آقای میرحسین موسوی بیانیه ای در رابطه با اعدام های دیروز صادر کردند. همگی ما از صدور این بیانیه خوشحال شدیم. تا لحظه ی صدور بیانیه، من هر زمان که به اینترنت دسترسی داشتم، سایت های اصلاح طلب را در انتظار خواندن چنین بیانیه ای ریفرش می کردم. در این فاصله چند مطلب در انتقاد از آقایان رهبران سبز نوشتم و خواهان صدور بیانیه شدم. نه تنها من به عنوان یک وب لاگ نویس معمولی، بل که سازمان سیاسی مانند فدائیان خلق اکثریت و هنرمند صاحب نامی مانند نیک آهنگ کوثر خواهان صدور بیانیه در محکومیت اعدام ها شدند. نیک آهنگ، کاریکاتور گویایی در سایت خودنویس منتشر کرد که عدم واکنش رهبران سبز را نشان می داد.
اکنون که آقای مهندس موسوی بیانیه ی خود را صادر کرده اند، و شور و شوق بسیاری در صفحات اینترنت فارسی دیده می شود، هواداران مهندس موسوی بر روی منتقدان و نیک آهنگ کوثر تیغ کشیده اند که بفرمایید این هم بیانیه ی مهندس موسوی! و تا توانسته اند نیش زده اند و استهزاء کرده اند.
باید خدمت این دوستان عرض کنم که وظیفه ی نویسنده و اهل رسانه همین است که سیاستمداران را با نوشته و اثر خود تحت فشار قرار دهد و آن چه را که جامعه از او انتظار و توقع دارد بخواهد. همین خواست و خواسته هاست که مثل شمشیر آن عرب مسلمان، خلیفه را راست می کند و او را اگر خطایی کرد، به مسیر صحیح باز می گرداند.
ممکن است گفته شود موسوی بیانیه را چه شما انتقاد می کردید، چه نمی کردید، صادر می کرد. من ضمن پذیرفتن این احتمال عرض می کنم، شاید هم نمی کرد، چنان که در سال های 1357 تا 1362، اکثر نویسندگان و هنرمندان به خاطر جو رعب و وحشت و فقدان رسانه ی آزاد سکوت کرده بودند، و اهل سیاست هم در مقابل فجایع یا ساکت بودند، یا اعتراضی نیم بند همراه با مماشات می کردند. چه بسا اگر در آن زمان، رسانه ای مانند اینترنت وجود داشت که با آن می شد صدای خود را به گوش دنیا رساند، و هنرمندی مانند نیک آهنگ کوثر وجود داشت که از گروه های سیاسی دنباله روی حکومت -که ظلم را می دیدند ولی دم بر نمی آوردند- می خواست که به جنایت ها و آدمکشی ها اعتراض کنند، آن ها هم تحت فشار رسانه ای اعتراض می کردند و حکومت تا این جایی که امروز مشاهده می کنیم پیش نمی رفت. آری. وظیفه ی منتقد همین است که خواسته های مردم را با زبان تند و تیز از اهل سیاست بخواهد.
تلاش های کسانی مانند نیک آهنگ را قدر بدانیم. کسانی که فکر می کنند سکوت امثال نیک آهنگ خدمت به جنبش سبز و رهبران آن است، سخت در اشتباهند. ما تجربه ی این سکوت را داشته ایم و نتایج تلخ آن را هم دیده ایم. شاید به همین دلیل است که در طرح انتقاد خود لحظه ای درنگ نمی کنیم و انتظار سرعت عمل از افراد موثر در سیاست ایران داریم. ارزش هنرمندان منتقدی مانند نیک آهنگ و سایت هایی مانند خودنویس سال ها بعد معلوم خواهد شد. کسانی که پیرو نیستند، بل که اهل سیاست را پیرو مردم می خواهند. فرق چنین منتقدانی با افراد پیرو خیلی زود مشخص خواهد شد. همین امروز و فردا، سایت های بسیاری را خواهید دید که در محکومیت اعدام ها مطلب خواهند نوشت چون به پیروی از مهندس موسوی این کار را می کنند و نه به پیروی از خواست و اراده ی جامعه. قدر منتقدان و رسانه های غیر پیرو را بدانیم.
