این مطلب در خودنویس منتشر شده است.
هر یک از ما که دستی به قلم داریم، و "نظر" خود را در قالب یادداشت، جُستار، رساله یا مقاله مینویسیم، در صدد تاثیر گذاشتن بر مخاطبیم. فرقی نمیکند که منِ وبلاگنویسِ گمنام، با حداکثر پنجاه شصت کلیک روزانه چیزی بنویسم، یا فلان نویسندهی نامدار با ده هزار مُراجعِ واحدِ روزانه. حتی نویسندهی وبلاگی که در اوایل کار و پیش از شناخته شدن، تعداد کلیککنندگانِ وبلاگاش از انگشتان یک دست فراتر نمیرود، خواهان تاثیر گذاشتن بر خواننده است. نوشتن در عالم مجازی این حُسن را دارد که نویسنده در ارتباطِ مستقیمِ دوطرفه با خواننده قرار میگیرد و امکان ارزیابیِ تاثیرِ مطالباش بر خواننده از طریق مطالعهی نظرهایی که ذیلِ هر مطلب نوشته میشود یا از طریق ایمیل یا نظرِ فیسبوکی یا "لایک"زنی به وجود میآید و این بر خلاف مطالبیست که در نشریات و کتب کاغذی منتشر میشود و خواننده امکان دسترسی مستقیم به نویسنده و انتقال نظرش را ندارد. اما نوشتن در عالم مجازی، مسائلی به وجود میآورد که در عالم واقع کمتر شاهد آن هستیم. اولین و بزرگترین مسئله و بلکه معضل، ترکیبِ تدریجیِ عالم حقیقی با عالم مجازی و تشخیص ندادن این دو از یکدیگر است. ممکن است این سخن به نظر غیر واقعی و حتی مسخره بیاید اما حقیقتیست که قابل کتمان نیست. کسانی که مدت طولانی پشت کامپیوتر مینشینند و ارتباطشان با دنیا از طریق شبکههای اینترنتی و وبسایتها و وبلاگها بر قرار میگردد، بعد از مدتی جهان واقعی را همان جهان داخل کامپیوتر فرض میکنند که این اگر برای وبگردهای غیرنویسنده مشکلی ایجاد نکند، برای نویسندگان اجتماعی و سیاسی قطعاً ایجاد اِشکال میکند که این یادداشت کوتاه قصد دارد به گوشههایی از این اِشکالها اشاره کند. نویسندهای که کتاب کاغذی مینویسد، میزان علاقه و توجه مخاطب به خودش را پیش از هر چیز از روی تیراژ و شمارگانِ فروشرفتهی کتابهایش ارزیابی میکند؛ نویسندهی مطالب و مقالات روزنامهای نیز از روی فروش نسخههای روزنامه و ارزیابیهای گاهوبیگاه آماری، که خریداران روزنامه بیشتر به خاطر مطالب فلان نویسنده روزنامه را خریداری میکنند.
این ارزیابی در دنیای مجازی اما از روی تعداد کلیک و نظرهای نوشته شده و لینکهای داده شده در شبکههای اطلاعرسانی صورت میگیرد که اگر درست ارزشگذاری نشود میتواند منشاء سوءتفاهمات بسیاری گردد.
اولین سوءتفاهم، یکیگرفتنِ مُراجعِ اینترنتی با مُراجع واقعی (یعنی کسی که برای خرید روزنامه تا دکهی روزنامهفروشی یا برای خرید کتاب تا کتابفروشی میرود) است. تعدادِ کلیکِ مُراجعِ اینترنتی و نگاه کردن به نوشتهی نویسنده بر صفحهی نمایشگر، هموزن و همارزشِ مُراجع واقعی، و "خریداری" و به دست آوردن فیزیکی فلان مطلب توسط او نیست. مهمترین عاملی که مُراجع اینترنتی از آن بهرهمند است و در معادلهی میزانِ تاثیر باید لحاظ گردد عدم پرداخت پول و مجانی بودن مطلبیست که به آن مراجعه میکند. اولین و اساسیترین وجه فارق میان دنیای واقعی با دنیای مجازی همین است. میزان علاقهی تاثیرگذار زمانی میتواند سنجیده شود که خواهان، برای به دست آوردن چیزی که میخواهد هزینه بپردازد. عوامل دیگری از این دست بسیار است که در این مختصر نمیگنجد.
