درگيري شديدي براي برگزاري جشن تولد وب لاگ ها در ميان برخي از وب لاگ نويسان به وجود آمده که بسيار زشت و آزاردهنده است و صدالبته واقعيتي است که از آن گريزي نيست. در اين زد و خوردهاي مجازي، مبداء وب لاگ هاي فارسي نيز زير سوال رفته و بر سر آن اختلاف نظرهاي حادي به وجود آمده است.
از نظر تاريخي همه چيز مشخص است. آقاي سلمان جريري اولين مطلب فارسي را در 16 شهريور 1380 در وب لاگ خود درج کرده و در اين هيچ ترديدي نيست. حسين درخشان هم همان طور که خود نوشته بي اطلاع از وب لاگ سلمان اولين پستش را چند روز بعد روي وب فرستاده.
حسين بعدها از احساسش در برخورد با وب لاگ ِ سلمان مي نويسد. مثل هميشه صريح و صادقانه هم مي نويسد: "من راستش اولش شاکي شدم و کمي لجم گرفت که يک نفر قبل از من اين کار را کرده (بالاخره هر کسي يک نقطه ضعفي داره ديگه!)، بعد ديدم که راست ميگويد و بهتر است واقعيت را قبول کنم! بنابراين فرداي همان روز نوشتم که سلمان اولين است و من تسليمم. پس بحثي در اين مورد نيست".
اما آقاي درخشان از نظر من پدر وب لاگ هاي فارسي است و شايستگي اين لقب را به خاطر زحمتي که براي گسترش وب لاگ هاي فارسي کشيده دارد. وب لاگ سلمان مي توانست اولين باشد و آخرين! مثل خيلي پديده هاي ديگر که ايراني ها شروع کردند ولي جوانمرگ شد. اين نوع ِ ارتباط ِ درخشان با وب لاگ سازان اوليه و خبرنگاران جوان و از همه مهم تر نحوه ي نوشتن و انتخاب موضوعات جنجالي بود که باعث شد در شرايط مناسب اجتماعي آن روز ايران، وب لاگ ها رشد انفجاري داشته باشد. در کنار اينها از دستورالعمل ساختن وب لاگ هم بايد ياد کرد که با زحمات درخشان تهيه و منتشر شد و راهنمايي بود براي وب لاگ نويسان بعدي.
مطمئن هستم بعد از انتشار اين مطلب انتقادهاي سختي از من خواهد شد و طبق معمول به سبک بازجوهاي اطلاعاتي سوابق خانوادگي درخشان و اين که عمويش با بهشتي دوست بوده يا خودش با پول همسرش آبجو مي خورده يا توانسته بدون اين که دستگير و شکنجه شود به ايران سفر کند و چيزهاي ديگري از اين قبيل براي بار صدم "رو" خواهد شد ولي نه اختلاف سياسي و فکري و فرهنگي من با ايشان و نه هيچ عامل خوشايند و ناخوشايند ديگري باعث نخواهد شد اين واقعيت را با قاطعيت بر زبان نياورم که پدر وب لاگ هاي فارسي حسين درخشان است و معتقدم کار بزرگي که او کرده و تاثيري که بر فرهنگ و سياست ايران گذاشته بايد قدر دانسته شود. يادآوري يک روز، مثلا روز انتشار راهنماي وب لاگ هاي فارسي در کنار روز تولد اولين مطلب وب لاگي توسط سلمان، کم ترين قدرشناسي است که مي توان انجام داد.
