برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
بخشي از مطلب:
«تقديم به روشنفکر ِ دربند، دکتر رامين جهانبگلو»
زمانی که دکتر جهانبگلو تمام استدلالهای خود را برای نفی اصطلاح روشنفکری دينی بيان میدارد و پرسشگر همچنان بر درستی اين اصطلاح اصرار میورزد، ايشان سوال میکند که اينهمه اصرار برای پذيرش اين اصطلاح برای چيست؟ اکنون ما هم اين سوال را مطرح میکنيم که چرا روشنفکران دينی اصرار دارند که روشنفکر دينی ناميده شوند و نه روشنفکر؟ چه محتوايی در روشنفکر دينی نهفته که روشنفکر ِ بدون پيشوند و پسوند آنرا فاقد است؟ اما سوال مهمتر اينست که فايدهی چنين بحثهايی اصولا چيست؟ اينهمه باريک شدن بر يک عبارت چه دردی از جامعهی ايران درمان میکند؟ اين که اهل انديشه با باريکبينی به تحليل حرفهای جهانبگلو میپردازند به نظر من نشانهی اهميت آن است والا در اين عصر ِ زمختیهای سياسی و برخوردهای خشن قرون وسطايی، پرداختن به چنين مباحثی میتوانست تفنن ذهنی مُشتی آدم بیکار به حساب آيد که به قول آقای احمد فعال دنبال "تفرج اشرافمنشانه" هستند. قطعا چنين نيست و ما هم قصد نداريم وارد بحثی شويم که نتيجهی اجتماعی مشخصی بر آن مترتب نيست. آنچه در اين مختصر میآيد به انگيزهی انتشار مقالات آقايان مسعود برجيان و احمد فعال است که در صحبتهای دکتر جهانبگلو دقيق شدهاند و از زوايای مختلف، اصطلاح روشنفکری دينی را مورد بررسی قرار دادهاند. لازم به ذکر است که غرض از نگارش اين مطلب، رو در رو شدن با طرفداران اصطلاح روشنفکری دينی و اثبات نادرستی اين اصطلاح نيست بل گسترش و يادآوری مبحثیست که –به اعتقاد اينجانب- علت اصلی بازداشت و شکنجهی جهانبگلو بوده است. انقلاب مخملين، انقلابیست که در اذهان متفکرين به وقوع میپيوندد و جهانبگلو بیترديد عامل چنين انقلابیست. اگر مجازات طرفداری از چنين انقلابی زندان و شکنجه است، بسياری از متفکران و انديشمندان ما بايد چنين مجازاتی را تحمل کنند. يکی از پايههای انقلاب مخملين در ذهن، همين جدا کردن واژهی دين از روشنفکریست که منشاء تحولات عميق در بينش انسانها خواهد شد.... «ادامه در خبرنامه ی گويا»
sokhan July 24, 2006 03:12 PMتعریف کردن ترمینولوژی هایی چون روشنفکری و روشنفکری دینی و روشنفکری سکولار و روشنفکری بی دین و امثال آن بیشتر گیج کننده است و تشریفاتی تا عملی و پرکتیکال گرچه آن هم بحثیست و طرفدارانی دارد .
من به شخصه دوست دارم روشنفکران را طوری دیگر طبقه بندی و تعریف کنیم .
روشنفکران در تعریف کسانی هستند که کمی افق دید بالاتری و وسیعتری از مردمان هم عصر خود دارند و آنچه را دیگران در تایید و انکار یقینی می پندارند ایشان از افقی دیگر و از سطحی متفاوت آثار شک و تردید در آن می بینند .
اما آنگاه که ایشان در صدد تصحیح امور بر می آیند آنگاه روشنفکرانی اصلاح گر نامیده می شوند و از کلمه اصلاح طلب برای آن استفاده می کنیم .
در جامعه ایران که یک جامعه دینیست و دین را در همه ظواهر و بواطن آن می توان یافت روشنفکری بدون درک صحیح از دین و دینداری امکان پذیر نیست .
از این جهت می باشد که روشنفکری در ایران بدون پسوند و پیشوند مربوط به دین کمتر یافت می شود .
اما طبقه بندی بنده در مورد روشنفکری در ایران به گونه دیگریست و بر اساس میزان تاثیری که در اصلاح امور می توانند داشته باشند به سه گروه مفید و مضر و ممتنع تقسیم می شوند :
گروه مضر آنانند که سعی می کنند دین را به گونه ای ترمیم و توجیه کنند که با افکار عمومی موجود سازگار باشد اما ماهیت دین را نمی توانند تغییری بدهند توجیه ای و تشبیهی می کنند که بهتر به خورد نسل سائل امروز باشد مانند بازرگان و شریعتی و جلال و غیره ایشان عملا بر خلاف نیت خود به جان گرفتن آن ماهیت توتالیتری منجر می شوند و خود نهایتا قربانی همان ماهیت خواهند بود همانگونه که دیگران را قربانی خواهند کرد .
گروه دوم گروه ممتنع خواهند بود شامل روشنفکران بی دین کسانی که اصل را بر پاک کردن دنیا از دین گذاشته قصد تخریب مبانی فکری دینی در ایران را دارند از زبان عربی ستیزی گرفته تا تاختن به باور های ماورایی مردم و مردم را احمق و خرافی می دانند و رسالت خود را دین ستیزی قرار داده اند بنده در عملکرد ایشان با توجه به اینکه باور ندارم که دینداری را از هیچ جامعه ای در هیچ دورانی نمی توان پاک کرد هیچ فایده ای نه در حال و نه در آینده نمی بینم .
گروه سوم مفیدند ایشان دین را نه به عنوان باور خود نه به عنوان دشمن خود بلکه به عنوان واقعیتی غیر قابل اغماز قبول کرده اند و سعی دارند این واقعیت را طوری با واقعیتهای دیگر جهان مدرن در کنار هم بنشانند که کمترین آسیب و مزاحمت را با هم داشته باشند به همین جهت کلمه قرائت جدید از دین توسط ایشان اختراع شده است و این کاملا با التقاطی که امثال بازرگان و شریعتی مبتکر آن بودند متفاوت است این یعنی دین را چگونه بفهمیم تا کمترین آسیب را ببینیم امثال سروش و ملکیان و غیره در این گروه هستند گروهی که به جهت عدم اهتمام به حذف دین از جامعه و قبول آن به عنوان واقعیت دیندار و از جهت افق دیدی که بر جهان مدرن دارند روشنفکر نامیده می شوند این گرده اگر اسمشان معنی دار باشد یا نباشد خودشان این اسم را برای خود برگزیده باشند یا دیگران آنان را به این اسم بخوانند چیزی از نتیجه زحماتشان در جهت اصلاح امور کم نمی کند و راهی را در پیش گرفته اند که عملی ترین راه ممکنه است و بیشتر به فکر مردمند تا انتخاب نامی برازنده بر خود .
صبور باشید - جویا
July 27, 2006 03:52 PMصاحب سخن گرامی
به نظر من این نوشته شما مجموعه ای از گزاره های با معنی اما در مجموع، مهمل است. منظورم را ، نوشته "چگونه زیر تجاوز باکره بمانیم" در
http://www.alwaystudent.persianblog.com/1385_3_alwaystudent_archive.html#5202815
دقیقا توضیح می دهد.
صاحب سخن گرامي
سلام
لطفا مطلب را در همين جا منعكس فرماييد تا لينك به مرجع اصلي داده شود.
سپاس