براي خواندن اين معرفي و نقد در بخش فرهنگ خبرنامه ي گويا روي اينجا کليک کنيد.
sokhan March 7, 2006 03:38 PMحضرت آقاي ف م سخن!
من مطلب "توجه توجه تمام کساني که سر نام شان ف م است خودشان را پنهان کنند" خواندم اما جايي براي اظهار نظر نديدم مگر اينجا که جاي اظهار نظر در مورد مقاله ديگر شماست.
من دادفر نماينده پيشين مجلس ايرانم. پس از ماجراي خانم افروتن در بندر عباس تلاش هايي کردم بلکه سازمان هاي غير دولتي مدافع روزنامه نگاران و زندانيان و گروه هاي سياسي را حساس کنم بلکه از آن بيچار فلک زده دفاع کنند اما توفيق چنداني نداشتم .
طنزي از شما بود اما شما در اين ماجرا گناهي نداشتيد و همين طور هم نقشي .مسئوليت نوشته شما با خودتان و خطاي آن نشريه هم ربطي به شما پيدا نمي کند اما صرف نظر از اين موضوع گناه شما ترويج پنهان کاري و پنهان گويي و دزدانه نويسي ايرانيان است که مي خواهد خود را از مسئوليت برهاند و دزدانه بگويد و بگريزد که البته گاهي راهي نيست.
حضرت مستطاب ف م ! رسالت نويسندگي شما حکم مي کند که همانگونه که شفاف مي نويسيد خود را هم بنمايانيد و اگر نمي توانيد آشکار شويد از نام مستعاري استفاده کنيد که مسئوليت شماي پنهان را بر دوش ديگري نگذارد.
شما کاملا درست پنداشته ايد از مرده و زنده هر که ف م اول نام و شهرتش باشد بايد مسئوليت نوشته شما را تحمل کند ، اين اولين تاثير نوشته شماست.
به نظر من هيچ ايرادي ندارد که شما يک نام بدون تاويل و تفسير داشته باشيد:مثلا "فرامرز ميلاني". آنگاه ممکن است شما با چند نفر معدود مشابه شويد که هيچکدام شخصيتي مشابه نويسنده مطالب - که شما باشيد- نداشته باشند.در اين صورت نه شما کشف مي شويد و نه ديگري بايد تاوان شما را بدهد.
من مي دانم شما با اين نام و شخصيت تعريف شده ايد و شايد نتوانيد اين نام را تغيير دهيد اما اين را نوشتم که شما اول بدانيد مقصر مشکلاتي که از نامتان براي ديگران مي سازيد هستيد و دوم مي خواهم ترويج ازدياد اشباح نقابدار را نکوهش کنم.
اين را هم براي بسط خاطر بخوانيد:
من روزگاري در نشريه ام به نام مستعاري مقاله مي نوشتم .فردي مرتب به نشريه زنگ مي زد که اين آقا کيست؟ يک روز که خودم به تلفن جواب مي دادم گفتم آقاي محترم مقالات با اين نام از طريق پست مي آيد و چون ما مي دانيم مشکل حقوقي ندارد چاپ مي کنيم و کاري هم به نويسنده اش نداريم.
فرداي آن روز مرد بلند قامتي - شبيه اصغر سمسارزاده- به دفتر روزنامه آمد و گفت من فلاني ام که مقالاتم را از طريق پست مي فرستم و خواستم حضوري خودم را معرفي کنم. گفتم عجب! پس شما فلاني هستيد؟ گفت البته اين نام پسرم است که کلاس پنجم دبستان است و من خوش دارم به نام او بنويسم.گفتم لطف کنيد آدرس و نشاني تان را بگذاريد تا نشريه برايتان بفرستم، نوشت و از جيبش مقاله اي در آورد که اين را هم براي اين هفته نوشته ام.راجع به مشکلات بين شاطرها و صاحبان نانوائي ها!
در شماره بعد به همان قلم اعتراض شديدي به يکي از نمايندگان مجلس نوشتم.آقاي نماينده سخت در جستجوي نويسنده افتاد و من گفتم طبق قانون من مسئولم و شما از من شاکي بشويد.آخر شب يکباره تصميم گرفتم آن آقا را دست بيندازم، زنگ زدم گفتم مقاله شما کار دست ما داد و نماينده مجلس را با ما درگير کرد و متن مقاله را برايش خواندم.گفت آقا والله بالله من ننوشتم غلط بکنم! نمي دانم چه بي ناموسي!! مي خواسته براي پسر من مشکل بسازد و توبه! آقا من ديگر نيستم، نمي نويسم!
به هر روي ما مشتي فحش ديگر خورديم و خنده اي و الخ.
آقاي ف م که نمي دانم اين چه جور اسمي بوده که پدرت بر تو گذاشته ، داري براي همه ف م هاي اهل قلم عالم به ويژه آن هايي که گروه خوني اشان با تو يکي است و در سايه جمهوري اسلامي هم زندگي مي کنند دردسر چاق مي کني. گفتيم و رفتيم
سايت فردانوشت: آزادي گنجي منتفي شد.
منابع نزديک به دستگاه قضايي از منتفي شدن آزادي اکبر گنجي خبر مي دهند.
قرار بود گنجي 25 اسفندماه پس از شش سال حبس آزاد شود اما يک منبع نزديک به قوه قضاييه امروز به خبرنگار «فردا» گفت که در حال حاضر، آزادي گنجي منتفي شده است.
وي از بيان جزئيات بيشتر در اين باره خودداري کرد.
يه نفر March 13, 2006 08:41 PMسخن جان
کم پیدایی؟
***
ملای عزيز
به زودي در خدمت تان خواهم بود.
با تشکر از توجه تان
سخن