****************
در نقد اين مطلب، يادداشتي از مسعود برجيان تحت عنوان اسطوره سازي های ناروا
از دوستان ارجمندي که نقدی بر اين مطلب نوشته اند استدعا مي شود لينک مطلب خود را جهت درج در اين قسمت برای اينجانب ارسال کنند. با سپاس.
sokhan August 26, 2005 08:36 PMI think Hoder is in no position to be named as someone in charge of persian lang. blogs. And people should stop crediting him for what he does. he did what millions of other HUMAN BEINGS were doing. And I don't understand why we should give him the credit that he doesnt deserve? plz let us know
F14 Pilot August 30, 2005 10:42 AMف.م.سخن عزيز
چند كلمهاي در بخش نيمنگاه دربارهي همين يادداشت شما نوشتم. پاينده باشيد
راستی فقط ما ایرانی های غربتی پدر وبلاگ نویسی داریم یا خارجی ها هم دارند؟ مثلا پدر وبلاگ نویسی فنلاندی ها کیه؟ شاید هم اونها همه بی ننه باباهستند و فقط ما ایرانی ها یه ننه چهل باباییم.
محسن August 29, 2005 01:04 AMف.م.سخن عزیز شما هم مثل انگلیسی ها که اگر دشمن است کمی تعریف و تمجید
ولی در اخر یک گلوله بمغزش میزنید و با معذرت میگویید اخ ببخشید میخواستم
تو پاش بزنم !؟؟ اگر دوست باشد که هی ایراد هایش را میشمرید تا در اخر سر
بهش بگویید البته قابل حل و فصل است و پیروزی در راه!!! خب این در خشان
برای شما نه دوست است نه دشمن این بینا بین هم تو مغزش مشت کوبیده اید
با وصل ببهشتی و حکومتیان و اینکه بی درد سر بایران رفته و امده٬و از یکطرف
این همه تعریف برای چی!؟؟ بالاخره این در دنیا راه افتاده بود حسین هم جز اولین
ها بود در بین ایرانیها٬مگر اختراعی کرده٫ مثل روزیکه ناصر الدین شاه اولین
ماشین اهدایی دولت فرانسه را دریافت کرد یک ارمنی فرانسه تبار که راننده
ان ماشین بود در ۱۱۹سال پیش هم با ماشین تحویل شد!!!حالا غمبر علی در ده
کوچک ارون!!در ده کیلو متری پاسگاه گهره در نود کیلومتری بندر عباس پیکان
را با یک پا میراند!!!با دردو
Doste gerami
man ham ba bazi az dostan moafegham.in vaje Pedar va...dadan na tanha ziadist tarvije farhange noche parvarist ke ma iraniha koshte mordashim.eyn adam mishe roze blogestan gerft va az kheyliha yad kard.vali bonyangozar va...vaghan ezafe va harfe moft ast.
جناب ف م سخن,
ظاهراً شما "درخشان" را با خود "بلاگنویسی" اشتباه گرفته اید. اینها را که گفتید مزایای بلاگ است. درخشان نه مخترع بلاگ بوده و نه صاحب آن (و البته نه پدر و عمه آن !)
مثل این میمونه که کسی تمام مزایای استفاده از تلفن مبایل را به پای اون گوشکوبی بزاره که اولین بار آنرا در ایران خرید و استفاده کرد. تازه درخشان هم اولیش نبوده.
چرا مثل بچه ها ناراحت میشوید ؟! [.............]
آرمان August 27, 2005 10:34 PMخواهشمندم يكبار ديگر كلمات خود را بخوانيد و منظورتان را از واژه تاثير گزاري حسين درخشان بر فرهنگ و سياست ! باز كنيد . سپاسگزارم . جهت اطلاع حضرتعالي بگويم كه براي اولين بار اين نام را ، حقير به ايشان دادم و بنا به دلائلي نيز پس گرفتم .
********************
آقای فرزاد عزيز
از تاثير گذاري "کار"ِ حسين درخشان - يعني رواج وب لاگ هاي فارسي - بر فرهنگ و سياست همين بس که امروز سياستمدار و نويسنده و زبان شناس و شاعر و فيلسوف و هنرپيشه و نقاش در وب لاگ هايشان مي نويسند و من و شما مي خوانيم؛ همين بس که امروز صدها جوان ايراني فکر و انديشه ي خودشان را آزادانه در وب لاگ هايشان منعکس مي کنند و من شما مطالعه مي کنيم؛ همين بس که هزاران قطعه عکس در فتوبلاگ ها منتشر مي شود و من و شما به تماشاي آن ها مي نشينيم؛ همين بس که نويسنده و شاعر و طنزپرداز صداي شان را به صورت راديويي پخش مي کنند و من و شما مي شنويم. لازم است باز هم بر شمرم؟
با تشکر
ف.م.سخن
اقای مجید زهری
نه این است که شما با هر کس و هر چه که بزرگتر از شخص شما باشد مشکل پیدا میکنید؟ ونه این که اگر مبدا مورد نظر شما تا بحال جشن گرفته شده بود شما در اردوی مخالف بودید تا [.................]
