این مطلب در خودنویس منتشر شده است.
وضع امروز مملکت را همه میبینیم. بسیاری معتقدند بانی این وضع، آقای خمینی و پیروان ایشان بودهاند اما نکتهای که در این میان کمتر مورد بحث قرار میگیرد این است که آقای خمینی و پیروان ایشان با استفاده از چه زمینه و بستری توانستند بر ایران حاکم شوند و این زمینه و بسترِ مناسب را چه کسانی فراهم آوردند؟ پاسخهای متعددی به این سوال میتوان داد ولی من دو گروه از "مقصران" را معرفی میکنم: نویسندگان و روشنفکران. میگویم مقصران و مقصر کسیست که در کارش کوتاهی کرده است. آیا این کوتاهی بهعمد بوده است؟ دشوار میتوان به این سوال پاسخ داد و پاسخ درست به ظن قوی خیر است، همانطور که پاسخ به سوالِ "آیا این کوتاهی آگاهانه بوده است" منفیست. میگویم آگاهانه نبوده است چرا که مشکلِ بزرگِ روشنفکرانِ دورانِ پیش از انقلاب –و حتی دوران کنونی- کمبودِ آگاهی به دلایل مختلف است. این که آیا آگاهی، با تلاش فردی میتوانسته به دست آید و سانسور و بگیر و ببندِ حکومتها بهانه بوده است البته پاسخاش آریست و شخص نویسنده و روشنفکر میتوانسته با تلاش فردی، از جهان پیرامون خود و رویدادهای جاری مطلع شود. آقای خمینی در دورانی بر سر کار آمد که اپوزیسیونِ متشکل و علنی در ایران فعالیتی نداشت. وسایل ارتباط جمعی در دو کانال تلویزیون دولتی و روزنامههای عصرِ تهران یعنی کیهان و اطلاعات خلاصه میشد و مخالفانِ حکومت جز از طریق شفاهی و یکی دو رادیوی اپوزیسیون که صدایشان با کیفیت بسیار بد از طریق موج کوتاه قابل دریافت بود و مطالعهی جزوات و کتبِ ریزْچاپ، امکانِ دسترسی به اخبار و اندیشههای متفاوت نداشتند. اما اخبار و اندیشههایی که با این وسایل اندک به سمع و نظر جویندگانِ کنجکاو میرسید چه بود؟ بحث کلیدی همین جاست.
با نگاهی به روزنامهها و اعلامیههای منتشر شده در دوران پیش از انقلاب (مثلا نشریهی نوید، که چند تن از هوادارانِ حزب توده ایران آنرا با به جان خریدنِ خطرهای بسیار منتشر میکردند) و جزواتی که بچههای چریک آنها را به قیمتِ زندگیشان منتشر و تکثیر میکردند (مثل ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقای امیر پرویز پویان) و یادآوری کتب منتشر شده در آن دوران و مطالب نشریات روشنفکری، به این نتیجه میرسیم که کمبود زیادی در زمینهی خبر و نظر و بخصوص نظر داشتیم. این فقدان و این کمبود بستر مناسب را برای حاکمیت آقای خمینی و یاراناش فراهم آورد که نتیجهی آن را امروز به چشم میبینیم.
اینکه سوال میشود چرا بحث روشنفکری و سطحینگری را در خودنویس به راه انداختهایم ناظر به این کمبودهاست که سرنوشت ملتی را تباه کرد. میگویند تاریخ تکرار نمیشود اما از شرایط برابر، نتایجِ "مشابه" به دست میآید و این انکارپذیر نیست. ما ملتی معجزهدوست هستیم یعنی به جای کار طولانی و منظم، مایلیم آرزوهای خود را یکشبه برآورده شده ببینیم. همین امر باعث میشود به کارِ تدریجی و پُر زحمت روی خوش نشان ندهیم و رسیدن به هدف در درازمدت را خستهکننده و غیرعملی بدانیم. همانطور که هیچ ساختمانی بدون آجر روی آجر گذاشتن درست نمیشود هیچ کشوری هم بدون کلمه روی کلمه گذاشتن و ذهنِ مردم را نسبت به حقایق روشن کردن "درست" نمیشود. اگر هم درست شود به ضرب و زورِ پول و بدون فونداسیونِ فرهنگیِ مناسب است که به یک لرزهی خفیف فرو خواهد ریخت، چنانکه ایرانِ به ظاهر پیشرفتهی زمان شاه فرو ریخت و از زیر خرابههای آن، ایرانی قرون وسطایی که حقیقت فرهنگ عمومی جامعه را نشان میداد سر بر آورد. پس، هر قدر در این باره بنویسیم و دیگران را به بحث فرا بخوانیم کم نوشتهایم گیرم عدهای را خوش نیاید و به بحثهای هیجانی و بابِ طبعِ عامه گرایش بیشتری نشان دهند.
خودنویس جایگاهیست که میتوان از آن برای بسترسازی فکری استفاده کرد. دایرهی محدودِ خوانندگانِ آن نباید ما را از ارائهی نظر دلسرد کند چرا که با ارائهی نظر نه تنها خوانندگان که نویسندگان هم ساخته و ورزیده میشوند.
sokhan October 6, 2010 01:38 AM