sokhan May 10, 2010 11:30 PMف.م سخن عزیز
ممنون از پاسخ جنابعالی و پوزش بابت گرفتن وقت ارزشمندتان. حرف من چیز دیگری است و متاسفانه زبان الکن من قادر به رساندن منظورم نبود. بحث من دربارهی مطلق یا نسبی دیدن نیست، عرض هم کردم توقع تغییرات وسیع یک شبه ندارم اما بدون شک اصلاح بدون تغییر نیز چیزی فراتر از حرف مفت نیست. حرف من این است که این اظهار نظرات نیمبند چه تاثیری بر اوضاع ما دارند؟!
از مثال خوب خودتان کمک میگیرم. خانم چادری عمل قابل توجهی انجام داده. ایشان شاید در عملی اعتراضی فردا با بیکینی هم به خیابان بیایند، پدر ایشان هم شاید به داشتن همچنین فرزند روشنی افتخار کنند، اما لخت شدن ایشان چه تاثیری بر روی "قانون" حجاب اجباری میگذارد؟ در نهایت قانون را رئیس جمهور و وکلا به مجلس میبرند نه جمعی از بیکینی پوشان. در نتیجه آنان که ایشان را به نمایندگی برگزیدهاند نبایستی انتظار تغییر داشته باشند.
جناب موسوی از قدرت رانده شده و تاثیر ملموسی هم بر قدرت ندارد. بیانات ایشان نیز واکنشی در جامعه برنمیانگیزد(البته در بالاترین انقلاب به پا میکند!) نشان به این نشان که به همراه شیخ شجاع(غضنفر سابق) روزی دو بیانیه صادر میکنند و خبری هم نمیشود. حتی سایتهای حامی دولت نیز به شدت گذشته به او نمیپردازند.
بنده حرکت رو به جلوی موسوی را به خانوادهی ایشان تبریک میگویم اما پیشرفتهای این کودک ناقصالخلقه (بقول خانم بقراط) دردی از دردهای من دوا نمیکند. خاتمی رحمتالله علیه که در سخنوری میرپنچ بود حرف از جامعهی مدنی و دموکراسی میزد و در آخر به احمدینژاد رسید، ایشان که ماشاالله انگشت کوچیکهی خاتمی هم نمیشوند. ایشان اعتراض مشابهای نیز به اعدام آرش رحمانپور کرده بودند. نتیجه اینکه دفعهی قبل ۲ نفر و اینبار ۵ نفر اعدام شدند. ساختاری عوض نشده، در مجلس غوغایی برپا نگشته و ملتی نیز نخروشیده.
اعتراض موسوی نه بدعتی در تاریخ بشریت است نه چراغی برای اصلاح دین اسلام و مسیر آینده. تنها دستاورد عملی آن هدر رفتن مقداری از پهنای باند اینترنت است که از جیب ملت خارج شد. موسوی تا رسیدن به لبهی خط قرمز سالیان درازی در پیش دارد و بعید است عمر بنده برای دیدن چنان روزی و همراهمی با ایشان کفاف دهد! منطق حکم میکند حال که ایشان اثری بر جامعه ندارند رسم نمودار رشد را بر عهدهی هوادارانشان بگذاریم.
از اینکه وقت جنابعالی را مجدداً گرفتم پوزش خواسته و آرزوی توفیق روزافزون برای معدود قلمزنان آزاده، آراسته و در اقلیت محض این ممکت دارم.