عبدالقادر عزيز
آنچه مد نظر من است، قدرشناسي از کسي است که با سعي و تلاش خود سبب معرفي و گسترش وب لاگ هاي فارسي شده و نه اصرار و تکيه بر لقب و عنوان. شايد فردا خود ايشان هم اعتراض کند که اين چه اسمي است روي ما گذاشتي (يا گذاشتند چون اين اصطلاح، و اگر اشتباه نکنم "ابوالبلاگر" را در جاهاي ديگر ديده بودم). اصطلاح ديگري فعلا به ذهنم نمي رسد که نشان دهنده ي پديدآورندگي و ترويج چيزي مانند وب لاگ فارسي باشد و اصلا مهم هم نيست که چنين اصطلاحي باشد يا نباشد و به کار گرفته شود يا نشود و مورد پسند قرار گيرد يا نگيرد. اصل فراموش نکردن کاري است که کسي کرده و قدرشناسي از او. من خود از مداهنه به شدت گريزانم ولي از چشم بستن بر حقايق به خاطر تفاوت فکري و عنادها گريزان ترم.
با سپاس
سخن
جناب سخن گرامی
قدر شناسی کاری است پسندیده اما افراط نه. عناوینی که متناسب با فرد نباشد برای او دردسر و برای دیگران توقع می آفریند.
می شود روز تولد کسی به مربی اسب سواریش تقدیرنامه داد، اما اگر در روز جداگانه ای باشد آبرومندانه تر خواهد بود.
ارادت عبدالقادر
خب میخواستم کامنت کاملی بنویسم، به واسطه حضور کامنت های "دوست محترم"، مجید زهری، صرف نظر کردم. گفتم الان است که "." از راه رسیده افسانه سرایی کند. تنها میگویم واقعا که... شما از گرد آن یکی دربیا قربان نای نی ات گردم، ...... بت سازی و پدر سازی پیشکش!
در ضمن آغاز مطلبتان طوری است که انگار شما میان آن جمع نبودید.
موفق باشید
f . m sokhane aziz ba tamame ehtrami ke braitan ghaelam ama ba shoma kamelan mokhalefam lotfan shane kalame pedar ra pain naivarid onam ba dadae in laghab be kesi ke zari be akhlaghe nevisandegi payband nist. ba ehtram,
مسعود August 27, 2005 01:35 PMببینم اگه گذاشتید یه جشن کوچولو برای این بلاگ آباد راه بیفته؟؟؟ بابا جون این بیچاره پارسا صائبی پیشنهاد داد یک روز تولد برای بلاگ آباد دور هم جمع بشیم و دور از تنوع خط فکری و مشی سیاسی این روز وبلاگ فارسی رو جشن بگیریم. ببینید چه قشقرقی بپا میکنید؟ یکی قهر میکنه میره روی تپه های مشرف به بلاگ آباد نی میزنه. یکی اومده میگه من کدخدای این ولایتم هرچی کدخدا میگه. اون یکی میگه آقا توی این جشن اهالی بلاگ آباد سفلی را دعوت نکنید چون اونا به هاشمی رای دادند. اون یکی میگه سرم بره نمیزارم احدی از بلاگ آباد علیا جشن راه بندازن. آخه اونا رای ندادند. ملای ده هم رفته حموم وقت نداره توی این چیزا صرف کنه.
