برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
چند روزی بود که می خواستم در اینجا مطلبی بنویسم و تشکر کنم از دوستان عزیز نادیده ام در وبلاگشهر که در روزهای غیبت اینجانب با تلاش بسیار به دنبال خبری از من بودند و بعد از بازگشت نیز با نوشته هایشان مرا مورد لطف قرار دادند.
توصیف این همه محبت در عالم مجازی برای من دشوار بود و نمی دانستم چگونه رابطه ای را که میان اهل وب فارسی وجود دارد توضیح دهم. پیش از این از تاثیر وب لاگ نویسی بر زبان فارسی سخن گفته بودم ولی رابطه ی انسانی که میان وب لاگ نویسان فارسی زبان وجود دارد، مبحثی بود که کمتر به آن فکر کرده بودم. واکنش دوستان وب نویسام عاملی شد که به این موضوع بیشتر فکر کنم و به دنبال علل به وجود آمدن و توضیح چنین رابطه ای باشم. اعتراف می کنم که نوشتن درباره ی تاثیر وب لاگ نویسی بر زبان فارسی به مراتب راحت تر از نوشتن درباره ی چگونگی پدید آمدن روابط دوستی میان وب لاگ نویسان است. درست است که این رابطه ای کاملا معنوی و انسانی ست اما نوع آن با روابط میان انسان ها در عالم واقع تفاوت آشکار دارد. در عالم واقع، اشخاص را می بینیم، کلام شان را می شنویم، تحت تاثیر نحوه ی بیان شان قرار می گیریم، نوع برخورد، نوع حرکات بدن، نوع نشستن و برخاستن، نوع نوشیدن و خوردن، نوع لباس پوشیدن، نوع آرایش مو و چهره، و بسیاری چیزهای دیگر مجموعه ای از یک انسان به وجو%
پارسا صائبی، در مطلبی زیر عنوانِ « تبریکهای نوروز و مساله مهم "سلامتی"؛ یادآوری یک نکته مهم نگارشی » نوشته است:
"با اجازه از بزرگان ادبیات و ویراستاری حی و حاضر در دنیای مجازی، چون این "سلامت" و "سلامتی" در سیل عظیم پیامهای تبریک نوروزی بسیار دیده میشود و بنده هم به "سلامتی" آلرژی دارم و عطسهام میگیرد، شاید یادآوری این نکته که عرض خواهم کرد بد نباشد زیرا که حتی خود بنده نیز که این نکته را میدانم (و صدها و هزاران نکته دیگر را نمیدانم)، گاه رعایت نمیکنم، حتی دیدهام که کسانی که به نوشتار خود حساسند و اهل قلم هم هستند نیز گاه این موضوع از دستشان درمیرود. یک نمونه هم داشته باشید از جناب ف.م.سخن نویسنده و فعال مخفی در آخرین کشکول خود: "عيد شما مبارک، فرارسيدن نوروز باستانی و بهار سرسبز را به شما خوانندگان عزيز کشکول تبريک میگويم و آرزوی سالی خوش و سرشار از سلامتی برايتان دارم". به هر حال برای خود من هم کم پیش نمیآید.
همانطور که میدانیم واژه "سلامت" مصدر عربی و نتیجتاً اسم است (مانند درایت یا خجالت). اضافه کردن ی مصدرساز به انتهای آن کاری نادرست است. ی مصدرساز به انتهای صفت می چسبد (مانند خوب که صفت است میشود خوبی یعنی خوب بودن و به همین ترتیب) و مصدر میسازد. نتیجتاً ی نمیتواند به مصدر بچسبد و باز مصدر درست کند! اما مشکل اینجاست که در محاوره و بهعلت استمرار، واژه "سلامتی" به اشتباه جای خود مصدر یعنی واژه "سلامت" را گرفته است:
نویسنده پیام تبریک نوروزی: "سلامتی" شما و خانواده را آرزومندم.