***
داریه عزیز. ممنون از درج نظرتان. امیدوارم تغییرات -به رغم نظرهای گوناگونی که تاثیر چندانی هم در روند رویدادها ندارند- به نحوی پیش برود که روزهای بهتری را ببینیم. موفق باشید. سخن
Darieh May 12, 2010 01:03 AMاین مطلب را آقای محمدپور در گوگل ریدرشان نوشتهاند:
"مراقب باشيد که در جو عاطفی ایجاد شده بعد از اين اعدامها، زیر دست و پای ترفندهای تبلیغاتی له نشويد. بهترين خدمتی که میشود به دستگاه کودتا کرد، خودزنی است. مراقب وسوسههای به ظاهر عقلانی و انتقادی باشيد. هميشه اوضاع آن جوری نيست که ظاهرشان نشان میدهد. یقین داشته باشيد کسانی که برنامهی اعدامها را برای این زمان چيده بودند، فقط به «يک چیز» فکر نکرده بودند. ایجاد رعب و هراس قبل از سالگرد ۲۲ خرداد فقط یک هدف ظاهری و اولیه است. مراقب اختلافافکنی و شکافهایی که ايجاد میشود باشید."
****
ف.م. سخن عزیز
این جماعت سانسورچی و سانسور پرست وقیحاند. بنظرم به اینها نباید باج داد. نوازش تحفهی امام را به عهدهی خودشان بگذارید.
***
داریه عزیز، چند کلمه در کامنت قبلی تان نوشته ام که امیدوارم پاسخی کافی به نظر شما باشد. سخن
Darieh May 11, 2010 03:42 PMف.م. سخن گرامی
بنده هم مثل دیگر خوانندگان علاقهمند شما با دیدگاههای جنابعالی آشنا هستم. حرفم این است که این بیانیه ی نیمبند ارزش تشکر کردن ندارد.
شما میگوید نباید مطلق نگر بود، من هم از موسوی سیاستمدار نخواستم که یک شبه ایران را به سوئیس تبدیل کند. گفتم ایشان اگر واقعاً تصور میکنند که روند دادرسی ناعادلانه بوده و ادعا دارند مخالفتشان از زاویهی منافع شخصی و جناحی نیست، چرا با ساختار قوهی قضاییه مخالفت نمیکنند؟
میگویید آقایان محدودیتهایی دارند. اینجا من متوجه نشدم میتوان مخالف اعدام، تبعیض بین زن و مرد، مسلمان و غیرمسلمان و هزار و یک قانون غیرانسانی دیگر بود و خود را مسلمان دانست؟! اسلام یک پکیچ است یا بصورت خرد خرد به فروش میرسد؟ یعنی میفرمایید آقای موسوی فرضاً با اعدام مخالفاند ولی از ترس اتهام بیدینی نظرات مدرنشان را ابراز نمیکنند؟!!
فرض کنیم حق باشماست(یا برداشت من از نظرات شما درست بوده) آقای موسوی مخالف اینهاست ولی امکان ابراز مخالفت ندارد. خوب که چی؟ از این مخالفت درونی و در اندرونی چه چیزی گیر ما میآید؟ بالاخره بعد از ۳۰ سال عقبگرد قرار نیست که اوضاع تغییر کند؟
عمهی محترم بنده هم نمیتواند به قوانین ناعادلانه علناً اعتراض کند و در مجلس کاری به پیش ببرد ولی این باعث نمیشود که بنده به ایشان مدال شجاعت بدهم و نگاهی فراتر از یک عمهی معمولی نسبت به ایشان داشته باشم. سیاستمدار را با برنامههایش می سنجند نه منویات قلبی و احساسات پاک انساندوستانهی ابراز نکردهاش.
در نهایت بنده اعتقاد دارم حتی اگر واقعاً موسوی نیاز به تشویق داشته باشد(یا مستحق آن باشد)، آقایان به اندازهی کافی هوراکش و مشوق دارند و قلمزنان آزاده و در اقلیت رسانهای لزومی ندارد به این مسائل بپردازند و در صفحهی تسلیت روزنامه پیام تبریک چاپ کنند.