بابا جون لطفا یه مدت خارج از راه اندازی جشن چیزی نگید و توی دعوا نرخ تعیین نکنید تا ببینیم این دوستانی که میخواهند جشن راه بندازند کارشون جلو بره
پارسا جون برو جلو هواتو داریم. گوش به حرفهای این سخن نده. این سخن طنز نویس است و معلوم نیست نوشته اخیرش جدی است یا طنز!!!( سخن جون مخلصیم. خدا وکیلی بگوجون من حالا وقت طرح این موضوع بود؟؟)
هرچي مي خواهيد به اين "آقازاده" ها رو بديد. جند سوال:
1-آيا هركي كه سايت داشته باشه وبلاگ نويس ميشه؟
2-آيا هركي كه سايت داشته باشه و در آن خاطرات روزانه اش رو بگه وبلاگ نويس ميشه؟
3- يا فقط هركس كه از بلاگسپات استفاده كنه وبلاگ نويس ميشه؟!
مي بينيم كه تعريف خاصي وجود نداره! خيلي ها قبل از اين آقايون سايت فارسي داشتند و مي نوشتند. آين درست نيست اگر كسي اين تكنولوژي را به كساني كه در ايران هستند معرفي كرده بخواهد سر بقيه منت بذارد و بگويد "آي من وبلاگ رو اوردم پس به من احترام بذازيد. هركاري خواستيد بكنيد بايد با من مشورت بكنيد."
آگر حسين درخشان پدر وبلاگ فارسي هست پس persianblog and blogspot باباي درخشان مي شوند كه اين سيستم رو براي همه گذاشتند.....
سخن جان حالا ما بخواهیم حرامزاده بی بابا باشیم باید چه بکنیم؟ :))
از شوخی گذشته چه آقای درخشان وجود میداشتند و چه نه بلاخره تمام این اتفاقات (وبلاگهای فارسی و حواشی) میافتاد. عزیز جان، گیرم ملت داخل ایران امکانات نداشتند - ملت خارج که خیلیهاشون از نظر سواد فنی و پشتکار اگر صد پله از ایشان جلوتر نباشند عقبتر هم نیستند بلاخره عقلشون به این بساط نمیرسید؟
من که حاضر نیستم به هیچ عنوان ایشون، آقای سلمان یا هر کس دیگر رو به عنوان پدرخوندهی وبلاگهای فارسی بپذیرم. میتوان زحمات کسی رو ارج نهاد ولی لزوما" نه تا عرش کبریا!
موفق باشید آقای سخن نازنین.
هاله August 27, 2005 04:59 AMبا سلامی ديگر.
به نظرم نوع نگاه ما به موضوع متفاوت است و الا در حاشیهها اختلافی نداریم. منهم معتقدم اولین کسی که به گسترش و بالندگی وبلاگ و وبلاگشهر (وبلاگآباد) کمک کرد حسین درخشان بود. کمک او شایان توجه و لازم به قدردانی است. کارهای بعدی او نیز آنطور سیاه نبوده که عدهای از مخالفانش نشان میدهند. رفتن او به ایران حق طبیعی هر ایرانی بوده است. دیدگاههای سیاسیاش هم به خودش مربوط است. اخلاقش را نیز من در برخوردی که داشتهام دیدهام و آدم خندهرو و مردمداری به نظرم آمد. اینها را گفتم که بدانیم بحث ما اینها نیست و نباید این مسائل را -که جملهگی حاشیهای محسوب میشوند- داخل اصل قضیه کنیم.