اما نتیجهای که از این بحث میخواهیم بگیریم چیست؟ متاسفانه مشاهده میشود، نویسندگان اجتماعی و سیاسیِ اینترنتی، بخصوص آنهایی که درخارج از کشور زندگی میکنند و تنها وسیلهی ارتباطیشان با جامعهی داخل ایران اینترنت است، به خاطر قاطی کردن عالم مجازی با عالم واقعی و برآوردِ خطا به خاطر تعداد کلیکهایی که روی مطالبشان میشود و تعداد نظرهایی که زیر مطالبشان نوشته میشود و تعداد لینکهایی که در شبکههای اجتماعی به مطالبشان داده میشود دچار توهم تاثیر میشوند. به بیان دیگر این گروه از نویسندگان که بیشترِ ساعاتِ عمرشان را پای کامپیوتر و در اتاقهای دربسته میگذرانند، دچار اغراق در میزان تاثیر مطالبشان بر خواننده و ایضاً میزان تاثیر خودشان و گفتارشان در رویدادها و حوادث اجتماعی و سیاسی میگردند که منجر به مسائل تراژدی/کمدی میشود. به عنوان مثال نویسندهای که در فلان گوشهی دنیا نشسته، و تنها وسیلهی ارتباطیاش با داخل کشور خطوط تلفن و اسکایپ و مسنجر و اینترنت است، به گمان محبوبیت خودش و نوشتههایش، به تدریج لباس فعال سیاسی و اجتماعی به تن میکند و آغاز به دادن رهنمود میکند چرا که بر این باور است رهنمودهای او، مانند نوشتههای سیاسی و اجتماعی و برنامههای تلویزیونیاش چون دُرّ و گُهر توسط مردم خریدار دارد و مردم (مردم واقعی کوچه و خیابان) چشمانتظارِ نظرهای او هستند تا چگونه در فلان راهپیمایی حضور یابند یا در فلان رایگیری شرکت کنند یا فلان جماعت سیاسی را دوست بدارند، یا فلان جماعت سیاسی را از خود برانند، و این آغازی میشود برای توهم، و رشد توهم که گاه به خودبزرگبینی و مگالومانیا و امراض روحیِ امثال آن منتج میگردد. متاسفانه مشاهده میشود، این درد بزرگ و پنهان، فقط مختص نویسندگان صاحبنامِ اینترنتی نیست، بلکه نویسندگان تازهکار هم با صدور فرامین و رهنمودهای اینترنتی، انتظار دارند مردم به دنبال آنها حرکت کنند و بر روند رویدادهای اجتماعی و سیاسی تاثیر بگذارند.
البته که هر نویسندهای چه صاحبنام، چه بینام، چه با دههزار کلیک چه با ده کلیک، بر محیط اطراف خود و خوانندگان پُرشمار یا کمشمارش تاثیر میگذارد اما ارزیابیِ میزانِ این تاثیر و چگونگی آن موضوعیست که باید بهطور واقعگرایانه مورد مداقّه قرار گیرد تا نویسنده خدای نکرده از دائی جانِ نایبْ سومِ فوجِ قزاق تبدیل به ناپلئون بناپارت نگردد.
نویسندگان خودنویس باید در کنار مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، به این موضوع مهم نیز گهگاه توجه دهند و با نوشتن مطالب مرتبط، نویسندگان جوان را از افتادن در چنین دامی بر حذر دارند.
sokhan June 17, 2010 12:08 PMکلیک کردن روی یک لینک و باز کردن یک صفحهی اینترنتی به معنای خواندن آن مطلب یا متن نیست. خواندن یک متن اینترنتی هم به معنای خواندن همهی متن یا خواندن دقیق متن نیست. تازه خواندن یک متن به معنای تأثیرگذاری الزامی آن بر روی مخاطب نیست. کامنت گذاشتن پای یک مطلب هم ابداً به معنای خواندن آن متن یا خواندن دقیق آن یا تأثبرگذاری آن یا تحلیل و تدقیق آن در ذهن مخاطب نیست. در واقع در هر مرحله، بخشی از آنچه کلیکهای پرشمار بر روی یک لینک است، از زیر چتر تأثیرگذاری خارج میشود.
راستی سخن جان!
با این معیاری که برای وبلاگنویس گمنام و حرفهای در همان دو خط ابتدای نوشتهات برشمردهای، بنده حالا حالاها مانده تا یک وبلاگنویس گمنام شوم!
***
مرسی مسعود جان. منتظر نوشته های جدید و خواندنی ات هستیم. سخن
مسعود برجیان June 17, 2010 05:44 PM