July 03, 2005

وب لاگ ها و زبان فارسي (9)

در وب لاگ ميان فکر و نوشته فاصله اي نيست. اين فاصله براي آن ها که با نام مستعار مي نويسند – يعني کساني که تمام ترمزهاي خواسته و ناخواسته ي اجتماعي و سياسي و اخلاقي و فرهنگي و تربيتي و غيره را از روي فکر و انديشه ي خود برداشته اند - مطلقا وجود ندارد و مي توانند - در صورت داشتن توانايي براي ريختن فکر در قالب جملات - همان چيزي را که در لحظه فکر مي کنند روي کاغذ يا نمايشگر بياورند. محدوديتي اگر هست به نويسنده و توانايي بيان و نگارش او مربوط مي شود و نه محدوديت هاي خارجي.

پروسه فکر و بيان البته پروسه ي پيچيده اي است که در اينجا قصد ورود به جزئيات آن را ندارم و در اينجا به اين نکته بسنده مي کنم که فکر، در ابتداي شکل گيري، با کلمه ي واحد در ذهن پديدار نمي شود بلکه با مجموعه ي کلمات و در قالب جمله – اگر چه خام و در هم ريخته - شکل ابتدايي اش را به دست مي آورد. کلمه ي منفرد به محض شکل گيري در مغز با فعل و کنش همراه مي گردد و شکل مجردش را از دست مي دهد. همين واحد ِ جمله بعد از مکثي کوتاه و ترتيب يافتن اجزا تشکيل دهنده به زبان يا به نوک انگشتان انتقال مي يابد.

عمل ِ سخن گفتن سريع تر از عمل ِ نوشتن است و به صورت کاملا ارتجالي و روان صورت مي پذيرد و فاصله ميان انديشه و سخن گاه به صفر نزديک مي گردد و هر انديشه و کلام به انديشه و کلام ديگري منتهي مي شود تا جايي که سخنگو، جملات گفته شده را براي بيان مقصودش کافي و وافي بداند و در انتظار واکنش مخاطب بماند. اين روند ِ سخن گفتن ِ مردمان ِ عادي است.

اما مردمان اهل خرد، سخن شان را در مغز ابتدا مي کنند (*) آن گاه بر زبان مي رانند. سکوت و طمانينه اهل خرد به همين لحاظ بيشتر از مردمان عادي است. اهل خرد غالبا آن چه را که در آغاز به ذهن مي آورند بر زبان نمي رانند و اندکي صبر مي کنند و بعد از جا به جا کردن الفاظ و افزودن و کاستن کلمات و حذف و تعديل مفاهيم در مغز، کلام نهايي را به صورت صدا از دهان خارج و يا به صورت نوشته بر کاغذ منعکس مي کنند. مردم عادي اغلب گمان دارند که اهل خرد به سخنان آنان بيشتر و دقيق تر گوش مي دهند در حالي که ايشان ضمن گوش سپردن به طرف مقابل، در ذهن خود در حال ساختن جملات و عبارات لازم براي پاسخ گويي هستند و چه بسا تمام حرف و سخن خود را که در ذهن ساخته اند در نهايت بر زبان نياورند و سکوت اختيار کنند. شمرده سخن گفتن و آهستگي در اداي کلمات، کمکي است به اهل فضل براي جا به جا کردن کلمات و فزودن و کاستن هاي احتمالي.

پس يک مکث – که مي تواند کوتاه يا بلند باشد – ميان انديشه و نوشتن هست که در سخن گفتن ِ رو در رو نيست. هر چند اين مکث با چرکنويس فرق دارد اما به نوعي چرکنويس کم فاصله و بدون کاغذ، در Ram ِ مغز انسان است. اين همان مکثي است که ميان تايپ هر سطر با آن رو به رو مي شويم؛ اين همان مکثي است که ميان تايپ هر کلمه با آن رو به رو مي شويم. اين مکث، نقطه ي تصميم ماست: "آيا بايد «مکث» بنويسم يا «توقف»؟"، و تصميم گرفتن ميان «مکث» يا «توقف» و در نهايت انتخاب «مکث» و تايپ آن. کساني که فيلم "ماتريس" را ديده اند حتما انتخاب يک تصميم از ميان هزاران تصميم را به خاطر دارند. در يک نقطه، و به فاصله چند هزارم ثانيه، مورد ِ انتخاب شده در ذهن "فريز" مي شود و بر زبان يا قلم جاري مي گردد. اين انتخاب ِ انسان است و حوزه ي اختياري که مطلقا در آن جبري نيست مگر جبر ِ حدود، که خارج از مرزهاي آن براي شخص هيچ چيز وجود ندارد و اگر دارد چيزي شبيه به حفره ي سياه است. انديشه ورزيدن در اين حيطه اگر چه شيرين و جذاب است اما غور بيش از حد در آن باعث هول و وهم مي شود و انسان را در مقابل رفتارهاي به ظاهر عادي و نُرم هاي اجتماعي بي دفاع و ضعيف مي سازد.