و اما اصل قضیه مشخصکردن روزی به نام "روز وبلاگهای فارسی" است. این روز شناسنامهی وبلاگهای فارسی است و خواهد ماند، همانطوری که روزی داریم به نام روز رادیو تهران و ... بحث جمعی ما، بحث "مبدأگذاری" برای وبلاگهاست. صحهگذاشتن بر این روز به معنای کمکردن قدر تلاش حسین درخشان نیست، مگر اینکه ایشان خودش ایدهآل دیگری از نقش خود در سر پرورانده باشد. در چند سال گذشته، به اشتباه روزی را که دستور ساختن وبلاگ آقای درخشان منتشر شده بود روز مبدأ برای وبلاگها برمیشمردند، اما الان میدانیم که تولد وبلاگ فارسی روز دیگری است. حالا چه اصراری هست که روی اشتباه گذشته تکیه کنیم و آن تکرار شود؟ اگر قرار است موضوع به شخصی خاص ربط داده شود و "پدر" برای وبلاگها بسازند، این کار را از هر لحاظ که حساب کنید غلط میدانم. این کار بیاحترامی به اهل قلم ما در وبلاگشهر است. این کار تعریف محتوایی وبلاگ و الگوسازی برای آن است. این کار نه تنها فایدهای ندارد، بلکه تعداد کثیر وبلاگنویسان و تلاش همهی این سالهای آنها را به بودن در زیرمجموعهی یک نفر تنزل میدهد و فرو میکاهد. من به عنوان یک وبلاگنویس نمیتوانم با این کار موافق باشم. خود حسین درخشان نیز نباید موافق باشد مگر اینکه دنبال نفع شخصی خودش باشد نه نفع عموم.
در ثانی، خواهش مکرر من از شما عزیز که آن پاراگراف آخر را نوشتهای و دیگر دوستان این است که این بحثها را مغتنم بشمارند برای رسیدن به یک راهکار درست. این بحثها سازوکار دموکراتیک برای رفتن به سوی یک نتيجهی مشترک و مردمی است و اصلاً و ابدا ربطی به غرضورزی و حسادت و این مسائل ندارد. بحثهای مفید جامعهمان را اینقدر به کینهتوزی و حسادت ربط ندهیم دوستان! یکطرفه نیز به قاضی نرویم. قدر و منزلت افراد را بایستی در حد خودش پاس داشت و به عاقبت کاری که داریم میکنیم فکر کنیم که آیا به نفع جامعهمان است یا نیست. این بحثها واقعاً ارزش دارند و باید ارزششان حفظ شود.
موفق باشی.
مجید زهری August 27, 2005 01:06 AMبیایید این بابا درخشان را نقد کنیم:
کارنامه فنی:
- از حق نباید گذشت. هرچند که او اولین کسی نبود که بلاگ فارسی را راه اندخت ولی یکی از هزاران نفری بود در احیای بلاگ آباد زحمت کشید (حتی یکی از ده نفر اولی بود). بنابراین اگر کسی به سبب حق حساب (کمک فنی در راه اندازی بلاگش) ایشان را "پدر خوانده بلاگها" مینامد اوج حماقت و خودخواهی است. پیشنهاد میکنم ایشان را "پدر خوانده" خودش و ستون پنجم بنامد.
(خوب برای آنکه مشکل بالا پیش نیاید او را "عمه بلاگ آباد" مینامیم که نه سیخ بسوزد و نه کباب)
- بعد از "اختراع" ! بلاگ فارسی و بعد از حدود سه چهار سال, 95.4 درصد بلاگها از حسین درخشان متنفر شدند (به دلیل جبهه گیری سیاسی و مرامی ایشان). 4.4 درصد بقیه هم بخاطر آنکه سواد لازم برای برپایی بلاگ را نداشتند و نامبرده (عمه خانم) به آنان کمک کرده است حقوق (مزد) او را محفوظ نگاه میدارند و در بدترین شرایطی که آبروی او رفته از او حمایت میکنند (بدیها را نادیده میگیرند).
(لازم به ذکر است نحوه راه اندازی بلاگ در هزاران سایت نوشته شده و در عرض 1 ساعت قابل اجرا است)
کارنامه سیاسی:
- در کره زمین انسانی وجود ندارد (به غیر از خودش) که از تحلیل سیاسی و عقیده عمه خانم حمایت کند. علتش *کیفیت* تحلیل سیاسی ایشان است.
- در داخل نظام آخوندی باقی نمانده که عمه خانم از ایشان مساعدت و دلجویی به عمل نیاورده باشد (آخرینشان احمدی نژاد است).
