این مطلب در خودنویس منتشر شده است.
با شنیدن دو کلمهی حرفهای و آماتور اولین چیزی که به ذهن متبادر میشود، بهتر بودنِ کار حرفهای نسبت به کار آماتور است. بهطور مثال، کارِ یک عکاس حرفهای، بهتر از کار یک عکاس آماتور است؛ کار یک سینماگر حرفهای، بهتر از کار یک سینماگر آماتور است؛ کار یک نویسندهی حرفهای بهتر از کار یک نویسندهی آماتور است. به همین خاطر، بسیاری از آماتورها که به دنبالِ تمرین و تکرار و استمرار، کاری خوب ارائه میدهند، به کارشان و خودشان صفت "حرفهای" میدهند و مثلا میگویند این کار من خیلی حرفهای از آب در آمده یا من حرفهای کار میکنم. این تعابیر البته با تعریف حرفهای و آماتور منطبق نیست. بهطور خلاصه حرفهای کسیست که از کاری که میکند درآمدی دارد و با آن امرار معاش میکند، و آماتور کسیست که تنها به خاطر عشق و علاقه و سرگرمی دست به کاری میزند و قصدش از انجام آن کار کسب درآمد و امرار معاش نیست. حرفهای به خاطر کار هر روزه و مستمر، غالباً -و نه همیشه- از وسایل بهتر و کاملتر استفاده میکند و در اثر تمرین و تکرار و استمرار، مهارتِ تکنیکیِ بیشتری به دست میآورد. اما سوال این است که آیا کار حرفهای همیشه بهتر از کار آماتور است و یا در پرسش عکس، کار آماتور همیشه ضعیفتر از کار حرفهایست؟ و سوال دیگر این که مزیّت کار آماتور نسبت به کار حرفهای چیست. در این یادداشت کوتاه سعی میکنیم به این دو سوال پاسخ دهیم.
برای پاسخ به دو سوال بالا باید آماتور را به دو بخش "جدی و پیگیر"، و "تفننی و هر از گاهی" تقسیم کرد. بخش دوم، یعنی آماتور "تفننی و هر از گاهی" موضوع بحث ما نیست، هر چند نقطهی شروع کار آماتورِ "جدی و پیگیر" همین است که خود میتواند به حرفهایگری منتهی شود. بهطور خلاصه کار آماتور جدی و پیگیر، میتواند همطراز و گاه بهتر از کار حرفهای باشد. علت این امر را نه در ابزار کار و یا مهارت تکنیکی به دست آمده در اثر تمرین و تکرار و استمرار، که در ایدهها و فکرهای نو باید جُست. در اینجا به سه مفهوم "سوژه، تکنیک، هنر" و تعیین حدّ و مرز آنها باید پرداخت.
سوژه، عامل اصلی خلق اثر است. از یک درخت که شاعر در بارهاش شعر میگوید تا احمدینژاد که کاریکاتوریست او را به تصویر میکشد جملگی سوژه هستند. اما سوژه، مادهی خامیست که در همه جا و نزد همه کس میتوان آن را یافت و کسی باید، تا ابتدا از میان هزاران سوژه یکی را برگزیند، آن را در ذهن خود بپرورد و به چهارچوبی محدود سازد، بَعد آن را با تکنیک تجسّم بخشد و روح هنریاش را در آن بدمد تا اثر شکل بگیرد و آمادهی عرضه به مخاطب شود. در بارهی هر کدام از این موارد میتوان دهها صفحه نوشت که در اینجا مجال این کار نیست ولی مهم آن است که فرق میان تکنیک و هنر دانسته شود.
تکنیک، مثلا برای یک عکاس آن است که بداند در فلان شرایط نوری یا حرکتی، سرعت شاتر و دیافراگم را چگونه تنظیم کند و برای برجسته ساختن مثلا ابرها، چه فیلتری را روی لنز خود ببندد. برای یک نویسنده، قواعد نوشتن و قالبهای دستوری و مقدار تغییر و نوآنسهایی که در آنها جایز است تکنیک به حساب میآید. هر آماتوری میتواند با تکنیک آشنا شود و آن را به حدّ کمال بیاموزد، ولی آنچه به اثر روح میدهد، و اثر را اثر میکند، فکر و هنر عکاس یا نویسنده است که ربطی به تکنیک و مقدار آشنایی با آن ندارد. در اصل، کارِ تکنیک، آزاد کردن فکر و هنریست که شخص در درون خود محبوس دارد و کمال در تکنیک، امکان پیاده کردن فکر و هنرِ نهفته در درون را هر قدر هم پیچیده باشد به شخص میدهد. برای روشن شدن موضوع مثالی میزنیم. کسانی که با زبانهای بیگانه آشنا هستند، میدانند که در بیانِ افکارشان محدودیتهایی دارند (این محدودیتها در زبان مادری هم هست ولی احساس نمیشود). شما میخواهید به زبان بیگانه فکری را که در سر دارید "عیناً" بیان کنید ولی چون کلمه کم دارید، یا قادر به پیوند دادن کلماتی که میدانید برای بیان منظور خود نیستید، ناچار فکرتان را نه آنطور که میخواهید بلکه "به شکل دیگری" بیان میکنید. این ضعفِ تکنیک است که به شما اجازه نمیدهد "هر آنچه را که در سر دارید" به راحتی و روانی بیان کنید. بیان هنری هم به همین شکل است.
شخص حرفهای اصولاً بر تکنیک مسلط است و این مزیّت و برتری او نسبت به آماتور است. اما چون حرفهای مجبور است اولاً به سفارش و قالب خواسته شده توسط مشتری بها دهد، ثانیاً در اثر استمرار در کار به یک شکل و قالب خو میگیرد، ثالثاً به خاطر تکرارِ "الزامی"ِ هر روزهی کار، نوعی دلزدگی حرفهای در او پدید میآید، رابعاً در لحظاتی که مایل به کار نیست و توانایی انجام کار ندارد، به خاطر گذران ناچار به ارائه و عرضه و خلق کار است، در نتیجه این عوامل تبدیل به نقاط ضعفی میشود که آماتور گرفتار آنها نیست. یعنی آماتور، اولاً چون برای خود کار میکند، محدودیتی به نام سفارش و قالب خواسته شده توسط مشتری برایش وجود ندارد، ثانیاً چون مستمر کار نمیکند به یک قالب خو نمیگیرد، ثالثاً ملزم به تکرار هر روزهی کار نیست، پس دلزده نمیشود، رابعاً مجبور به ارائهی کار نیست و هر زمان مایل باشد میتواند از کار فاصله بگیرد.
این مزیّتها که برای آماتور وجود دارد میتواند در رشد فکری و هنری او موثر باشد و امکان ورود به حیطههایی که شخص حرفهای به خاطر محدودیتهایش فرصت ورود به آنها را ندارد برایش فراهم آورد. خودنویس باید امکان ورود به چنین حیطههایی را برای آماتورهای جدی و پیگیر بهوجود آورد.
sokhan June 4, 2010 10:18 PM