برای خواندن اين مقاله در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
sokhan August 5, 2005 09:27 PMمگر خداوند در قران ذکر نکرده. به هتاکت رساندن ضالمین و کفار صفتها حلال است.پس چرا ما معطل میکنیم .پس کشتن این ضالمان قابل توجیه است.حداقل پیش وجدانمان
چشم قر مز October 1, 2005 09:59 PMجناب ف ملا سخن؛
با تمام احترام, بنده میشاشم توی نقدی که از جواب دو سوال اصلی عاجز باشه.
با تشکر
آرمان August 9, 2005 11:53 PMجناب آرمان، بهتر از پرسش و پاسخ، نوشتن نقد و نظر است. من در باره ی موضوعي مطلب نوشته ام، شما هم مي توانيد نظر خودتان را در باره ی موضوع مطرح شده بنويسيد تا خوانندگان از آن بهره مند شوند.
ف.م.سخن August 7, 2005 09:19 PMجناب ف م سخن,
کاشکی جواب دو سوال پاسخ داده نشده هم میدادید که علاوه بر شعار گویی (خبر تازه چی داری !) کمی هم اعتبار کسب میکردید.
به ف.م.سخن ايراد زياد وارد است. من خودم از منتقدين يرو يا قرص او هستم ولی فکر ميکنم که دوستان گرامی دارند در مورد او بی انصافی ميکنند و سعی در تخريب شخصيت او دارند.
faranak August 7, 2005 06:21 AMملا حسني عزيز
اميدوارم اين نوع استدلال شما به خاطر خشم و عصبانيت - و اصولا موقت باشد - در غير اين صورت بايد شما را به جای ملا حسني، آیت الله مصباح صدا کنيم! چنين مباد. دوستدار طنز شما. سخن
ف.م.سخن August 7, 2005 03:40 AMجناب آرمان خان:
بقول شما باید از این به بعد گفت: ما ترور را محکوم میکنیم تا دیگران بگویند به به اینها چه آدمهای روشنفکر و مامانی هستند ولی توی دلمون بگیم: ایشالله مبارکش کن!!
آقا این بحث بیش از این قابل ادامه نیست. رجوع کنید به عقل تون. برای خاتمه مثل آخوندها یک گریزی هم به کربلا میزنم:
ضرب المثل عربی میگوید: قتل الموذی قبل ان یوذی
یعنی کسی که آزار و اذیتش برشما مسلم است را قبل از اینکه شما را هلاک کند هلاک کنید.
خوب از نظرات نتیجه میگیریم که:
1- ترور بن لادن, صدام, هیتلر و امثالهم نه تنها خوب است بلکه از کشتن افراد بیشماری جلوگیری میکند.
2- هر که چشم بسته بگوید "ترور محکوم است" شعار میدهد.
این سوال ملا حسنی هم لطف کنید جواب دهید:
"اگر کسی به خانه و خانواده شما تجاوز کرد و قانون دیکتاتوری هم از او حمایت کرد, آیا ترور قاتل خوب است ؟"
نکته ای را میخواستم عرض کنم که کسی اشاره نکرد:
بعضی وقتها نمیتوان حقیقت را گفت. دلایل:
1- سوء استفاده افراد نادان
2- تعمیم دادن یک عمل خوب برای توجیه یک عمل بد
در نتیجه در تمامی کشور های در *ظاهر* ترور محکوم است ولی خیلی وقتها آنها عملا در برابر آن سکوت میکنند. برای مثال وقتی که لاجوردی کشته شد هیچ کشوری حمایت نکرد و اگر هم ازشان میپرسیدید ظاهراً محکوم میکردند ولی در حقیقت همه از آن پشتیبانی کردند (به علت دو دلیل فوق).
مثال دیگر "شکنجه" است. از هر ننه قمری بپرسید شعار میدهد که "شکنجه محکوم است" ولی آیا *همیشه* محکوم است ؟ مثلاً کسی که در لندن بمبش عمل نکرد را نباید شکنجه کرد تا بقیه بمب گزارها را معرفی کند قبل از آنکه افراد بیگناه بیشتری کشته شوند ؟ آیا باید به این بمب گذار هم رحم کرد ؟
خوب انلگیس چه میکند ؟ در ظاهر میگوید "شکنجه حرام است" و در عمل طرف را از شکنجه بدتر میکند.
ما هم همین را میگوییم ! در شعار ما سوسولیم (به دو دلیل فوق) ! ولی در عمل حقیقت را فراموش نمیکنیم.
در این جا که بحث میکنیم دنبال حقایق هستیم و با هم رودربایستی نداریم. بنابراین از شعار باید پرهیز کرد. همان طور که حمید عزیر اشاره کرد اگر آرمان از رادیو بخواهد نظرش را در مورد ترور و شکنجه اعلام کند محافظه کارانه برای عدم سوء استفاده افراد نااهل خواهد گفت: "این اعمال بد و جیز است !" ولی خومان میدانیم که همیشه اینطور نیست.