ارادتمند جنابعالی
سربلند و پیروز باشید.
***
داریه عزیز
من با گفته های شما مخالفتی ندارم ولی گمان می کنم بحث از دایره ی خاص به دایره ی عام که کشیده می شود، مشکل ساز می شود. من مطلق نگری را نفی نمی کنم بلکه عرض من این است که در کنار یک سری کلیات ِایده آل، یک سری جزئیات (منظور از جزئی نسبت به کلی ست نه به معنای بی اهمیت بودن) وجود دارد که آن ها را باید در نظر داشت. گمان می کنم اختلاف نظر شما با من بر سر در هم ریختن این مرز کلی و جزئی ست. در مورد کلیات، نظر روشن و صریح من این است:
- مفاد منشور حقوق بشر به طور کامل اجرا شود
- آزادی -در حد دمکراتیک ترین کشور جهان- به مردم و اهل قلم داده شود
- اعدام، شکنجه، به هیچ شکل و صورتی و تحت هیچ شرایطی انجام نشود.
...
ملاحظه می فرمایید که در کلیات با هم اختلاف نظر نداریم. اما در شرایط کنونی اشخاص موثری مانند آقای مهندس موسوی به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک به گوشه هایی از این کلیات می پردازند که باید در همان چهارچوب در نظر گرفته شود و نه بیشتر. مثالی می زنم. خانمی چادری، چادرش را بر می دارد و روسری به سر می کند. این برای من و شما کشف حجاب نیست، تبدیل یک حجاب به حجاب دیگر است، ولی برای آن خانم، عین کشف حجاب و تحولی شگرف است. برای من و شمای کلی نگر شاید این امر کافی نباشد (به فرض آن که حجاب را مانعی بر سر پیشرفت زنان بدانیم)، ولی برای آن خانم این امر یک انقلاب بزرگ است. موقع تحلیل، نمی توانیم مرز میان این دو بینش را در نظر نگیریم والا همین می شود که امروز در خارج از کشور می بینیم. تا اتفاقی هر چند کوچک در کشور می افتد، بلافاصله همه، خواسته های حداکثری را مطرح می کنند و مثلا می گویند حقوق همجنس گرایان پس چه شد؟
به اعتقاد این جانب، موقع نوشتن، باید به هر دو وجه کار نظر داشت، یعنی ضمن طرح خواسته های کلی و حداکثری، به خواسته های جزئی و حداقلی نیز نظر داشت و در ایده آل ها باقی نماند. اولی را برای زمان دور، و دومی را برای زمان نزدیک خواست و دنبال کرد. به همین لحاظ می توان از یک بیانیه که با نهایت احتیاط صادر شده، تشکر و قدردانی کرد چون واقعا برای آن شخصیت، صدور همین بیانیه هم انقلاب رفتاری و سیاسی بزرگی به شمار می آید. ضمنا به طرح خواست برچیده شدن چوبه های دار و مجازات اعدام نیز پرداخت و دنبال آن را گرفت تا شاید روزی در کشورمان، شاهد چنین مجازاتی نباشیم. گذشته ها را هم نه باید فراموش کرد و نه باید بخشید. باید با خاطی همان کرد که در متمدن ترین و پیشرفته ترین کشورهای جهان می کنند. با قانونی مبتنی بر اصول حقوق بشر و انسانی. این خلاصه ی نظر من است که امیدوارم به رغم فشردگی به اندازه ی کافی روشن باشد. با احترام و سپاس. سخن
Darieh May 11, 2010 12:40 PMخوب الهی شکر که روی هوادارانشان رو، هر چند کمی دیر، زمین نیانداختند. برای ما که افاقه نمیکند سخن عزیز اما خوش به حال اصلاحطلبان شد تا حدی.
امید است روزی آقایان در ارتباط با کشتارهای دستهجمعی سال ۶۷ بچههای این مرز و بوم پاسخگو باشند و نقش و موضع خودشون رو روشن کنند.
