این مطلب در خودنویس منتشر شده است.
فرارسیدن نوروز و بهار را به شما خوانندگان عزیز خودنویس تبریک میگویم. نوروز زیباست و بهار زیباست و رویش سبزه و گل زیباست و آواز پرندگان زیباست و پدید آمدن همهی این زیباییها از دل سرما و برف، شادی میآفریند و به قدمِ شادیآفرین، مبارکباد باید گفت. امسال این بهار به سبزی سبزهی سیاسی نیز آراسته شده است که این هم رویدادی مبارک است و جای تبریک بسیار دارد. اما برای اهل فرهنگ، جز این رویشهای طبیعی و اجتماعی، رویش قلم اهمیت دارد، که در این بهار سبز، با شکفته شدن صفحات زیبا و رنگارنگِ سایتها در باغ اینترنت شاهد آن هستیم. بهار، نماد زایش است و عشق. نماد زیبایی است و گرما. نماد عبور از مراحل سخت زندگی است و رسیدن به رفاه. نماد غلبهی رنگهای گوناگون است بر تکرنگی. نماد پیروزی جنبش است بر سکون.
بهار یعنی بیداری از خواب. هوشیاری و باز شدن چشم. تن دادن به غریزهی رشد. پذیرفتن شکوفایی. بهار شکستن قالبهاست. بهار جوش و خروش رودخانههاست. جاری شدنِ سیلابهاست. راه افتادن هرزآبها در مسیرهای اشتباه و گاه عامل ویرانیست. اما این ویرانیِ ضروری و ناگزیر در مقابل آن سازندگی و بالندگی هیچ است و هیچکس به خاطر آن، خواهانِ نابودیِ بهار نیست. خواهانِ ممانعت از رویش و زایش و گردش لیل و نهار نیست.
بهار اما، نشانهی گذر عمر نیز هست. نشانهی نوجوان شدن کودک، جوان شدن نوجوان، میانسال شدن جوان، پیر شدن میانسال، و رسیدن زمانِ رفتن و مرگِ کهنسال نیز هست. نشانهی افزوده شدن یک پوستهی جدید به پوستههای تنهی درختِ مُسن و سخت شدن و غیر قابل انعطاف شدن درخت نیز هست. نشانهی سر از خاک بیرون آوردن ساقههای تُرد و نازک و انعطافپذیر و شکلگیرِ نهالِ جوان نیز هست.
همهی اینها را البته از زمستان داریم. زمستانی که اگر نیک بنگریم با تمامِ شَرّ بودناش مادرِ بهار است. در بطن زمستانِ سخت و خشن است که بهار ظریف و لطیف رشد میکند، میبالد، به دنیا میآید. زمستان، با تمام سوز و سرمایش، با تمام سکون و خوابآلودگیاش، با تمام تکرنگیاش، ضرورتیست برای رشد بهار. برای بودنِ بهار. بهار بدون زمستان بیمعنیست. از سوز و سرمای زمستان هم که به جان آییم و لعن و نفریناش کنیم، باز عامل رویش بهار هماوست. تا برف وسرما نباشد، سبزه و گل نخواهد بود. این واقعیتیست برای طبیعتشناسان و تاریخدانان ولی گل و سبزه که لا به لای برف گیر کردهاند، فقط مقاومت خود را میبینند و مبارزه با برف را میبینند و جدال جانفرسا با سرما را میبینند و غلبهی خورشید را میخواهند و این حقِّ طبیعیِ آنهاست.
باز اگر به طبیعت بنگریم، چرخهی فصلها با فرارسیدن بهار متوقف نخواهد شد. تابستان خواهد آمد، پاییز خواهد آمد، و زمستان نیز، و چه خوشبختیم ما که عمرمان چنان کوتاه است که در بهترین حالت، یکی دو چرخهی تاریخی بیش نمیبینیم.
اما در این غلغلهی طبیعت و اجتماع، در باغ اینترنت، در کنارِ صفحاتِ رنگارنگِ قدیمی و جدید، صفحهای روئیده است ارغوانی رنگ که بر ساقهی نازک آن جوانههای مقاله و خبر و عکس و کاریکاتور و فیلم در حال رویش است و برگهایش باز میشود و گلهایش میشکفد تا روزی درختی پُر میوه و ثمر گردد و از میوهی آن مردمان اهل فرهنگ بهرهها بَرَند.
خودنویس نهالیست که در هوایی بسیار سرد از زیر برف سر بیرون آورده و در حال رشد و شکوفاییست. این نهال، رسیدگی و مراقبت میخواهد تا آفتاب اهل قلم بر آن بتابد و او ببالد و با کلماتش اذهان را رنگارنگ کند. در کنار فرارسیدنِ نوروز و بهار، مبارک باد رویش خودنویس در باغ پُر درخت و سرسبزِ اینترنت!
sokhan April 16, 2010 01:56 PM