May 06, 2010

مرض انتقاد

این مطلب در خودنویس منتشر شده است.

مقاله‌ی "کلاه‌هایمان را عوض کنیم"، منتشر شده در شماره‌ی اول مجله‌ی مهرنامه، انگیزه‌ای شد برای نوشتن این مطلب. در زیرْتیترِ این مقاله آمده است: "چگونه اعتیاد به انتقاد می‌تواند به کوری منتهی شود". موضوع این کوری یک بحث صرفاً آکادمیک و در سطوح بالای نگارش نیست بل‌که این کوری می‌تواند سراغ نویسندگان عادی مطبوعات و وب‌نویسان منتقد نیز برود. منتقد مطبوعاتی و وب‌نویس، در اثر استمرار نقدنویسی و نگاه نقادانه به همه چیز و همه کس، دچار اعتیاد و مرضی می‌شود که حاد شدن آن می‌تواند مشکل‌ساز شود. شناسائی این مرض کار دشواری نیست. منتقدِ مبتلا به مرضِ انتقاد، حالت‌هایی از خود بروز می‌دهد که به شناسایی بیماری‌اش کمک می‌کند. او می‌تواند با نگاه به خود و رفتارهای قلمی‌اش این مرض را تشخیص دهد و در معالجه‌ی آن بکوشد. نشانه‌های این بیماری به قرار زیر است:

- منتقد، نه تنها به موضوعاتی که در باره‌ی آن‌ها می‌نویسد، بل‌که به همه چیز و همه کس با دید انتقادی می‌نگرد.

- منتقد نسبت به همه چیز ریز نگر می‌شود.

- منتقد در همه چیز عیب و ایراد می‌بیند.

- عیب و ایرادهای هر چیز در چشم منتقد بزرگ‌تر و مهم‌تر از خوبی‌های آن می‌شود.

- منتقد از دیدن عیب و ایرادها –که فراگیر است و هر چیزی را شامل می‌شود- رنج می‌بَرَد.

- منتقد دائماً در صدد توضیح و تشریح مواردِ از دیدِ خود ناپسند است.

- منتقد دائماً در صدد تصحیح مواردِ از دیدِ خود ناپسند است.

- منتقد بعد از مدتی علاقمند می‌شود چیزهای بی‌عیب را آن قدر انگولک کند تا ایرادی از آن‌ها بیرون بکشد.

- منتقد دائماً در حال به چالش کشیدن افکار و اشخاص است.

- منتقد هنگام مطالعه‌ی روزنامه و مجله و کتاب، به جای فهم محتوا، در صدد غلط‌گیریِ محتوایی و شکلی‌ست.

- منتقد به دلیل عدم پسند دیگران، و دیدن و بیان عیب، برای خود دشمن می‌تراشد.

- منتقد به دلیل بالا، احساس تنهایی و خودبرتربینی می‌کند.

- منتقد احساس غرور می‌کند.

- منتقد دائماً در ذهن خود اشخاص و افکارِ موردِ انتقاد را تحقیر می‌کند.

- این تحقیر آرام‌آرام به تمسخر می‌انجامد.

- منتقد اندک‌اندک دامنه‌ی انتقادات‌ش وسیع می‌شود و همه‌ی امور را در بر می‌گیرد.

- منتقد به همان اندازه‌ای که در خود قدرت انتقاد می‌بیند، قدرتِ از میان بردنِ موردِ انتقاد را هم می‌بیند.

همان‌طور که مشاهده می‌کنید، تشخیص مرض انتقاد کار دشواری نیست. کسانی که دست به قلم دارند و مطالب انتقادی می‌نویسند می‌توانند الگوهای دیگری را هم در خود ببینند که ممکن است از نگاه خودشان عادی باشد اما از نگاه بیرونی ناپسند است.

برای درمان یا پیش‌گیری از مبتلا شدن به این مرض چه می‌توان کرد؟ ابتدا نگاه انتقادی به خود و شناختن عوامل مرض است. نویسنده باید قبول کند که به مرض انتقاد دچار شده است، بعد در صدد درمان آن برآید؛ یا اگر هم بدان دچار نیست، باید بپذیرد که ویروس این مرض در داخلِ قلمِ اوست و او هم مثل بسیاری از منتقدان می‌تواند به آن دچار شود.

قدم بعدی، تقویتِ نگاهِ مثبت به چیزها و دیدن خوبی‌ها و نقاط قوّت است. منتقد باید عادت کند در کنار نقد، تقریظ بنویسد. خوبی‌ها را برجسته کند. به نکات مثبت اشاره کند. سکوت و چشم بستن بر بسیاری از مواردِ انتقاد، می‌تواند عادت به پذیرشِ اشخاص و افکار و اندیشه‌ها به همان شکل که امروز وجود دارد و مجموعه‌ی ناهماهنگ و پُر عیب و ایراد آن هم سرشار از زیبایی و حُسن است در شخص منتقد به وجود آورد.

یک لحظه تصور کنید که اتومبیل‌ها، همه سالم و تمیز، همه با فاصله‌ی مشخص کامپیوتری از هم، همه با یک سرعت فیکس و ثابت، همه بدون حتی یک میلی‌متر اختلاف نسبت به خطوط خیابان، یعنی چیزی مانند کارتون‌های ارزان‌قیمتی که یک اتومبیل را تکثیر می‌کنند در خیابان می‌رانند. مسلما جذاب نیست. جذابیّتِ چیزها، ناشی از اختلاف آن‌ها، ناهمگونی آن‌ها، عیب و ایراد آن‌هاست. به همین شکل است فکر و اندیشه و عقیده. منتقد باید عیب و ایرادها را بخشی از زیبایی جهان ببیند نه زشتی و از بین‌بَرَنده‌ی زیبایی‌ها. عیب و ایراد، زیبایی و کمال را نشان می‌دهد. اگر به فرض محال همه چیز زیبا و بی‌ایراد شود، دیگر زیبا معنا نخواهد داشت. منتقد باید خود را جای طرف مقابل بگذارد و سوال کند چرا این کارِ پُر ایراد از خامه‌ی او تراوش کرده است؟ این کار نه با دید ایرادگیرانه بل‌که با دید هم‌دلانه باید صورت پذیرد.

در این باره می‌توان بیش‌تر نوشت. فعلاً به همین اندازه بسنده می‌کنیم. خودنویس با نویسندگان رنگارنگ‌اش، فضایی خواهد بود که جلوی رُشدِ مرضِ انتقاد را خواهد گرفت.

sokhan May 6, 2010 12:21 PM
نظرات