سخت نگیرید، سادهتر از این حرفهاست!
***
با تشکر از خوابگرد عزیز به خاطر توضیح جامع و قانع کننده اش، چون تعداد کتاب های داستانی که از میان کتاب های منتشر شده در سال 87 خوانده ام بسیار بسیار کم است و به اندازه ای نیست که لااقل یکی را به دیگری ترجیح بدهم، لذا انتخابی نمی کنم، ولی امیدوارم این "برنامه" به خوبی پیش برود و نویسندگانی که کتاب شان انتخاب می شود انگیزه ی بیشتری برای نوشتن داستان های خوب پیدا کنند. از کار خوابگرد و زحمتی که می کشد، به نوبه ی خود قدردانی می کنم هر چند می توان این کار را با عجله ی کم تر و فرصت بیشتر به شکل دقیق تری پیش بُرد ولی خب، ایشان بر اساس امکانات و توانایی های خود این پیشنهاد را مطرح کرده و چه بسا اگر دنبال دقت بیشتر می بود، برنامه ی او هم مثل خیلی از کارها و طرح های "بزرگ و دقیق" روی زمین می ماند و اصلا اجرا نمی شد. آرزو می کنم اگر این کار به خوبی برگزار شد، و برای خوابگرد رغبت برگزاری "برنامه" ی دیگری ماند، در دوره ی بعد، یک فهرستِ کتاب از چند هفته مانده به برگزاری برنامه ارائه بدهد، تا تعدادی از آن ها لااقل خوانده شود، و انتخاب نه بر معیار اقبال که بر معیار کیفیت صورت گیرد. امیدوارم که چنین شود. ف.م.سخن
sokhan May 4, 2010 08:05 PMمن فكر كنم نظر رضاي عزيز تاكيد بر اقبال بوده و حركتي نمادين براي شكستن سكون گخ سر و صداي سبزي هم بكند.
اقبال يعني گل يا پوچي در رومزگي كه نتيجهاش البته بي تاثير نيست - هر چند ناچيز-.
مثلا من خودم مدتهاست كه دغدغهي داستانخواني ندارم، اما در طول سالاگر دو بار از مقابل نشر چشمه رد شوم حتما كتابي ميگيرم0 حالا ميخوانمش يا نميه خوانده رهايش ميكنم و يا نه به دكور كتابخانه الصاقش ميكنم بماند.
اما رفتار من يك حركت در روزمرگي است.
اين بازي را هم ميتوان از همين قبلي دانست.
بيشتر شبيه يك بازي فوتبال گل كوچك با بچه محلهاي سي سال پيش در يك مناسبت تصادفي است.
نميشود گفت اين اتفاق مهم نيست اما يك رابطه ي دوستانهي تنگاتنگ ومستمر هم نيست. ممكن است بعد از چند روز يادمان هم برود كدام تيم باخت كدام برد؟! و اصلا من توي كدام تيم بازي ميكردم.
تنها چيزي كه به ياد مي ماند همان ياد آن روز است و بس...البته ممكن است در آن روز، تصادفا تبادل نظر دو دوست سالها جداافتاده، ادامه هم پيدا كند.
اين ديگر شانس اشت نه حتي برنامهاي از قبل براي تدوام و تثبيت دوستيها.