دوست اهل میگساری: "بهسلامتی" شما
بسیجی شماره یک: چه خبر؟
بسیجی شماره دو: خبر "سلامتی" رهبری! (استفاده از واژه "رهبری" به جای "رهبر" خودش اشتباه مصطلح دیگری است. گویا ما در زبانمان هم دنبال نوعی فرمسازی و رسمیگری هستیم)
در هر یک از موارد باید جای "سلامتی"، "سلامت" گذاشت (یا میتوان برای فهم بهتر به جای سلامت گذاشت درایت یا خجالت، البته مواظب باشید امنیت ملی را به خطر نیندازید و دستگیر نشوید در مثال آخر!)
عمو لره: دماغت چاقه عموجون؟ خوبی؟ خوشی؟ زرنگی؟ سلامتی؟
در مرحله بعد استفاده فراوان از سلامتی به عنوان اسم موجب شده که در محاوره از عبارت "سلامت باشید" هم زیاد استفاده شود که اشتباه دیگری است. "سلامت" چنان که ذکر رفت، صفت نیست و سالم میتوان بود، اما "سلامت" نمیتوان بود. به قول دبیر ادبیات سابق ما در دبیرستان جناب سروری - که امیدوارم هرکجا هست تندرست باشد - کسی مثل سعدی لازم است که چنین عبارت بسازد و جا بیندازد و مثلاً به جای اینکه بگوییم "سلامت باشید"، بگوییم "بهسلامت باشید" یا "درسلامت باشید" ("سالم باشید" اما چندان مودبانه نیست!)، بهتر از همه اینها تندرست فارسی است. استفاده از جمله: "تندرست باشید" بیشتر توصیه میشود. آمدن واژه های عربی به فارسی موجب غنای فارسی شده اما در مواردی هم مانند "سلامت"، در جایی که واژه زیبای تندرست هست استفاده از آن بسیار بهتر و زیباتر است.
چکیده:
سلامت شما و خانواده را آرزومندم.
نوش یا نوشانوش
چه خبر؟ خبر سلامت شما یا خبر تندرستی شما
امیدوارم همیشه تندرست باشی
دماغت چاقه عموجون؟ خوبی؟ خوشی؟ زرنگی؟ تندرستی؟
ممکن است بگوییم که همه استفاده میکنند و دیگر جلویش را نمیشود گرفت و همینکه منظور همدیگر را میفهمیم کافی است. پاسخ این است که اگر اصرار به تکرار اشتباه مطلوب است چرا یادآوری اینکه آن چیز اشتباه است نامطلوب باشد؟ شلختگی زبانی و شلختگی فرهنگی از همدیگر وام میگیرند. به هر حال بد نیست تا جایی که میتوانیم درست صحبت کنیم و از آن مهمتر درست بنویسیم. مشکل اینکار چیست؟
فارسی را پاس بداریم و به بغلدستی هم پاس بدهیم و تکروی نکنیم!
بهارتان خرم و حالتان نو باد!" (پارسا صائبی، وب لاگ پارسانوشت)
ابتدا تشکر می کنم از پارسا، که این مقدار حساسیت بر روی نوشته ها دارد و اگر اِشکالی در محتوا یا شکل ببیند، با وجود گرفتاری، وقت می گذارد و به نویسنده تذکر می دهد.
بعد به مسئله سلامت و سلامتی می رسیم و این که آیا به کار بردن "سلامتی" به جای "سلامت" اشتباه است یا خیر. آقای ابوالحسن نجفی در کتاب "غلط ننویسیم" خود، ذیل ماده ی "سلامت / سلامتی" می نویسند:
"کلمهء سلامت در عربی مصدر است به معنای «سالم بودن». این کلمه در فارسی به دو صورت به کار می رود: یکی به عنوان صفت و به معنای «تندرست»... کاربرد دیگر آن در فارسی به صورت اسم و به معنای «تندرستی» است... امروزه در فارسی در معنای اخیر سلامتی می گویند، اما این کلمه در متون قدیم مطلقاً به کار نرفته است و در فارسی فصیح بهتر است که از استعمال آن پرهیز شود" (غلط ننویسیم، چاپ 1373، صفحه ی 232).
