به اين دليل به او راي مي دهند که «صداي خواسته هاي آنان» است.با او عهدِ اخوّت هم نبسته اند-نبسته ايم.اولويتِ ما،آزادي و دمکراسي،البته بدون پرداخت هزينه هاي غير عقلاني، است.جبهه فراگير دمکراسي و حقوق بشر-که علاوه بر اعضاي فعلي بايد همه معتقدان به اين دو مفهوم(به همان صورتي که در ميثاق هاي جها ني تصريح شده و نه با تعبير هاي مثلا بومي و پسوند هاي ناقض اصلِ غرض) را در بگيرد، بايد فارغ از تعهدات و محافظه کاري هاي دولتيان، اهداف خود را با همه ابزار ها_بويژه نافرماني مدني_ پيگيري کند و در اين راه، اتحاد همه دمکراسي خواهان و باور مندان به حقوق و آزادي هاي اساسي بشر، ضرورتي تاريخي دارد. من به عنوان کسي که به معين راي مي دهم هرگز نينديشيده ام که او قرار است براي من کاري بکند و حقي را به من تفويض کند بلکه در راه طلبِ حقوقِ خود، بهتر دانسته ام که رييس جمهوري اصلاح طلب در ايران بر سر کار باشد. همه مي دانيم که رژيم موجود با ساختار هاي فعلي امکان اصلاح ندارد و لازم است که ساختار ها ،به ويژه قانون اساسي با اصول دمکراتيک و حقوق بشر کاملا منطبق شود و هر کس يا نهادي که در اين راه ايستادگي مي کند بايد کنار برود. مهم اين نيست که معين چه کار مي تواند بکند...مهم اين است که ما در فضاي مساعد تري که در صورت انتخاب معين وجود خواهد داشت چه مي توانيم براي خودمان بکنيم. من به سهم خود شرکت در انتخابات و راي دادن به معين را يک تاکتيک براي فراهم کردن فضايي مساعد تر براي تحققِ استراتژي نافرماني هاي مدني و اعتراضات مردمي، براي تحول ساختار ها و کنار زدن نهاد هايي که در برابر تحقق دموکراسي و تامين حقوق و آزادي هاي اساسي ايستاده اند، مي دانم.از ياد مبر،که مي خواهيم خود به اهدافمان دست يابيم و هيچ گربه اي مثلا آمريکا محض رضاي خدا موش نخواهد گرفت(به علاوه اينکه چنين موش گرفتن هايي حتما و حتما با خونريزي و تخريب ساختار هاي کشور همراه خواهد بود).براي تحقق چنين هدفي ، رياست جمهوري و دولت اصلاح طلب را مي توان به عنوان سنگري در قلب دشمن در نظر گرفت( و اين ماييم که بايد چنين استفاده اي از آن بکنيم) هيچ عاقلي سنگري در قلب دشمن را وا نمي نهد و به نقطه صفر باز نمي گردد....