شمارش معکوس نیک آهنگ سرانجام به پایان رسید و او هم مثل خیلی از ما چهل سالگی را پشت سر گذاشت. البته این که از آستانه ی سنی عبور کردن یا آن سن را پشت سر گذاشتن کدام یک مهم تر است میان علما اختلاف نظر هست. مثل آغاز قرن بیست و یکم که میان سال 2000 و 2001 اختلاف نظر بود. اما تولد چه در آستانه، چه در پایان سال مربوطه، آن هم تولد 40 سالگی مهم است، بل که بسیار مهم است، برای ارزیابی آن چه کرده ایم و آن چه که قرار است بکنیم. در یک چشم بر هم زدن 40 سال گذشت، در یک چشم بر هم زدن دیگر سی چهل سال دیگر می گذرد و آن چه از انسان باقی می ماند، ردی است که از خود در این جهان پر تلاطم باقی می گذارد. می خواستم در تولد 40 سالگی نیک آهنگ طنزنوشته ای را به عنوان هدیه ی تولد تقدیم او کنم ولی وسط کار فکرم رفت به هدیه ای بهتر و آن ارزیابی میزان و عمق اثری ست که زندگی نیکان (به هر دو معنی حقیقی و مجازی) بر جامعه ی ایران گذاشته است. این آرزوی هر نویسنده و هنرمند و کارتونیست و به طور کلی اندیشمند و اهل قلم ایرانی باید باشد که بتواند بر مسیر رشد و تکامل جامعه ی خودش تاثیری –هر چند اندک و خرد- بگذارد. بیشتر ما انسان ها تاثیرمان بر جامعه و محیط اطراف مان، اگر خنثی نباشد، مخرب است. حداقل این است که محیط زیست را به شیوه های مختلف نابود می کنیم. اما تعداد انسان هایی که اثر مثبت و تکاملی بر جامعه و محیط پیرامون خود دارند اندک شمار است و هر چه تاثیر بیشتر می شود، تعداد افراد موثر کم تر و کم تر می شود به گونه ای که می توان کل تاریخ فلسفه را در یک جلد کتاب جا داد، کل تاریخ هنر را، کل تاریخ ادبیات را و اصولا کل تاریخ را با نام تمام اشخاص بسیار موثر و شرح حال مختصری از زندگی و کار آن ها.
پس خیلی خیلی سخت است موثر بودن واقعی که تاثیرش به اندازه ی هزار سال بماند در این جهان پر از آشوب و تغییر و بخصوص در زمانه ی ما که همه چیز با سرعتی باورنکردنی در حال تغییر و تکامل است.
جامعه ی ما، بخصوص جامعه ی فرهنگی ما، مستعد چنین تغییر پر سرعتی ست که متاسفانه حکومت پا بر روی ترمز گذاشته و با لنت های فرسوده خواهان کاهش سرعت این تغییر است، به گونه ای که دود از چرخ گردنده و نوی جامعه ی ایران بلند شده و در حال ذوب شدن و فرسوده شدن است. در این میان عده ای اهل قلم و هنر به پا خاسته اند تا در خلاص کردن این ترمز نقشی ایفا کنند و موانع گردش و پیشرفت جامعه ی خود را از میان بردارند. این افراد تعدادشان کم نیست ولی آن تعداد موثر و شناخته شده شان اندک شمار است.
جامعه ی ما جامعه ی اهل مطالعه نیست و این دلایل مختلف دارد. جامعه ی ما جامعه ی کارهای سیستماتیک و طولانی از جمله مطالعه ی سیستماتیک و طولانی نیست و این هم دلایل مختلف دارد. ایراد از مردم نیست. ایراد از فرهنگی ست که مردم در داخل آن رشد کرده اند. اگر این فرهنگ تغییر کند، رفتار مردم هم تغییر می کند، بدون هیچ تردیدی. همان مردمی که در بانک ها بر سر هم سوار می شوند و یک دیگر را پس می زنند و حق هم را پایمال می کنند، وقتی شماره گیر و شماره خوان در بانک نصب می شود، مثل انسان های متمدن می نشینند و منتظر نوبت شان می مانند. پس ایرادِ این که مردم علاقمندند زود و کم زحمت به نتیجه برسند از خود مردم نیست. به خاطر همین خصلت، هنر تصویری اهمیت خاصی در فرهنگ سازی و تاثیر گذاری بر اذهان عمومی دارد. یکی از این هنرهای تصویری، کاریکاتور و کارتون است.
به بیان دیگر، مردم بیشتر از متون طولانی، با تصویری که در یک لحظه حرف خود را به آن ها منتقل کند و ذهن شان را خسته نکند، ارتباط برقرار می کنند. حتی در متون نیز با اشعاری که دارای وزن و قافیه و ریتم باشد و کار خواندن را برایشان راحت کند، بهتر ارتباط برقرار می کنند. و این تصویر را تصویرگر می کشد و آن شعر را شاعر می گوید.