کارنامه اعتقادی-مذهبی:
- به مانند بقیه اعضای ستون پنجم بلاگها مرامش مشخص نمیباشد. از همه انتقاد میکند و در همان حال هم پشتیبانی ! هم میخواهد از توبره بخورد و هم از آخور. یک مسلمان, دمکرات, کمونیست, آخوند, طالبان, غربزده است ! در یک دستش قران و در دست دیگرش مشروب کانادایی است. از مسجد تورنتو بیرون میرود و به کاباره آنور خیابان وارد میشود ! واکمنش یک گوشیش آهنگران نوحه میخوند گوشی دیگرش مایکل جکسن.
- نماز نمیخواند, مشروب میخورد و یک روز از ماه رمضان را روزه میگیرد.
خوب خودتان قسمت پر و خالی لیوان را با هم مقایسه کنید و نمره به عمه خانم بدهید. نمره من 2 از 20 میباشد. (2 نمره بخاطر آنکه در راه اندازی بلاگهای بهنود, نبوی و سخن کمک کرده است).
------
در خاتمه میخواستم نکته ای را که در دفاعیه جناب ف ملا سخن دیدم باز کنم: فرمودند (ترجمه فارسی) "من به معین رای ندادم پس درخشان باید منطقاً دشمن من باشد". ظاهراً ایشان فکر میکنند خوانندگان بلاگش شوت تشریف دارند ! یادشان رفته که ایشان برای جبران این «اشتباه» بلافاصله به ستون پنجم پیوست و به یکی از بدنام ترین سران نظام (هاشمی) رایش را فروخت (آنهم با چه رضایتی !). ظاهراً ایشان با این کار سعی دارد ذهن مردم را از این ننگ پاک کند و بگوید "من به معین رای ندادم !" تا بلکه دل تحریمیون را هم بدست بیاورد ! نه جانم شتر سواری دولا دولا نمیشود ! یا خرو (هاشمی) بخواه یا خرما (آزادگی) را.
با تشکر از درج نظر
آرمان August 27, 2005 12:50 AMسلام سخن عزيز
به عنوان خواننده دائم شما اينبار ميخواستم گله کنم. من هم مثل مجيد براي
آقاي درخشان احترام خاصي قائلم هرچند که وبلاگ نويسي را از ايشان ياد
نگرفتم. شکي نيست که ايشان وبلاگ نويسي را رواج داده اند اما دليل نميشود
که به حسين درخشان لقب پدر بدهيم. سخن جان اين پدر خطاب کردن آقاي
درخشان بيشتر من را ياد کلمه " آقا " در جمهوري اسلامي مياندازد. قبلان نوشتم که وبلاگ شهر تتلير و خودخواهي را تحمل نميکند حتا اگر آن شخص آغاز کنده باشد
بهرحال با اينکه کوچکترين موافقتي با ديدگاه هاي آقاي درخشان ندارم اما خوانندهوبلاگش هستم ولي شما را به هر که ميپرستيد آقا و پدر براي وبلاگ شهر نسازيدو بگذاريد وبلاگ شهر سادگي خودش را حفظ کند.
دوستدار شما سينا
جناب سخن
حرفتان منطقي است. برگزاري جشن تولد براي وبلاگ فارسي ايده بسيار خوبي بود از آقاي صائبي که ميتوانست در تلطيف فضاي وبلاگستان (وبلاگ آباد شما گوياتر است اين روزها!) موثر واقع شود و متاسفانه نيمه کاره ماند. آن را نبايد بهانه کرد براي حمله به ديگران از جمله برخورد ناصواب و ناعادلانه با حسين درخشان. همانطور هم که آقاي درخشان نبايد اين ايده را در جهت زير سئوال بردن خدماتش ببيند و ارزيابي کند. (مگر خلافش ثابت شود)
قبلاً هم نوشتهام الان هم از فرصت نظرخواهي شما استفاده ميکنم و عرض ميکنم حسين درخشان هم مثل همه ما داراي نقطه ضعفهائي است اما در مقابل نبايد يکسره نقاط مثبتش را ناديده گرفت. بنده بخاطر يک رنجش شخصي و خصوصي(من از آدمهائي که صندل به پا ميکنند خوشم نميآيد!) ارتباطي جز خواندن وبلاگش با او ندارم اما روا نيست که به خاطر بعضي صفات که کمرنگ و پررنگترش در همه ما هست به هر بهانهاي او را به رگبار ناسزا ببنديم. نقش او در گسترش وبلاگ فارسي مهم و قابل تامل است. در اين زمينه ديگران هم بعد ها اثر گذار بودند. اما هنوز هم در بسياري سطوح بويژه مطرح شدن و ارتباط دنياي اينترنت فارسي زبان و اينترنت انگليسي، (يعني نودو نه درصد باقي دنياي اينترنت)، ايشان چه با صندل چه بدون آن، از حلقههاي مهم زنجير است.