نمونه دیگر بمب اتمی است که تمام ایرانیان آنرا حق مسلم خود میدانند ولی هیچکس جرات بیان آنرا ندارد ومیگویند که "برای تولید برق است" ! (ارواح عمه خامنه ای !)
آرمان August 6, 2005 09:39 PMجناب سخن نفرمودید اگر ترور به پیروزی بیانجامد چی؟ مثلا اگر با ترور بهشتی و دیگران رژیم از بین می رفت هم باز عمل مذمومی بود؟ آیا پیروز یا سرکوب شدن معیاری برای سنجش خوبی یا بدی عمل است؟
محسن August 6, 2005 08:50 PMآنهائيکه زرادخانه هاي خود رادست ودل باز تقديم وهابيون:« طالبان » و بن لادين کردند که افغانستان را از شر شوروي خلاص کنند به روي مبارک نمي آورند که آن زرادخانه ها دست هر کس وناکس شده آفت جان خودشون. در ضمن آن مجاهدان افغاني و عرب بعداز پيروزي بر شوروي چنان احساس عظمت طلبانه به خود ديدند که خيال کردند که بايد حساب آمريکا را هم برسند. اين در مورد صدام هم صادق است و اگر به بعضي ها بر نخورد در مورد رژيم ايران هم صادق ست .چون اگر روزي شاه مردني بود و غرب اين حضرات را به بقيه ترجيح داد انتظار نداشت که حزب الله از سفارت آمريکا بالا روند و با مرگ بر آمريکا و چوب لاي چرخ گذاشتن مصالح آنها را به خطر بي اندازند. درمورد مجاهدين هم صادق ست .از همه مهم تر ديگه شوروي وجود ندارد که غرب اين خشک مغزان را تحمل کند و ازآنها عليه کفر استفاده کندو
August 6, 2005 05:42 PMبا سلام بر فرانك و آرمان گرامي
من شما را درك مي كنم و اگر از اكثر مردم ايران بپرسيد نظرتان در مورد ترور اين قاضي شرور چيست، خواهيد ديد كه اكثريت خواهند گفت حقش بود.
در اصل اين يك نظر احساسي است و نه عقلاني. ما اگر امروز به آرمان و فرانك نيز اسلحه بدهيم، مي دانم كه هردو حاضر نيستند دست به ترور بزنند. چون عقل به آنها مي گويد: اين كار را نكن چون دلايل زيادي براي نكردن اينكار دارند.
ما اگر امروز بگوييم ترور اين افراد خوب است بدانيد كه رژيم نيز خواهد گفت، پس قتلهاي زنجيره اي نيز خوبند.
مردم ايران در گذشته نيز اينگونه ترورها و جنگهاي مسلحانه با رژيم را داشتند و ديديم چون عده اي ديوانه قدرت و اسلحه را در دست دارند بيرحمانه عده اي بيگناه را ميكشند. پس بايد مبارزه با اين رژيم از طرق ديگري صورت بگيرد و آن قبل از هر چيز آگاه كردن مردم از حق و حقوق اجتماعي خود است.
كشتن بن لادن با اين گونه ترورها فرق دارد. با كشتن بن لادن مي توان گفت تيشه به ريشه يك حركت ضد انساني زده شده است، ولي با اين گونه ترورها شايد نفت بر روي يك آتش خانمانسوز ريخته شود.
موفق باشيد
ببخشید در نوشته قبلی مثل همیشه چند تا غلط املایی هست و چند تا اشتباه لپی!
البته همش اشتباه نیست ها.
نگرش درست است نه کگرش.
مکنونات درست است نه منویات(از بس منویات مقام معظم رهبری را قبول دارم که شده جزو مکنونات قلبی)
ترور عملی مستهجن و نفرت آور و کریه است که مورد تایید انسانهای وارسته نیست و نبوده و در هیچ زمانی نخواهد بود ولی دو پاهای انسان نمای ماکیاولیسم از آن بهره جسته و بکار میبرند.
تاریخ بشریت مملو از ترورهای سیاسی ویا تسویه حساب های انتقامی و فردیست و اصولا شخص تروریست میداند پس از ترور راه فراری ندارد مگر آنکه عمل ارهاب کاملا حساب شده و یا توسط گروهی هدایت و ارزیابی و سازماندهی قبلی شده باشد.