***
من هم امیدوارم روزی برسد که آقایان بتوانند و بخواهند پاسخگوی روزهای مسئولیت شان و تمام اعدام ها و شکنجه هایی که در آن زمان وقوع یافته باشند و نظر و موضعِ خودشان را در مورد آن اعدام ها و شکنجه ها به طور صریح بیان کنند. ولی در شرایط فعلی به همین اندازه نیز خوشحال کننده است و مثل نور ابتدای صبح است که هر چند جایی را روشن نمی کند و تاریکی بر آن غلبه دارد، ولی امید به بالا آمدن خورشید و تابش آن را در دل ها ایجاد می کند. ممنون ام از شما. سخن
هاله May 11, 2010 04:37 AMف.م. سخن عزیز
با نظر جنابعالی دربارهی نقش رسانهها کاملاً موافقم. با کامنتی هم که در وبلاگتان گذاشتید و در آن ذکر کردید که از اینان نباید توقعی داشت، صددرصد موافقم اما "بعنوان یک نظر شخصی" تشکرتان از بیانیهی توخالی و نیمبند موسوی را به هیچعنوان نمیپسندم.
به موسوی میتوان از دو زاویهی نگاه کرد:۱)انسان معمولی ۲) سیاستمدار
۱)اگر هدف دادن نمرهی اخلاقی به ایشان و جناح اصلاحطلب است، شکر خدا کارنامهی ایشان بقدری روشن و درخشان است که جای هیچتردیدی باقی نمیگذارد. ماشاالله صراحتاً هم به آن افتخار میکنند.
فراموش نکنیم که آقایان اسلامگرا از دادرسی عادلانه، دموکراسی، حقوق بشر و اعدام تعاریف مشخص و متفاوتی با معنای متداول آنها در غرب دارند.
فراموش نکنیم که در طول تاریخ هر انسان قدرت طلب خارج از قدرتی از احساسات مردم سواستفاده کرده است.
۲)کاری به گذشتهی موسوی سیاستمدار ندارم، از یک مدعی اصلاحطلبی هم توقع ندارم تا گذشته را نقد کرده و مدام ذکر خیری از دیکتاتور راحل نکند. چشم بر تمام ضعفهای موسوی میبندم و به ریش خودم میخندم اما یک سوال، یک خواست را نمیتوانم کنار بگذارم،جناب موسوی چه ارمغان و وعدهای برای ما آوردهاند؟
اگر بپذیریم که قانون نقشی اساسی در تعیین روابط ملت و دولت و محدود کردن قدرت دارد، آقای اصلاحطلب وعدهی کدام اصلاح را میدهند؟
ایشان صحبت از دادرسی ناعادلانه میکنند اما از ریشهی آن حرفی نمیزنند. شعار میدهند که قوهی قضاییه وابسته به قدرت است(مگر در دوران راحل نبوده؟) ولی راهحل آنرا که قوهی قضاییهای مستقل است را نمیپسندند.
بنظرم پرداختن بیش از این به نقش اصلاحطلبان بیهوده است، آنها نه تاثیری در قدرت دارند و نه افکار مترقیای را نمایندگی می کنند تا ارزش جانفشانی داشته باشند. موج سبز را میتوان برای درسآموزی موشکافی و بررسی کرد اما در شرایطی که فاتحهی آنرا در ۲۲ بهمن خوانندهاند، اهمیت بیش از اندازه دادن به نقش «آرتیستهای خبرگزاریها» عملی بیهوده است. باید به فکر آینده بود.
