برای خواندن اين مطلب در خبرنامه ی گويا روی اينجا کليک کنيد.
ف. م. سخن گرامی، در ارتباط با نوشته شما در سايت گويا " مجاهدين، خرسندی و مرضيه" چند نکته را لازم ديدم به عرضتان برسانم.
مرضيه در گورستان "اورسورآواز" به خاک سپرده شد و شرکت کنندگان شاهد بودند که هيچ پرچمی و يا عکسی به حمايت از مجاهدين يا شورای ملی مقاومت بالا نرفت.
مراسم عزا اما در "اور" در دفتر شورای ملی مقاومت برگزار شد، جايی که صاحبخانه خانم رجوی است و مرضيه ای که لباس ارتش آزاديبخش را پوشيد، بر روی تانک سرود خواند و خود را عضوی از مجاهدين ميدانست. با اينحال و با وجود اينکه بيشترين زحمات و مخارج به عهده مجاهدين بود، در آنجا نيز هيچ نشانی از مجاهدين، ارتش و يا شورا نبود، تا اگر حتی يک نفر غير از هواداران مجاهدين در اين مراسم شرکت کرده، اين احساس را نداشته باشد که زير بيرق مجاهدين به عزای مرضيه نشسته.
من اين را عين پايبندی به دموکراسی و احترام به آزادی ميدانم و با تمام احترامی که برای آقای خرسندی قائلم، فکر نميکنم که ايشان قصد درس دموکراسی دادن به کسی يا کسانی را داشته.
من که در مراسم عزا شرکت کرده بودم بر خلاف نظر شما نگرانی در نگاه خانم رجوی حين سخنرانی آقای خرسندی مشاهده نکردم. من به ندرت ايشان را اين قدر متأثر ديده بودم و در سخنرانيشان و حين سخنرانی ديگران اين نکته کاملا مشهود بود.
آقای خرسندی اين هنر را داشت که با زبان شيرينش لبخند بر لب همه از جمله خانم رجوی نشاند و حرف دل ما را به ساده ترين وجه بيان کرد. اينکه شما چگونه از چند صحنه چند ثانيه ای فيلمبرداری از خانم رجوی حين سخنرانی آقای خرسندی به اين نتيجه رسيده ايد که ايشان با" نگاهی پر ترديد و دست زدنهای بی رمق دلواپس" اين بوده که مبادا هادی خرسندی دسته گلی به آب داده و چند تا متلک بار مجاهدين کند، شايد حاکی از منفی نگری شما در ارتباط با مجاهدين است که در سرتاسر نوشته شما لااقل به چشم من ميخورد.
ثانيا شما بهتر از من ميدانيد که هر کس و ناکسی طی اين سالها که بلندگو دست دشمن بوده هزاران فحش و بد و بيراه نثار مجاهدين کرده و به عبارتی فحش خور آنها ملث است و پوستشان کلفت. اگر در جمعی اکثرا هوادار و در دفتر شورا از زبان فرد آزاده ای مثل هادی خرسندی چيزی شنيده ميشد که باب ميل نبود، آنچنان حادثه عظيمی نميبود که خانم رجوی را ناآرام کند. اين به احتمال زياد برميگردد به عدم شناخت شما از مجاهدين و خانم رجوی.
اما نکته آخر: من از جمله هواداران سازمان هستم که در دوران انقلاب ۱۵-۱۶ ساله بودم . خمينی ملعون ما را هواداران صادق و ساده خطاب ميکرد و رهبرانمان را خائن. تا حالا که سنی از نسل من گذشته نيز حتا يک لحظه اين احساس را نداشتم که سازمان مجاهدين در حق من و ديگر دوستانم خيانتی کرد و اين حرف من تنها نيست. آن روزها از حرف خمينی دلگير ميشدم که حق انتخاب آزادانه من را به رسميت نميشناخت و من را احمق حساب ميکرد. حرف امروز شما همان دوران و همان تهمتها را به يادم می آورد.
اينکه مجاهدين چه خيانتی به گذشته خود! و به ايران کرده اند نيز جای بحثی طولانی دارد که طرح چنين بحثی با شخصيتی مجازی بی فايده خواهد بود. اميد اين است که شما نيز به "درک آزادگی ، آزاد منشی و رفتار يک ايرانی آزاده" که به حق هادی خرسندی را به ان مزين کرده ايد رسيده و بی پروا تهمت زدن را ترک کنيد. اگر چه در مورد کسی که قربانيان اصلی رژيم را روی ديگر سکه حکومت اسلامی ميداند، نميتوان اميدی داشت.