به ندرت دیده شده که تروریست به تنهایی و بدون نقشه ترور و اطلاعات کامل از موقعیت و زمان و مکان و ترابری و تهیه آلت قتاله و و راه مفر و بالاخره موفقیت عمل ترور ، مبادرت به این عمل غیر انسانی که زاییده لاعلاجی و به بن بست فکری رسیدن تروریست منفرد است به انجام رسد. قریب به اتفاق ترور ها با شرکت و همیاری و همفکری و تمرین مداوم و مطالعه کلیه شرایط زمانی- مکانی گروهی پایه گذاری و غور و به اجراء گذاشته میشود.
در ایران بعد از انقلاب شاهدیم که ترور با کمک سازمانهایی حرفه ای و دوره دیده و تمرین داده شده و چهره ای دولتی-نظامی و یا برخاسته و انجام شده ارکان های زاییده شده در بطن حکومتند و یا نوعی وابسته.
تروریست ها میدانند که افرادی یک بار مصرفی هستند مگر آنکه سازمان آنها کاملا مورد تایید و حمایت سردمداران حکومتی باشد که نمونه باقیمانده آنها را امروزه در کلیه ارکان دولت جمهوری اسلامی میتوان یافت و حتی نوعی افتخار شرعی داده اند.
تروریست حتما بنا نیست آدم بکشد بلکه ترور اندیشه ها و ایجاد محیط خوف و وحشت و ارعاب و دستگیری های مداوم و ایجاد خانه های امن در کنار زندان های متعارف بدترین نوع تروریسم است و اگر نام آنها را شهید زنده و ضد این مسلک و مرام و عقیده و آن سیاست و کشور مینامند فقط سرپوشی بر نام و عملکرد تروریسم است که مورد تایید و تکریم و تشویق تمام مقامات سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامیست.
حضرت مستطاب آقای ف. م. سخن عزیز
پس از عرض ارادت خالصانه باید چند جمله را عجالتا در نفی فرمایشات شما بنویسم امید است مفید واقع شود:
اگر نوشته های من هم در درگاه سایت گویا ارج و قربی داشت و یا پارتی کلفتی نزد ملوکانه آنها داشتم نقد جامعی بر مرقومات جنابعالی مینوشتم لیکن بدلیل کمبود امکانات فوق الاشاره ناچارا بصورت مختصر اشاراتی میکنم:
1- اگر این اظهارات و نوشته های جنابعالی مصرف داخلی دارد و به نیت خاصی اظهار میشود و منویات قلبی شما نیست خب دیگر جای بحثی نیست. مثلا موضع گیری خانم گنجی در قبال به هلاکت رسیدن قاضی نامقدس کاملا قابل درک و معقول است
2- نگرش دیجیتالی جنابعالی به مسئله ترور و خشونت و درنتیجه نادیده گرفتن حق دفاع مقدس و انتقام برای جایی که نظام عدالتگر و پرسشگری نیست جای تامل دارد.
کگرش دیجیتالی یعنی اینکه یا همه چیز خوب است و 1 و یا همه چیز بد است و 0
بعقیده شما هر کشتنی بد است. مثلا اگر دزدی شبانه به منزل شما آمد و خدای نکرده به یکی از فرزندان شما آسیبی رساند و قصد داشت شما را نیز به قتل برساند (و هیچ سیستم عادله ای برای مجازات آن آدم جانی نبود) شما بدلیل بد دانستن خشونت با او وارد گفتگوی تمدنها ! میشوید.
اگر یک شرور چاقو کش آسایش را از شما یا همنوعان شما سلب کند و هیچ سیستم مدنی قادر به تنبیه آن نباشد ولی یکروز بشنوید یکنفر او را با ماشینش زیر کرده تا از شرش خلاص شود خوشحال میشوید ویا ناراحت؟ من که خوشحال میشوم. چرا چون از ادامه مفسده و اذیت و آزار بیشتر دیگران جلوگیری میشود.
بنظر شما همانروزهایی که صدام بر سر مردم بینوای ما موشک و بمب میریخت یک نفر شیر پاک خورده صدام را ترور میکرد شما خوشحال میشدید یا آن را محکوم میکردید؟ آیا باید صدام زنده میماند تا در حلبچه با زدن بمب شیمیایی هزاران زن و کودک بیگناه را قربانی کند؟
آیا کشتن لاجوردی به نفع مردم نبود؟ اگر لاجوردی زنده بود خیلی ها امروز زنده نبودند. آیا این کار باعث ناراحتی شما شده یا خوشحالیتان؟
آیا قاضی نامقدس باید اینقدر به کارش ادامه میداد تا تعداد بیشتری از مردم از حقوق اولیه خود محروم شوند؟ آیا کسی میتوانست او را به پای میز محاکمه بکشاند؟ اصلا چنین چیزی در کشور ما سابقه دارد؟ اصلا شما فکرش را هم میتوانی بکنید؟
در روز روشن زدند خانم زهرا کاظمی را کشتند بعد گفتند این پرونده متهم ندارد! شما از چه نظام قضایی انتظار عدل و انصاف دارید؟
بنظر شما اگر به فرض محال پسر زهرا کاظمی از کانادا به ایران بیاید و مخفیانه برود و قاتل مادرش را ترور کند شما خوشحال نمیشوید؟ آیا باز هم آنرا محکوم میکنید؟
3- با تمام این اوصاف من با عملیات مسلحانه و خشونت آمیزی که منجر به صدمه به مردم بیگناه شود مخالفم. مثلا بمب گذاری ها یا عملیات انتحاری از دیدگاه من صحیح نیست. همچنین کشتن کسانی که مخالف ما هستند ولی دستشان به خون کسی آلوده نشده را درست نمیدانم.