***
داریه عزیز با تشکر از شما،
آن چه گفته ام و نوشته ام را باید با نگاه نسبی ارزش گذاری کنید و نه نگاه مطلق. در غیر این صورت هر گفته ای، گفته ی دیگر را نقض خواهد کرد. در یک مطلب کوتاه هم نمی توان دیدگاه های کلی را به طور کامل از ابتدا تا انتها نوشت و هر بار، با هر نوشته تکرار کرد. به هر حال نویسنده یک سابقه ای در ذهن خواننده دارد که گفته ها و نوشته های او را باید در متن آن سابقه ارزیابی کرد. مثال می زنم:
ما معتقد به رعایت کامل مفاد حقوق بشریم. در منشور حقوق بشر، چیزی به نام تفاوت مذهبی وجود ندارد. آزار و اذیت انسان مجاز نیست و مواد دیگری از این قبیل. در نگاه کلی، آقایان رهبران سبز مذهبی هستند و در مذهب ما هم به طور صریح میان مسلمان و غیر مسلمان تفاوت هست. در مذهب ما، تعزیر و شلاق و سنگسار هست. کسی هم که بگوید هیچ کدام از این ها را قبول ندارد، بلافاصله به بی دینی متهم می شود. حالا ما از آقایان رهبران سبز می توانیم انتظار داشته باشیم پیرو حقوق بشر باشند؟ این جاست که باید نسبت ها را در نظر بگیریم. اگر جایی می نویسیم که دیدگاه آقایان چنین است و کلیت کار را در نظر می گیریم، جای دیگر که از ایشان به خاطر صدور بیانیه تشکر می کنیم، امری نسبی را در نظر داریم که در جای خود گره ی بسیاری از مسائل روز را می تواند باز کند و راهگشا باشد. این در تضاد با نگاه کلی نیست، در ادامه ی آن است. امیدوارم با این نگاه به آن چه نوشته ام نگاه کنید. با سپاس. سخن
در کل با نظرات شما در مورد رسانههای مستقل و منتقد موافقم. اما من جزو کسانی هستم که معتقد بودم به هرحال موسوی بیانیهای در این مورد صادر خواهد کرد. چون در مواردی کماهمیتتر از این مورد، زمانی که مهندس از الان محتاطتر حرکت میکرد هم بیانیه صادر کرده بود. منتهی معتقدم باید تفاوت سرعت در انتشار اخبار در رسانههای آنلاین و سرعت واکنش نشان دادن به آنها توسط شخصی سنتی مانند مهندس موسوی با این شرایطی که الان گرفتار آن شده است را در نظر گرفت. با شناخت محدودی که از مهندس موسوی در ستاد انتخاباتی ایشان پیدا کردم می دانم که او در کوچکترین مسائل هم بودن صلاح و مشورت با افراد معتمد خودش و مشاورانش تصمیمگیری نخواهد کرد و در حال حاضر احتمالا پروسه این موضوع برای ایشان مشکل شده است.
***
دوست ارجمند، آقای سعید، با سلام، نظرتان درست است ولی با این حال باید به رسانه و نویسنده اجازه بدهیم، نظر خود را منعکس کند. واقعا نمی توان اطمینان داشت که اگر فشار رسانه ای نباشد، همان واکنش هایی را خواهیم دید که امروز می بینیم. یک لحظه فیلم را به عقب برگردانید و لحظه ای را ببینید که پنج نفر را به دار کشیده اند. آقایانِ رهبران سبز بیانیه ای در محکومیت این اعدام ها صادر نکرده اند و هیچ رسانه و هیچ نویسنده ای کوچک ترین اعتراضی به عدم صدور بیانیه نمی کند. سکوت مطلق است و همه چشم انتظار. به نظر شما این وضع راضی کننده و خوب است؟ یا حمایت از رهبران سبز است؟ به نظر من خیر و این شور و هیجان که امروز شاهد آن هستیم به خاطر انتظاری ست که رسانه ها و نویسندگان منتقد در افکار عمومی به وجود آورده اند و درست به همین خاطر بیش از اصل مطلب، به نوشته و کاریکاتور منتقدان اشاره می شود. با سپاس. سخن
سعید May 11, 2010 01:01 AM