قديمي ها مي گفتند سخني که از دل بر آيد لاجرم بر دل نشيند. راست است اين مَثَل و کاش نويسندگان ما با تمام وجود به آن عمل کنند و از دل سخن بگويند. از دل سخن گفتن مطلقا با دستور زبان و درست نويسي کار ندارد و حتي يک سخن از دل بر آمده مي تواند کاملا از نظر دستوري و جمع و مفرد ِ فعل و جايگزيني کلمات، غير متعارف و نادرست باشد ولي باز بر دل خواننده بنشيند و ذهن او را به تحرک و عمل وادارد. (به عنوان جمله معترضه عرض کنم هر جا ديديد که نمي دانيد فعل را براي فلان جاندار يا بي جان جمع ببنديد يا نبنديد و يا فلان صفت و قيد را به جمله اضافه کنيد يا نکنيد يا هر چيزي که از نظر منطقي به نظرتان سازگار نمي آيد حذف کنيد يا نکنيد، بهترين کار اين است که در مقابل خودتان کسي را فرض بگيريد و همان جمله را برايش به زبان آوريد و هر چه را که به طور "طبيعي" بر زبان آورديد همان را بنويسيد. آن جمله صحيح است هر چند در هزار کتاب نوشته شده باشد که غلط است. اگر هم غلط باشد غلطي است که شما و مردم آن را پذيرفته ايد و قطعا در آينده به کمک "زبان شناسان" – و نه "اديبان"- جاي خود را باز خواهد کرد و تبديل به "درست" خواهد شد. نگران نباشيد که مي گويند در فلان جا بايد "نقائص" به کار مي بردي نه "نواقص"، در فلان جا بايد "نظرات" به کار مي بردي نه "نظريات"، در فلان جا بايد "است" به کار مي بردي نه "هست"، در فلان جا بايد "خامسا" به کار مي بردي نه "پنجما"، در فلان جا بايد "اوضاع" به کار مي بردي نه "شرايط"، در فلان جا بايد "بي اعتنا" به کار مي بردي نه "بي تفاوت" و هزار مورد مشابه ديگر. ببينيد چه چيز بهتر بر زبان مي نشيند، همان بهترين و درست ترين است؛ همان انتخاب اصلح و انتخاب صحيح تر است. فراموش نکنيد جمله مهم است و جمله اي که به طور طبيعي بر زبان جاري مي شود – قطع نظر از غلط هاي مسلم – بهترين جملات است).

وب لاگ محلي است براي ارائه اين جملات. جملاتي که مستقيما از سرچشمه ي مغز جاري شده و با کمترين فاصله به روي صفحه ي نمايشگر نقش مي بندد. فرآيند کتبي شدن فکر. فرآيندي که تاريخ زبان شناسي فارسي چيزي مشابه آن را تاکنون تجربه نکرده است. فرآيندي که به لحاظ اهميت درجه ي اول و استراتژيک اش سازمان هاي اطلاعاتي جهان را واداشته تا با ارائه خدمات رايگان و ايجاد شبکه هاي مجاني فکر بشريت را به هر زباني که هست و در هر مکاني که تولد و رشد مي يابد، کتبي کند و آن را براي برنامه ريزي هاي "آينده" مورد دقت و بررسي قرار دهد. وب لاگ دوربيني است که در مغز هر يک از ما نصب شده و به طور زنده و "لايو" آن چه را که در آن جريان دارد به تمام دنيا مخابره مي کند. از آن چه مخابره مي شود مي توان استفاده يا سوءاستفاده کرد که ما سوءاستفاده اش را به کناري مي نهيم و فقط به استفاده اش – آن هم استفاده مثبتش - فکر مي کنيم.

(*) فعل ابتدا کردن

ادامه دارد...

وب لاگ ها و زبان فارسی (1)
وب لاگ ها و زبان فارسی (2)
وب لاگ ها و زبان فارسی (3)
وب لاگ ها و زبان فارسی (4)
وب لاگ ها و زبان فارسی (5)
وب لاگ ها و زبان فارسی (6)
وب لاگ ها و زبان فارسی (7)
وب لاگ ها و زبان فارسی (8)

sokhan July 3, 2005 11:51 PM
نظرات

لینک آپدیت شد! خسته نباشید.

Giliran.org July 4, 2005 06:48 AM