اما، در لغت نامه دهخدا مشاهده می کنیم که بر خلاف نظر استاد نجفی، "سلامتی" به معنای تندرستی، کاربرد دارد و در متون قدیمی هم به کار رفته است. در این کتاب ذیل کلمه ی سلامتی نوشته شده است:
"سلامتی. [سَ مَ] (حامص) عافیت و تندرستی. (ناظم الاطباء): تا بتازه گشتن اخبار سلامتی خان... لباس شادی پوشم. (بیهقی). || شفای از بیماری. (ناظم الاطباء). || رستگاری. (ناظم الاطباء). || امنیت. (ناظم الاطباء): من ندیدم سلامتی ز خسان / گر تو دیدی سلام ما برسان. سنایی."
در فرهنگ های جدیدتر نیز "سلامتی" و "سلامت" هر دو تندرستی معنی شده اند و هیچ زنگ خطر و نظری دالِّ بر عامیانه بودن یا توصیه به عدم استفاده در کنار آن ها قید نشده است. در فرهنگ معاصر فارسی صدری افشار می خوانیم:
"سلامتی / salāmati /: اسم. تندرستی (با استراحت و معالجه سلامتی اش را به دست آورد. سلامتی که باشد بقیهء چیزها درست می شود)
به سلامتی: به سلامت (به سلامتی فارغ شد)"
و در فرهنگ بزرگ سخن، که این روزها فرهنگ مرجع به شمار می رود می خوانیم:
"سلامتی salāmat-i [عر.فا.] (حامصـ.) تن درستی؛ صحت: می گویند گشنیز نفرین کرده است که هر کس او را در سلامتی نخورَد، در بیماری بخورَد. (شهری 2 – 5 / 118). بندگان صاحبی... حقیر و فقیر را مخبر از وقایع سلامتیِ خود... فرمودند. (کلانتر 39). به سلامتی 1. در حال تن درستی و صحت: هفت هفته بعد به سلامتی در بندر هامبورگ در خاک آلمان پیاده شدیم. (جمال زاده 16 – 167)..."
و بالاخره در فرهنگ درست نویسی سخن در باره ی این کلمه چنین نوشته شده است:
"سلامت / سلامتی
برخی به کار بردن «سلامتی» را در معنی «تن درستی، صحت» به دلیل اینکه در متون قدیم فارسی به کار نرفته است، جایز نمی دانند و توصیه می کنند که به جای آن واژهء «سلامت» به کار بُرده شود. اما باید دانست که امروز، «سلامتی» در گفتار و نوشتار بسیار متداول است و استادان زبان فارسی هم آن را به کار برده اند. بنابراین منعی برای استعمال آن وجود ندارد: همگی خوشحال شدند که کار به سلامتی و بی حادثه انجام شده است. (ندوشن: روزها 1 / 105)" (فرهنگ درست نویسی سخن، چاپ اول، 1385، صفحه ی 183).
حال بیاییم فرض بگیریم که کلمه ی "سلامتی" به معنای تندرستی، در هیچ فرهنگی وجود ندارد و بیهقی هم چنین کلمه ای را به کار نبُرده است و فرهنگ درست نویسی سخن هم کاربُرد آن را جایز نمی شمارد. با توصیه ی استاد نجفی چه باید کرد؟ من در این صورت کلمه ی سلامتی را به عنوان یک غلط مصطلح می پذیرم که مردم، به خاطر سهولت در تلفظ و هماهنگی با کلماتی که گاه با آن همراه می شود (مثل شادی)، آن را به کار می بَرَند. همان طور که کلمه ی "صحت" را معمولا با "سلامت" همراه می کنیم، ایرادی هم در همراه کردن "شادی" با "سلامتی" نمی دیدم گیرم اعراب از سلامت استفاده می کنند نه از سلامتی.
