برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
sokhan December 20, 2006 11:43 PMسلام سخن گرامي!
اين يك معضل فرهنگي است و جز در يك بازي ناگزير دراز مدت درمان نميشود.
بازي دموكراسي.
شما از طنازان حرفهاي هستيد.
نميدانم اين شبهه طنز من ناسزا پراكني است يا لگدپراني و يا در دسته هجويات مغرضانه؟ اما از ديد من پردهدري است از يك فرهنگ.
اصلا شايد طنز نباشد و بيشتر از يم طنز سنگين باشد.
جداي از رويكرد نظري آن نميدانم شما چه درجهاي به آن ميدهيد.
شما از طنز ملاحسني تعريف كرديد.
من طنزيات ايشان را خواهدهام.
براي بلوچ عزيز نوشتم:
آقاي بهنود چند سال پيش به خاطر سبك نوشتنم ناراحت شده بود و ميگفت تو هجو مينويسي نه طنز.
البته ايشان آدم محترمي است.
فكر كه كردم ديدم راست ميگويد؟
خيلي سخت است نوشتن طنز.
صبوري و متانت ميخواهد نه عصبيت و عجله. تشريح وضعيت نامتعادل به قصد اصلاح بدون آزردن تشخص انساني كار سختي است، نيشها بايد آنقدر لطيف باشد كه لطف بيافريند نه زخمهاي درمان ناپذير.
شما از اين مهم خوب برميآييد.
من ادعا ندارم اما فهميدهام كه طنز كار هر كسي نيست. براي همين تلاشهاي جستهگريختهام طنز نميشود.
البته نبايد هم بشود چون من نويسندهي حرفهاي نيستم و طبعش هم كه لطيفهاي است را ندارد. اما هميشه ميخواهم در يكي دو ساعت سر و ته قضييه را به هم بياورم .
به هر حال خوشحال ميشوم اگر به اين كمدي الهي مرقومهي اخير در وبلاگ سري بزنيد و در صورت امكان هجوش را برايم بگيريد.
و بفرماييد آيا قسمتهاي جديش زياد شده يا داستانش يا هجوش.
توقعي ندارم تحليل كنيد.يك نگاه سرسري هم شد باز هم بزرگواري است در حق من.
آيا گزندگي خيرخواهانهي طنز بايد زخمهاي درمان ناپذير به جاي بگذارد؟ و يا رعايت حرمت در آن پروري است؟
موفق باشيد.
مطلب بسیار جالبی است این آقا یا خانم معادی بدنبال تطهیر امثال نگه دار است
کارتن خواب December 21, 2006 04:24 AM