July 21, 2010

سانسور سردبیر

این مطلب در خودنویس منتشر شده است.

قصد داشتم امروز قسمت دومِ موانع انتقاد سیاسی را برای خودنویس ارسال کنم که موضوع حذف کاریکاتور نیک‌آهنگ کوثر در روزآنلاین پیش آمد و بد ندیدم با بهانه قرار دادن آن، چند خطی در باره‌ی سانسور و بخصوص سانسور سردبیر (*) بنویسم. هر نشریه‌ی کاغذی یا اینترنتی خطوط قرمزی دارد که انتخاب، رده‌بندی، یا حذف مطلب بر اساس آن صورت می‌گیرد. چنین حذفی را نمی‌توان سانسور نام نهاد چه این نوع حذف، بر اساس عدم انطباق مطلب با خط مشی نشریه است. مثلاً خبرنامه‌ی گویا خطوط قرمز خود را چنین ترسیم کرده است: "هرگونه تهمت، افترا، فحاشي يا مطالبي که بر اساس اخبار و اطلاعات مسئولين خبرنامه غير واقعي تشخيص داده شوند منتشر نخواهند شد. خبرنامه گويا همچنين از انتشار مطالبي با مضمون تشويق به مبارزه مسلحانه، ترور و خشونت خودداري خواهد کرد." کسی که برای این خبرنامه مطلب می‌فرستد اگر در مطلب‌ خود دعوت به مبارزه‌ی مسلحانه یا ترور کرده باشد، طبیعتاً مطلب‌اش منتشر نخواهد شد و چون این خطوط قرمز از پیش تعیین و به طور دقیق مشخص شده نمی‌توان به چنین حذفی سانسور گفت. این خطوط قرمز در واقع حکم تابلوی عبور ممنوع برای نویسنده دارد. اما نویسنده در کدام چهارچوب می‌تواند قلم بزند؟ این در واقع تعیین منطقه‌ی سبزی‌ست که خط مشی نشریه را تعیین می‌کند. گسترده‌ترین مناطق سبز را نشریاتی دارند که مبنای کارشان دمکراسی، آزادی بیان، و حقوق بشر است. اطراف این منطقه‌ی سبز، خط قرمز دعوت به خشونت و مبارزه‌ی مسلحانه کشیده شده که نویسنده مجاز نیست از آن عبور کند. در خط مشی چنین نشریه‌ای نوشته نشده که نویسنده و کاریکاتوریست نباید به روش سیاسی رهبران جنبش سبز انتقاد کند، یا اگر نوشته و کاریکاتوری مورد استفاده‌ی نشریات حکومتی قرار گرفت، آن نوشته یا کاریکاتور حذف خواهد شد. اگر بنا به دلایلی این چنین، حذفی صورت بگیرد، آن حذف، سانسور خواهد بود.

چنین سانسوری در نشریات و رسانه‌های کوچک معمولاً به دست سردبیر (*) انجام می‌شود. سردبیر هنگام سانسور، در واقع به جای مخاطب فکر می‌کند و پسند و سلیقه‌ی او را در نظر می‌گیرد. در مثال ما، کسی که در مقام حذف برآمده است، تصور کرده که کاریکاتور نیک‌آهنگ، اهانت به جنبش سبز یا مهندس موسوی‌ست و این اهانت به مذاق خواننده خوش نخواهد آمد و چون رسانه‌های حکومتی از آن سوءاستفاده کرده‌اند لذا انتشار آن درست نیست. در اصل سردبیر، خود ارائه دلیل می‌کند، قضاوت می‌کند، حکم صادر می‌کند، اجرا می‌کند و همه‌ی این‌ها ظاهراً به نفع مخاطب.

اِشکال سانسور سردبیر دقیقاً در همین به جای دیگران فکر کردن و تصمیم گرفتن است. مثلاً او نمی‌تواند بداند که ممکن است خواننده‌ای به درستی و زیبایی، از کاریکاتور نیک‌آهنگ چنین برداشت کند که موسوی تا ده سال دیگر هم بر کار خود و راه خود پای می‌فشارد هر چند نتیجه نگیرد و شیوه‌ی عمل‌اش بی‌فایده باشد؛ او نمی‌تواند بداند که ممکن است چنین کاریکاتوری، روح جنبش سبز را در برخورد با مخالف فکری، زنده و با طراوت نگه دارد؛ نمی‌تواند بداند که ممکن است چنین کاریکاتوری، به مهندس موسوی نگاهی را نشان دهد که جنبش فعلی را خمود و تنبل می‌بیند و این نگاه باعث شود تا ایشان در برنامه‌های آتی‌اش تجدیدنظر کند.

از این "نمی‌تواند بداند"ها زیاد است چرا که همه چیز را همگان دانند، و متاسفانه کسانی که گمان می‌کنند همه چیز را می‌دانند بدترین سانسورکنندگان‌اند؛ سانسورکنندگانی که به رشد فکری جامعه آسیب می‌زنند و تحرک و پویایی اندیشه را از آن سلب می‌کنند.

من تاکنون چند مطلب در باره‌ی سانسور رسانه‌های سبز و اصلاح‌طلب نوشته‌ام، با این امید که نگاه سانسورگرِ سردبیرانِ این نشریات تغییر کند و جز حذف بر اساس خطوط از پیش تعیین شده، دست به حذف سلیقه‌ای نزنند. خودنویس باید جایگاهی باشد که با نشان دادن مصادیق سانسور و خسارت‌های آن، فضای رسانه‌ای را برای اهل اندیشه و قلم بازتر کند.

-------

* سردبیر در این مطلب می‌تواند شورای سردبیری، هیئت تحریریه، یا هر فرد و جمعِ تصمیم‌گیرنده‌ی دیگر باشد. از این واژه تنها به منظور سهولت در نگارش استفاده شده است و منظور، سردبیرِ محترم روزآنلاین نیست.

sokhan July 21, 2010 03:06 AM
نظرات