کلمات عربی ِ بسیاری هست که ما در فارسی به معنای اصلی اش به کار نمی بریم. به عبارتی عرب اصلا آن چه را که ما از کلمات عربی می فهمیم نمی فهمد و در آن معنی به کار نمی بَرَد. زنده یاد طبری، مثال های جالبی در این مورد در کتاب "مسائلی از فرهنگ و هنر و زبان" ذکر کرده است که چند تای آن ها را در اینجا می آورم:
"تحکیم روابط مودت = تعزیزاو اصرالصداقه
حکومت سلطنتی ارتجاعی = حکم الملکی الرجعی
استثمار = استغلال
شعور انقلابی و مترقی = وعی الثوری و التقدمی
ملی کردن معادن = تامیم مناجم
بسط بحران عمومی = استفحال الازمه العامه
مسابقه تسلیحاتی = سباق التسلح
اعمال تضییقات = تمارس ضغوط
خلع سلاح = نزاع السلاح" (صفحه ی 177).
ایشان در جای دیگر به این نکته اشاره می کنند که:
"بهنگام قبول لغات مختلف در زبان فارسی ضمناً باید از «آکادمیسم» خشک نیز که میخواهد تنها صرف و نحو و لکسیک عربی را ملاک صحت و سقم قرار دهد پرهیز داشت و فضل فروشانه مدعی نشد که «نظرات» باید گفت نه «نظریات» و علیه و له باید گفت، نه بر علیه و بر له. شادروان محمد قزوینی که حق عظیم او بگردن تاریخ و ادبیات ایران روشنتر از خورشید است گاه سلیقه های آکادمیک معینی داشت که حاکی از عدم توجه کافی وی به مختصات رشد زبان است. مثلا قزوینی در بیست مقاله از لغات عربی غلطی که آنها را نویسندگان عثمانی ساخته و سپس بفارسی سرایت کرده، ابراز اشمئزاز میکند. از آن قبیل است... «اعزام» و «تمدن» و «مشعشع» و «محیرالعقول» و «عرض اندام» و «منورالفکر» و غیره. مرحوم قزوینی مایل است که این کلمات غلط بکار نرود. ولی آیا میتوان این کلمات بویژه آنهائی را که مانند «تمدن» در اعماق زبان رفته اند از زبان طرد کرد. مرحوم قزوینی حتی لغت «فرهنگستان» را نیز لغت غلطی میدانست و معروف است که وقتی میخواست بگوید بفرهنگستان رفتم میگفت رفتم بدان جای غلط. آقای پورداود در مقاله بسیار مستند و دقیق علمی خود در باره همین واژه ثابت کرده است که قضاوت مرحوم قزوینی در مورد این لفظ نادرست است. حاصل کلام آنکه در قبول الفاظ فارسی نباید بدنبال «آکادمیسم» خشک رفت و از زبان زنده رو گرداند..." (صفحه ی 256).
اگرچه اینجانب در حد قضاوت و نظر دادن در باره ی چنین مقولاتی نیستم اما سلیقه ی شخصی من ترجیح زبان زنده و امروزی است هر چند بزرگان اهل ادب در گذشته آن گونه سخن نگفته باشند و هر چند اعراب اجزای تشکیل دهنده ی چنین زبانی را به گونه ی دیگر به کار بَرَند. در این میانه، من بیشتر طرفدار پویایی زبان و آن چیزی هستم که زبان شناسان عرضه می کنند، و نه ایستایی و درست و غلط ادیبانه. و این طرفداری، با آن چه پارسا شلختگی زبانی و شلختگی فرهنگی می نامد تفاوت بسیار دارد.
برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.