نیک آهنگ یک تصویرگر است. تصویرگر رویدادهای جامعه. او با زحمت بسیار (این زحمت را کسانی می توانند درک کنند که اراده کنند روزی یک سوژه برای کشیدن تصویر پیدا کنند. تازه کارِ کشیدن اش بماند! (پرانتز در پرانتز: می گویم زحمت و این ربطی به مشقت ندارد و هنرمند یقیناً از کاری که می کند لذت می برد)) باری او با زحمت بسیار، روزانه یک کاریکاتور می کشد که در آن، هم سوال مطرح شده، هم جواب. مثل رباعیات خیام که در یکی دو مصرع از چهار مصرع سوال را طرح می کند، و در مصرع های باقی مانده پاسخ سوال های طرح شده را می دهد. نیک آهنگ با چند خط با چند رنگ با چند چهره با چند جمله، یک مقاله سیاسی یا اجتماعی یا فرهنگی را در یک تصویر جا می دهد و در یک لحظه به بیننده منتقل می کند. نویسنده باید کلی صغرا کبرا بچیند که مثلا احمدی نژاد تعادل روانی ندارد؛ نیک آهنگ با چند ستاره و با یک هاله ی تقلبی دور سر و با مقداری رنگ تیره در زیر چشمان احمدی نژاد، این عدم تعادل را نشان می دهد. می خواهد خرد بودن او را در سیستمی که تصمیم گیرنده اش کس دیگر است نشان دهد؛ او را به صورت یک موجود کوچک و کوتوله بر دستی بزرگ که تصمیم گیرنده ی واقعی ست می نشاند و پیام اش را می رساند؛ پیامی که در نوشته باید به طول و تفصیل بیان شود.
کار نیک آهنگ تاثیر گذار است و تاثیر کار او در جهت رشد و تعالی جامعه و فرهنگ ایران است. من به عنوان یکی از علاقمندان کارهای او که دقیقا کارهایش را دنبال می کند، می بینم که نیک آهنگ و افکارش در چارچوب های قرار دادی و چارچوب های رفیق بازانه و گروه گرایانه و مصلحت اندیشانه قرار نمی گیرد. ممکن است به خاطر شرایطی، برخی مسائل را مطرح نکند و در باره ی نکاتی سکوت اختیار کند، ولی یک جور نمی اندیشد و یک جورِ دیگر نمی کشد. به عبارتی نیک آهنگ هنرمندی صادق است. فرصت هم دست بدهد، آن افکار مسکوت مانده را به نحوی بیان می کند و حرف اش را می زند.
به اعتقاد من، در امر سیاسی و هنری امروز ایران، بیشتر از تکنیک و خلاقیت، ما به همین صداقت نیاز داریم. بحران ما امروز چه در سیاست، چه در فرهنگ، چه در ادب و هنر، بحران مشروعیت است. مردم باورشان را به خیلی چیزها و کسان از دست داده اند. سیاست مدار، هنرمند، نویسنده و خیلی کسان دیگر را "باور نمی کنند". نیک آهنگ این اقبال را داشته یا درست تر بگویم در طول 40 سال زندگی و حدود بیست سال کار هنری خصائلی در خود به وجود آورده که بیننده می تواند او را باور کند. کار نیک آهنگ موثر است. نمی توانم بگویم این تاثیر تا کی ماندگار خواهد بود، اما در فرهنگ امروز ایران موثر است. عمق آن می تواند بیشتر شود، اگر کارها نه فقط در سطح اینترنت که در قالب کتاب منتشر شود. نه فقط مطبوعاتی و روزانه و ایرانی که مرتبط با مقولات جهانی تر و مسائل بشر امروزی باشد.
چهل سالگی مهم است، برای این که بخش بزرگی از زندگی پشت سر گذاشته شده، و بخش کوچک تر ولی پر بار تر از نظر فرهنگی در پیش روست. حاصل خوانده ها و تجربه ها در سال های بعد از 40 سالگی می تواند عرضه شود؛ با قلم و نقشی پخته تر و پر مایه تر. لحظات سال های باقی مانده نباید بیهوده از دست برود و تلف شود. 40 سال تجربه زندگی حاصل اش باید اکنون عرضه شود و فرصتی برای هدر دادن وقت نیست. شمارش معکوس برای عرضه ی کارهای باقی مانده، و عرضه ی کارهای جدید بر پایه هایی که کار گذاشتن اش چهل سال زمان برده آغاز شده است. امیدوارم نیک آهنگ کوثر از این دوران به خوبی برای رشد خودش و جامعه ی ایران استفاده کند. نیک آهنگ عزیز تولدت مبارک.
sokhan October 27, 2009 02:59 PM