پيروز باشد
مهدی شاهرودی
من تعجب می کنم شما و بهنود نگرانی و دلهره را به هنگام سخنرانی هادی خرسندی در چهره مریم رجوی به وضوح مشاهده کردید و بر پایه آن چه که دیدید تحلیل نوشته اید خدا را شکر که شما روشنفکران این مملکت در مسند قضاوت قرار نگرفتید و قاضی نشدید! شما انتظار داشتید خام رجوی بجای چهره آشفته و نگران و دست زدنهای بی رمق بشکن می زد و از سخنان هادی خرسندی غش و ریسه می رفت نکنه مجلس ختم را با عروسی اشتباه گرفتید! این تصاویری که مشاهده کردید توسط تلویزیون مجاهدین ضبط و ادیت شده بود و اگر مجاهدین چنین نتیجه گیری و برداشتی از این قضیه داشتند خب آن صحنه ها را حذف می کردند. کاش معیار قضاوت ف م سخن، انسان می بود نه مذهب، که هر از گاهی آن را چماق می کند و بر سر مجاهدین می کوبد و آنها را آن روی سکه استبداد مذهبی می خواند . از یک طرف انها را خائن به ایران و خائن به گذشته و خائن به هواداران خود می داند و از طرف دیگر سخنرانی خرسندی را در مقر شورای ملی مقاوت را احترام به اصل دموکراسی می داند!خب اگر مجاهدین را خیانت کار می دانید رفتن و سخنرانی کردن در مقر آنها هم یعنی امضاء کردن خیانت و جنایت !آخه چه حرفی با خائن و خیانت کار می شود داشت ! چرا این قدر به تناقض گویی افتادید !شما هنوز بعد از سالها مجاهدین را در جنگ عراق و ایران عامل صدام و بیگانه و... می خوانید یادتان رفته موقعی که صدام به ایران حمله کرد مجاهدین هم در جبهه ها حصور داشتند و حتی یکی از بالاترین کادرهایش ( طباطبایی ) در جبهه های جنگ جان باخت ولی وقتی که صدام حسین قطعنامه شورای امنیت را قبول کرد و حاضر به پرداخت غرامت شد و به پشت مرزها باز گشت آخر چه کسی خواهان ادامه این نسل کشی بود به جز خمینی ملعون آیا باید جنگ به گفته خمینی ادامه می یافت ؟ خمینی دشمن مردم ما بود و در دنیای دجالیت و رذالت و سفاکیت ، کم نظیر بود و به همین دلیل توانست همه را از دور خارج کند ، حالا هم جز سرنگونی تام و تمام رژیم چاره ای نیست ، اگر رژیم و دارو دسته اش ذره ای می توانستند آزادی را تحمل بکنند و ظرفیت ان را داشتند اصلاً کار به این جاها نمی کشید. آنهایی که می خواهند با همین رژیم مثلاً به فضای باز سیاسی برسند ، آب در هاون می کوبند
***
بادبان عزیز. با تشکر از شما گمان نمی کنم بتوانم نکته ی دیگری به صحبت های گذشته ی خودم اضافه کنم بنابراین تکرار مکرر نمی کنم. نظر شما و نظر من هر دو در معرض قضاوت خواننده است. تا ببینیم آن ها چه می گویند. موفق باشید. سخن
بادبان November 2, 2010 07:08 AMوالا سخن عزیز..من هم این شانس رو داشتم که سخنان هادی خان رو برای چندین سال از طریق وب سایت یا یکی دوبار حضوری پیگیری کنم. در تیزبینی ومهارت ایشان در فن بیان و شعر تردیدی نیست. ولی چند وقتی هست که من آرام آرام متوجه این ( مجاهد زدگی) ایشان هستم. شاید بفرمایید بکل اشتباه هست و بنده سوتشخیص دارم.این احساس من هست. ایشان ذکر میکند که موافقتی با مواضع این گروه ندارد ولی ما برخلاف رویه ایشن هنوز مطلب خاص، شعر یا طنزی درباره این گروه از وی شاهد نبوده ایم. دوباره میگویم من در خیانت خواندن آنجه این گروه در سالهای جنگ با مهاجرت به عراق و همکاری با صدام کردند تردید ندارم.(آقا جان تمام ملت رو داشتند می دادند دهن اون گرگ..) آنچه این سازمان بروش بسیار فرصت طلبانه با شخصیت هنری مرضیه و نیم بند با عارف و الهه و تنی دیگر کردروشن هست.(هادی خان معتقدند این کار"نگهداری" از مرضیه بوده و "نوش جانشان باد". این گروه که من در خارج از کشور اینجا و آنجا اعضای و هوادارنشان را می بینم اگر برایشان صرف کند از خرج آبرو و جان و مال هیچ نتابنده ای اکراه ندارند ( کپی برابر اصل خود جمهوری اسلامی) با این فرق که اینها به قدرت نرسیدند"..نمیدونم ولی انگاری یکی اومده خونه من و ویران کنه و من فلان فامیل عزیزم رو می بینم که با اون نشسته چای و شیرینی میخوره و بدتر بیل و کلنگ بدست کمکش هم میکنه..من با چنین گروهی هرگز آبم تو یه جوب نخواهد رفت....بفرمائید من شعور سیاسی ندارم...چی بگم؟