انصاف و عدل هيچ، لااقل هر کس را به اندازهي خبط و خطايش ناروا بگوييم نه بيشتر. بعضي از دوستان همسر آقاي درخشان را هم به صرف همسري بينصيب نگذاشتهاند! اگر با بنده و شما چنين کنند، عکس العملمان چيست؟
........................
روده درازي کردم برادر....شرمنده!
سخن عزیز سلام
ممنون از متن با انصافتان، شخصا با موضعگیریهای درخشان در مورد مطالب سیاسی کاملا مخالفم و اعتقاد دارم وقتی کسی مثل حسین مخاطب وسیعی دارد باید کمی در نوشتن عقاید شخصی و ... بیشتر دقت کند!
البته ذکر این نکته هم لازم است که اصولا وبلاگ عقاید "شخصی" فرد است راجع به موضوعاتی که فکر میکند مناسب است؛ منتها فکر میکنم وقتی مخاطب بالا میرود مسوولیت گزینش مطالب بیشتر میشود! فکر میکنم اگر حسین در مبحثی که وارد به آنها است (کامپیوتر و وبلاگ و طراحی) ادامه دهد بسیار مفیدتر است تا سیاست و ...!
با نوشته شما کاملا موافقم؛ مساله اصلا ربطی به پدر ساختن و مشکل با جمع نیست، گاهی حس میکنم که خیلی از مشکلات و درگیریها بهعلت حسادتها و آمارهاست تا مشکلات واقعی.
حقیقتش از این نامهنگاریهای اخیر شرمم شد که منهم عضوی از "جامعه وبلاگنویسان" هستم!
در عین اینکه انتقادهای زیادی به حسین دارم؛ ولی بهعنوان کسی که در گسترش این بحث زحمت کشید برایش احترام قائل هستم و فقط آرزو میکنم که هرچه بیشتر از حاشیهها بکاهد و به مطالبی که برآنها وقوف بیشتری دارد بپردازد...
کاش فرد فرد ما قدرشناسی از زحمات دیگران میکردیم و جایگاه هیچکس را بیدلیل بالا و پایین نمیبردیم. اولین قدم در کشتن دیکتاتور؛ کشتن دیکتاتور درون خود ما است!
در آخر عرض کنم که فکر کنم با استفاده از آی پی من؛ شما میتوانید هویت مرا بشناسید ولی راستش ترجیح دادم به این بحثها با هویت وبلاگی خود وارد نشوم...
ممنون و موفق باشید
مجيد عزيز
شايد من اولين يا دومين نفري بودم که به نامه ي پارسا صائبي جواب دادم و درگيري هاي خونين هنوز آغاز نشده بود که بخواهم با "جمع" اشکال داشته باشم. البته بر اساس تجارب قبلي حدس مي زدم که چنين درگيري هايي به وجود آيد لذا خودم را به عنوان کسي که دعوت به جشن بکند کنار کشيدم. حتما ديده اي که در ماه ها و هفته هاي اخير کم مورد شماتت دوست و غيردوست قرار نگرفته ام. اما موضع من حقيقت است نه هيچ چيز ديگر. با جمع و گروه و رفاقت ها و خصومت ها هم کاري ندارم. شما نيک مي دانيد که نظر آقاي درخشان در مورد کساني که به دکتر معين راي ندادند چيست و مي دانيد که من هم جزو کساني بودم که راي ندادم لذا نمي توانم متهم به حمايت به خاطر وابستگي فکري شوم.
