برای خواندن اين مقاله در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
sokhan February 10, 2006 05:51 PMهمه این حرف ها و گفتههای شما بجا و مفید است فقط قول بدهید دوباره از فردا خودتان با زبان "روشنفکری" سخن نگویید. مخصوصا از این نوع عوام فریبانهای که این روزها مد شده. برای نجات ایران اول روشنفکر ایرانی باید خود را از خدا و پیغمبر و مزخرفات عقب افتاده رها کند تا بعد بتواند عوام را از این اراجیف برهاند.
پاینده و موفق باشید
خُسن آقا February 12, 2006 04:26 AMبرای گسترش حوزه اطلاع رسانی، باید به گونه ای از کانالهای ماهواره ای استفاده نمود. خاطرم هست که در کشور هاند قرار بود مسعود بهنود و سید ابراهیم نبوی حرکتی انجام دهند اما فرجام آنرا نمیدانم. تلویزیونها بر روی عامه تاثیر بسیار بیشتری دارند.
Roya - Minor Lady February 11, 2006 11:43 PMagha man mordam az khande. in commentae shoma kheili bahale baazi vaghta.
Winston February 11, 2006 10:01 AMکاملا درست گفتید اتفاقا بعد از انتخابات اخیر به این فکر می کردم که این دایره ایمیل ها و وبلاگ ها را چطور میشه عمومی ترش کرد اصولا راه ارتباط با همون قشری که شما هم به درستی به آن اشاره کردید کجاست ؟ مشکل اینه که این گروه کمتر می خونند و بیشتر تحت تاثیر رادیو تلویزیون هستند و مرحله بعدی تحت تاثیر منبرها و مراکز مذهبی خب اینجا ها هم که معلومه دست چه قشری هست ! پس اون مسیر ارتباطی با این گروه کجاست ؟
***
مهدی عزيز
اين سوالي است که همگي ما بايد به آن فکر کنيم و جواب دهيم. بشر است و ابتکار. از فاميل و دوست و آشنا گرفته تا در و همسايه و اتوبوس و تاکسي حوزه ی تاثير ماست. دسترسي به چاپگر و کاغذ هم که اين روزها آسان است. راه بي خطر هم استفاده از کلام و زبان است. درست است که به پای منبر نمي رسد ولي باز بهتر از هيچ است! نگاهي به رمان های مشهور مثل "در نبردي مشکوک" ِ جان اشتاين بک، نقش ابتکار عمل در فعاليت های اجتماعي را به خوبي به ما نشان مي دهد (البته فقط کليات را بايد در نظر گرفت و نيازی به الگو برداري نيست). موفق باشيد. سخن
حرفی رو که مدتها تو گوشه ذهنم وول می خورد و منتظر متولد شدن، به بهترین نحو بیان کرديد.
نتایج آخرین انتخابات ریاست جمهوری و شوکی که به جماعت تحصیلکرده و روشنفکر وارد شد چیزی نبود جز غافل شدن از این شکاف عظیم بین توده و اقلیت روشنفکر
ریشه اکثر بدبختی های مردم از عقب افتادگی ژنتیکی, جغرافیایی و اجتماعی آنهاست. شیوع مذهب و خرافات از نشانه های این عقب افتادگی است. مقایسه شهر با روستا و یا جهان سوم با غرب متمدن آشکارا گویای این حقیقت است.
بر اساس حقیقت فوق, آزاده اندیشان, واقع گرایان و خردگرایان هیچگاه حکومت های دیکتاتوری را سرزنش نمیکنند و بلکه عوامی را که عمله استکبار هستند, مورد خطاب قرار میدهند.
احمدی نژاد به حق نماینده و معرف عامه قدرتمند (از لحاظ فیزیکی) مردم ایران است همان طور که عوام عراق را لایق صدام است (نکته ای که مرکل متذکر شد و تیتر اول کیهان شد). اکثریت مردم ایران (عوام) مستقیم و یا غیر مستقیم (مانند عکس فوق) از اندیشه های متحجرانه احمدی نژاد حمایت میکنند و نق زدن از وضع موجود در بازار و اتوبوس ملاک مخالفت با او نیست. در این میان اقلیت آزاداندیش در داخل کشور قربانی اکثریت گمراه هستند. برای همین هم بحث مهاجرت مطرح میشود.
برای بهبود وضعیت داخل کشور فقط راه حل های «نسبی» و «عملی» (و با قبول هزینه آن) قابل استفاده است. بهترین گزینه بازگشت دیکتاتوری مورد تایید غرب (حضرت رضا پهلوی سلام الله علیه) برای کنترل و «راهبری عوام از طریق زور» میباشد (همان ضرب المثل «ایرانی جماعت باید زور بالا سرش باشه»). بعد از بازگشت ایشان (بازگشت به پله ای که از آن سقوط کردیم) میتوان قدم بعدی را (با توجه به تجربه با ارزش انقلاب) آگاهانه تر و بهتر برداشت. مطمئناً قدم بعدی (بعد از کودتای آینده رضا پهلوی) انقلابی حساب شده از درون خواهد بود (مانند ژاپن و چین). یعنی در جهت پیوستن به جهان متمدن (الگوی غرب) بدون باج دهی به فرصت طلبان متحجر (مذهبی, کمونیست, سوسیالیست و ...)
انقلاب ایران بزرگترین خدمت را به مردم ایران و منطقه در جهت شناساندن چهره واقعی اسلام کرد و باعث شد که آزاداندیشان ایران برای آشنایی نزدیک با غرب متمدن هر سختی را تحمل کنند. شخصاً از این بابت خیلی مدیون این انقلاب هستم.
آرمان February 11, 2006 12:07 AMba dorood . bayaniyei darim. sepasgozar mishavim agar negahi beyandazid
پيام سيستاني February 10, 2006 10:44 PMسخن عزيز، جهل و جهل پرستی ريشه در فرهنگ ما دارد و از اين سرچشمه غنی آبياری میشود. لغت "روشنفکر" در جامعه ما به غلط تفسير شده و در بيشتر موارد با لغت "سواد دار" اشتباه میشود که اگر غير از اين بود واژه "روشنفکر مذهبی"، که تضاد در آن غوطهور است، ساخته نمیشد.
روکگو February 10, 2006 09:10 PMاگر شاهان يهلوی بزور استبداد ميخواستند ايران را مدرن کنند يس خاک بر سر ملتی که قدر چنين مستبدی (آنهم در منطقه ای با کمترين شعور و فرهنگ) را ندانستند. ای کاش تمام حکام جهان چنين مستبدانی بودند.
کشوری مثل ايران با اين خلق و خوی مردمش لياقت دموکراسی را ندارد و بهترين گزينه برايش ديکتاتور با کلاسی مثل شاه ميباشد که لااقل آنهايی که لياقت رشد را دارند در جامعه رشد کنند. جمعيت اشکولی هم که قدرش را نميداند درک که هر چه سرش بيايد.
البته کاملا مطمئن هستم که اگر يک بار ديگر وضعيت به زمان شاه برگردد مردم ديگر سعی نميکنند غلط گذشته را بکنند.
ف. م. سخن عزيز
هميشه از نوشتههاي شما لذت بردهام.
مست باده توفيق، شاد و روشن روان باشيد.