این مطلب در خودنویس منتشر شده است.
وقتی در کودکی به ما فارسی یاد میدهند، طبیعتاً فارسی سخن خواهیم گفت، نه انگلیسی. وقتی در مدرسه با زبانِ زور با ما سخن میگویند، طبیعتاً زبانِ زور یاد خواهیم گرفت، نه زبان منطق. وقتی در نوجوانی ما را از بیان صریح نظر خود میترسانند، طبیعتاً سکوت و پنهان کردن نظر یاد خواهیم گرفت، نه گفتمان و مباحثه. وقتی در جوانی ما را نهی میکنند، طبیعتاً نهی یاد خواهیم گرفت، نه ترغیب. امروز اگر میبینیم عدهای به صراحت از کاریکاتوریست میخواهند تا فلان کاریکاتور را نکشد، از نویسنده میخواهند تا فلان مطلب را ننویسد، از تحلیلگر سیاسی میخواهند تا فلان نظر را ندهد، و نهی میکنند و نهی میکنند و نهی، و این نهی را به سادگی و بدون کمترین احساس خجالت و شرمساری انجام میدهند، به خاطر تربیت ماست؛ تربیتی که اساساش بر نهی است. در اروپا، وقتی چراغ عابر پیاده قرمز میشود، همهی عابران پیاده میایستند و وقتی سبز میشود همه از عرض خیابان عبور میکنند. در ایران سبز و قرمز برای ما فرقی ندارد و به محض رسیدن به کنار خیابان حقِّ خود میدانیم که از لابهلای اتومبیلها عبور کنیم. رانندهها هم حقِّ خود میدانند که به ما راه ندهند و با بوق زدن و سرعت گرفتن راه عبور را بر ما ببندند. نه منِ پیاده، نه رانندهی سواره، اصلاً و ابداً تصور نمیکنیم که کارمان در چشم اروپایی چقدر زشت است. برای ما این نوع عبور و مرور "طبیعی" و "عادی"ست.
مردم اروپا از کودکی، ابتدا از والدین، و بعد از جامعه الگو میگیرند؛ مردم ما نیز. و رفتارشان بخشی از طبیعتشان میشود؛ رفتار ما نیز. اما رفتار طبیعی دلیل بر خوب بودن نیست. ما از کودکی یاد گرفتهایم که نهی کنیم، چرا که همواره نهی شدهایم. ما در طول زندگیمان بیشتر با جملات امری سر و کار داشتهایم تا جملات پرسشی؛ بیشتر با افعال منفی سر و کار داشتهایم تا افعال مثبت. تربیت ذهنی ما به این صورت بوده است و برای ما نهی و نفی امری کاملاً طبیعیست.
همین تربیت ذهنی، امروز در سطح رسانههای آزادِ اینترنتی خود را به اَشکال مختلف بروز میدهد. به جای پرسش یا بیان نظر، همواره درصددِ نهی هستیم. موضوع درخواست از رهبران سبز برای صدور بیانیه و محکوم کردن اعدامهای اخیر، و نهی بسیاری از هواداران این رهبران از طرح چنین درخواستی به ما نشان میدهد که بهرغم وجود رسانههای آزاد اینترنتی، هنوز آن تربیت و تفکرِ آمر و ناهی با ما هست و در این فضای آزاد هم از فعل منفی و جملهی امری و رفتار نهییی میخواهیم برای ساکت کردن طرف مقابل بهره بگیریم، هر چند در ذهنیّت خود خواهان جامعهی آزاد و پرسشگر و ضدِّ نهی و نفی هستیم.
واقعاً علت این تضاد عجیب چیست؟ چگونه میتوانیم در آنِ واحد حامل دو نوع رفتار و فکر باشیم. حقیقت این است که ما در تئوری، با رفتار نهادینه شده در خودمان مخالفیم و چنین رفتاری را بخصوص وقتی در دیگران مشاهده میکنیم نمیپسندیم، ولی در لحظهی بروز رفتار در خودِ ما، که به طور طبیعی و خودبخودی صورت میگیرد، موضوع را فراموش میکنیم و تصور نمیکنیم که این دقیقاً همان رفتاریست که ما در دیگران نمیپسندیم. به کاریکاتوریست امر میکنیم که نگو و نکش. گفتن این نگو و نکش برای ما کاملاً طبیعیست چرا که عُمری به ما گفته شده است نگو و نکش. اما به محض این که کسی به ما بگوید نگو و نکش، زمین و زمان را زیر و رو میکنیم و به یاد حقوق دمکراتیکمان میافتیم.
مزیّتهای بحث اقناعی و اثباتی و پرسشی نیز برای ما چندان روشن نیست لذا راه کم دردسرتر را که فکر میکنیم نتیجهی فوری و قاطع خواهد داشت انتخاب میکنیم. به فرض، یک لحظه هم تصور نمیکنیم که انتقاد تند و صریح و حتی گاه غیرمنصفانه از مهندس موسوی یا آقای کروبی به نفع ایشان است چرا که ما نفع را همواره در نبود و فقدان فکر مخالف دیدهایم. وجود فکر مخالف برای ما همیشه به عنوان ضرر تعریف شده است، حال آنکه تجربهی جوامعِ دمکراتیک عکس این را نشان میدهد.
این نفی و نهی در جایی صورت میگیرد که امروز رسانهای مانند خودنویس پذیرای آرای مختلف و متضاد است؛ محلیست برای انعکاس انواع نظرها. تمام کسانی که در سایتهای مختلف در دو جمله، امر به سکوت منتقدان میکنند، میتوانند به جای این امر و نهی، چند خط در اثبات اینکه چرا نباید فلان انتقاد را مطرح کرد بنویسند و با بحث ایجابی و طرح پرسش و نقد متقابل، به خوانندگان مجال گزینش تفکر و راه و روش صحیحتر را بدهند.
به جای امر به نگفتن، بیایید بگوییم. به جای امر به ننوشتن بیایید بنویسیم. خودنویس جایگاهیست برای گفتن و نوشتن. از این جایگاه برای انعکاس نظر خود استفاده کنیم.
sokhan May 18, 2010 02:56 PM