اما مي رسيم به مسئله پدرسازي و بت سازي. من فکر نمي کنم قدرشناسي از کسي که وقت و عمرش را صرف اعتلاي وب لاگ هاي فارسي کرده نامش بت سازي باشد. خوشبختانه در اين زمينه همه ي تاريخ ها ثبت و موجود است و هيچ کس نمي تواند چيزي را به نفع اين يا آن تغيير دهد.
من به عنوان کسي که از اين وسيله و ابزار براي نوشتن استفاده مي کند و مجموعه ي تفکر چندين هزار انساني را که شما از آن ها ياد مي کنيد به خط فارسي مي خواند با يادآوري کار بزرگ آقاي درخشان از ايشان تشکر و قدرداني مي کنم و اين قدرشناسي ها را عامل رشد و اعتلاي فرهنگ و انديشه ي کشورم مي دانم.
با احترام
سخن
سلام ف.م.سخن عزيز!
از انصاف و منطقتان بهره بردم و با شما موافقم.
سخن عزيز
شرط انصاف همين است كه گفتي...
من از نظر سياسي درخشان را نمي پسندم و بعد از نوشتن مطلبش راجع به معروفي لينكش را هم برداشتم ولي با تو هم كاملا موافقم كه او اولين كسي است كه سبب همگاني شدن وبلاگ ها شد.
از نظر تشبيهي مي توان نقششان را با كريستف كلمب و آمريكو مقايسه كردكه اگر چه اولي آمريكا را كشف كرد ولي به اسم دومي نامگذاري شد...بدون در نظر گرفتن افكار يا شخصيتش!!
سخن عزیز، با سلام!
من گمان کردم شما -همانطور که قبلاً گفته بودید- قصد ورود به این موضوع را ندارید، امّا حالا میبینم که اشتباه میکردم و در واقع شما با موضع جمع اشکال داشتهاید و این زمان را وقت مناسبی برای طرح موضع خودتان یافتهاید. باری...
سخن عزیز وبلاگ فارسی که پدر نیاز ندارد که "روز پدر" برای آن میسازید! قدر تمام کسانی که در این راه تلاش کردهاند -و صد البته آقای حسين درخشان- محفوظ و احترامشان واجب، امّا آیا فکر نمیکنید با این پدرسازیها، از قدر کار اصلی -که تلاش و عرقريزان فکری چندين هزار انسان که بسیاریشان زیر ضرب و با ترس و لرز کار کردهاند- کاسته میشود؟ فکر نمیکنید چنین نگرش فردمحور و بتسازی تماميت مسئله را لوث میکند؟ چرا سير تحوّل تاريخی یک پدیده را -که بیشک به عموم کاربران و فعالان آن تعلق دارد- به یک "فرد" خلاصه میکنید و برایش "روز پدر" میتراشید؟ مگر وبلاگ کودک است که پدر بخواهد؟
شما ظاهراً فکر میکنید مشکل افراد با شخص آقای درخشان است، امّا شک ندارم اگر کس ديگری هم جای ايشان بود، باز همين مخالفتها برمیخاست، زيرا ایراد کار دوستانی چون شما ارزشگذاری و ارزيابی نابهجایتان از سير طبیعی تحوّل یک پدیده به اسم "وبلاگ فارسی" است. اگر دوستان میخواهند روزی را به نام "تولد وبلاگ فارسی" تعیین کنند به خاطر جايزهدادن به آقای سلمان جريری نيست! وبلاگنویسان میخواهند مبدأ تاریخیشان را بدانند و داشتن شناخت و احاطه به گذشتهی خويش پایهای اساسی در جوامع مدنی است.
موفق باشید.