***
اکبر آقای عزیز. با تشکر از شما، من هم در ابتدای مطلب ام نوشتم که مجاهدین را روی دیگر سکه ی حکومت اسلامی می دانم. درست است که یکی 180 درجه در جهتِ خلافِ دیگری قرار دارد ولی مجموعه ی آن ها سکه ای را به وجود می آورد که می توانیم آن را با کمی تسامح سکه ی استبداد مذهبی بنامیم. این از نظر من در باره ی مجاهدین. آقای خرسندی هم عین مطلب مرا در روزنامه ی کیهان لندن منتشر کرده اند پس می توان نتیجه گرفت که نظر شما در مورد "مجاهد زدگی" ایشان درست نیست. به هر حال هم شما و هم من نظر خود را در این مورد گفتیم و نوشتیم و بهتر است قضاوت را به خوانندگان بسپاریم. موفق و شاد باشید. سخن
لینک مطلب آقای خرسندی در کیهان لندن:
http://www.kayhanpublishing.uk.com/Pages/archive/weekly/1330/khorsandi.pdf
ف م سخن عزیز...تیز بینی شما در بیام حالات چهره مریم رجوی قابل ستایش هست چرا که من نیز همان حالات را هم در چهره زمانی که احساس کرد هادی خان ممکن است با زبان تند و نیزش کار دست جماعت آل رجوی دهد و لبخند ( آخیش خیالم راحت شد بعدیش) اما.... احساس ذهنی من این هست که هادی خان بعد از چند باری که در سفر امریکا در منزل خانواده ای از هواداران مجاهدین سکنی گزیده( خودش گفت!) کمی نمک گیر شده ...خیلی خلاصه: موشک ها و تیرهای صدام بسوی ما ( من پدر و مادر و برادر و خواهر و شهر و همشهریم رها شد. بسیار هم دردناک و خونبار بود. این جنابان در آنروز ها دوش بدوش حضرت صدام بودند. این رفتار در تمام تاریخ بشر نص صریح خیانت هست. قابل تصور هست برایتان رفتار عراقی ها در صورت پیروزی؟ ) جنین قماشی در حد میکرب وبا و طاعون هستند. یعنی غیر قابل اعتماد برای همیشه. این آقایی هم که نامه شو تو کامنتها اونجور شروع کرده و اول انچه خواسته گفته و بعد بجای توضیح خیانت غیر قابل دفاع گروهش ناکهان بیاد آورده شما شخصیت مجازی هستید از همان مغز شسته های همین گروه نا میمون هست. ج. ا و خ ر و ا.ن. مثل بلا و آفت بجان ملت ما افتاده اند ولی بدی آنها این گروه را تطهیر نمیکند حتی با چند ساعت نمایش دموکراسی و تحمل ( دستشون برسه پوست از سر همه میکنند)
***
اکبر آقا با سلام و تشکر از ابراز نظر شما، نظرتان را در مورد نمک گیر شدن آقای خرسندی ابداً نمی پسندم و به نظرم گفتن چنین حرفی حتی با لحن شک دار، بسیار زشت و زننده است. منتقدان سخنرانی آقای خرسندی به گونه ای می نویسند که گویی آقای خرسندی در آن مراسم یک موشک طلایی به خانم رجوی تقدیم کرده و موافقت خود را با تمام کارهای مجاهدین اعلام داشته. این کار زیبا نیست. نظر آقای خرسندی برای خوانندگانِ پی گیر ایشان مشخص است، هم در مورد حکومت اسلامی، هم در مورد گروه های سیاسی از جمله مجاهدین خلق. هیچ کس را هم از تیغ طنز خود بی بهره نگذاشته است. چرا دوستان منتقد بر همه ی گفته ها و نوشته های آقای خرسندی چشم می بندند، واقعا نمی دانم. من نامی جز کینه ورزی بر آن نمی توانم بگذارم. امیدوارم بتوانیم نگاهِ خود را تصحیح و برخوردهای سیاسی مان را تعدیل کنیم. در موردِ نظر آقای مهدی شاهرودی و موضوع مجازی بودنِ من، باید امیدوارم باشیم دوستان مجاهد یا طرفدار مجاهدین به جای پرخاشگری حرف خودشان را بزنند و دیگران هم اگر جوابی دارند بدهند. موفق باشید. سخن
اکبر آقا October 30, 2010 01:12 PMkamelan movafegham
October 28, 2010 04:01 AM