اینکه میگویند خشونت بد است اینجا را میگویند نه اینکه از دم همه را به یک چوب راندن.
4- من با آنارشیسم و هر کی هرکی بودن مخالفم ولی به خرد جمعی احترام قائلم. خرد جمعی این استکه قضاوت جامعه نسبت به جنایتکار بودن یکنفر محرز باشد. مثلا همه میدانستند که صدام آدم جلادی است. این خرد جمعی است. این به آن معنا نیست که یکنفر سرخود و با مراجعه به اندیشه خود صدام را بد و مستحق مجازات بداند.
امروز هم خرد جمعی کسی مثل سعید مرتضوی را مستحق تنبیه میداند. لذا احترام به خرد جمعی ولو اینکه با نظر ما منطبق نباشد قابل احترام است. لااقل اگر هم قابل احترام نباشد قابل محکوم کردن نیست.
خدمت دوست عزيزم آرمان
من خود اين بيان ف.م.سخن را بسيار مبالغه آميز ميدانم که بين ترور يک شهروند عادی و بن لادن تفاوتی قائل نيست و هر دو مورد را کشتن انسان توصيف ميکند. ايشان اگر در دنيای متمدن غرب زندگی ميکنند که بايد بهتر از هر کس ديگری به اين مساله واقف باشند که يليس در اين کشورها يک جانی در حال فرار را به عنوان آخرين راه حل حتی مورد شليک قرار ميدهد.
با کشتن بن لادن هم کوچکترين مخالفتی که ندارم هيچ، حتی از شنيدن خبر مرگش به وجد هم خواهم آمد، چراکه آخرين راه حل است، ولی با ترور اشخاص حکومتی شديدا مخالفم چرا که فقط اين بهانه را به حکومت ميدهد که مردم را بيشتر از قبل سرکوب کنند و افکار عمومی را از خواسته های واقعی مردم منحرف کند و گذشته از آن ريشه خشونت هرگز خشکيده نميشود. يک نمونه آن همينکه اين ترور اخير باعث شد که معصومه شفيعی برنامه از ييش تعيين شده تحصن در مقابل دفتر سازمان ملل را به تعويق بياندازد.
ولی بن لادن اولا به مملکتی حکومت نميکند که مرگش بهانه دست کسی بدهد و دوما يکی از چشمه های ترور و دگماتيسم خشک ميشود.
سوال: آیا ترور بن لادن صحیح است ؟ آیا خدا را خوش میاد چنین انسانی را کشت ؟ آیا اصلاً کشتن بن لادن مجاز است ؟
آرمان August 6, 2005 03:27 AMدقيقا بهترين نکته ای که به آن اشاره کرديد همين وبلاگ نويسان سينه چاک آزادی و دموکراسی و حقوق بشر هستند که بر سردر وبلاگ اکثرشان تابلوی مجازات اعدام را لغو کنيد نصب شده است و تازه چه دلائل بند تنبانی هم برای توجيه خوشحاليشان از ترور اين آشغال بوگندان می آورند.
اين ترور اين حسن را لااقل داشت که چهره واقعی برخی از اين فعالان دموکراسی را به نمايش گذاشت.
ترور سران یک حکومت خون آشام و ظالم عین عدالت است. از شعار دادن خوشم نمیاد. از شعارگو ها هم خسته شدم. تا زمانی که خود قربانی نباشید شعار دادن خیلی ساده است. همسر گنجی هم فقط برای مبرا کردن خانواده اش این ترور را محکوم کرد والا روز قبلش همه مزورها را در رادیو فردا نفرین کرده بود. این یعنی از ته قلب خوشحال است.
آرمان August 6, 2005 12:33 AMترور در دنياي امروز محكوم است.
ترور در كشورهايي مثل ايران نمي تواند به مبارزه دمكراتيك مردم كمك كند. بلكه گه گاهي نيز عامل بازدارنده اين مبارزه است.
با اينگونه ترور ها انسان از يك فرد شرور يك شهيد مظلوم در نزد عده اي مي سازد.
ترور و كشتن ديگران چه گناهكار و چه بيگناه اصلا قابل توجيه نيست.