این مطلب در خودنویس منتشر شده است.
وابستگی واستقلالِ رسانه امری نسبیست. این نسبت فضایی را به وجود میآورد که روزنامهنگار در محدودهی آن کار میکند. در ابتدا امر «خبر» را از «تحلیل و نقد و نظر» جدا میکنیم و دومی را در نظر میگیریم. در یک نشریهی کمونیستی (مثلاً نامه مردم حزب توده، یا کار سازمان فدائیان خلق)، فضایی که در اختیار نویسنده قرار میگیرد بسیار محدود است و مثلاً نمیتوان انتظار داشت که نویسندهی طرفدار سرمایهداری، تحلیل و نقد و نظر خود را در چنین نشریهای بنویسد. اگر بنویسد، دیگر آن نشریه نشریهی کمونیستی نخواهد بود. اما فضا در نشریهای که خطوط قرمزش حقوق بشر است، بسیار باز و گسترده است. در چنین نشریهای دستِ کسانی که ضدِّ حقوق بشر هستند بسته است و اجازهی نشر مطالبشان را ندارند. اگر انتخاب مطلب برای انتشار در مثال اول به لحاظ محدود بودن آسان است، انتخاب مطلب در مثال دوم به لحاظ گستردگی بسیار دشوار است چرا که نویسندهی ضدِّ حقوق بشر، الزاماً به گونهای نمینویسد که فکر و عقیدهاش آشکارا نمود پیدا کند و در چنین حالتی مانع شدن از انتشار مطلب به فقدان آزادی و دیکتاتوری رسانهای تعبیر خواهد شد، که میتواند گمراهکننده باشد. در مواجهه با چنین موردی بهترین روش برای تعیین مرز، همان است که در کشورهای آزادِ اروپای غربی اِعمال میشود و میتوان از آنها بهرغم ضعفهایی که در کار عملی خود دارند آموخت و روشهایشان را بهکار بُرد. اما در زمینهی خبر، نه در مثال اول و نه در مثال دوم، الزامی به تحریف و دروغگویی نیست، چرا که دست رسانه برای عدم انتشار خبر باز است. به عبارتی اگر خبری بابِ طبع رسانه نباشد میتواند در قبال آن سکوت کند (مثلاً برخی از رسانههای سبز الزامی به پخش مُفَصَّلِ خبر و نوار ویدئوی سخنرانیِ سیّد حسن نصرالله در مورد عرب بودن رهبر سابق و رهبر فعلی حکومت اسلامی ندیدند و البته خبر را تحریف هم نکردند).
این روش در جوامع بسته و دورانی که تعداد رسانهها اندک بود، میتوانست به طور موثری مورد استفاده قرار گیرد –چنان که در کشوری مثل کره شمالی، مردم هنوز هم در بیاطلاعی کامل به سر میبرند- ولی در جوامعی که پای رسانههای مدرن به رغم خواست و اراده و فشارِ حکومتها باز شده، نمیتوان از کنار خبرها به آسانی گذشت (چنان که رسانههای سبزِ سابقالذکر بعد از چند روز و به خاطر فشار پنهان سایر رسانهها ناچار به درج خبر و تحلیل آن شدند). در چنین جوامعی تحریفِ خبر و یا خنثی کردن آن با تغییر اجزا یا کلیات مرسوم است (کاری که امروز روزنامهی کیهان و یا سایت رجانیوز با اخبار میکنند ترکیبی از چشم بستن بر خبر و تحریف آن است).
اما برگردیم به نشریات و رسانههای سبز و منتقدِ سبز که بحث ما بیشتر ناظر به شیوهی عمل آنهاست و تغییر مثبت در روشهای آنها میتواند به گسترش فرهنگ دمکراسی بینجامد. این که جامعهی ایرانی جامعهای به لحاظ فرهنگی ناهمگون و پیچیده است امریست روشن و واضح که به عنوان صورت مسئلهای غامض پیشِ روی ماست و باید با این واقعیت –چه از نظر ما خوب، چه از نظر ما بد- روبهرو شویم.
این ناهمگونی و پیچیدگی باعث میشود ما در بسیاری زمینهها سراغ «ایرانیسازی» برخی کارها که ریشه در فرهنگ غرب و کشورهای مغربزمین دارند برویم. نمیتوان در این مطلب کوتاه وارد جزئیات شد، و ناچاریم بدون بحث و استدلال نتیجهگیری کنیم. به گمان من تغییر در اصولی که ماهیّتِ امری را تغییر میدهد به اسم ایرانیسازی جایز نیست و جز خرابکاری و اتلاف وقت و سرمایه حاصلی برای ما نخواهد داشت. شاید تغییراتی متناسب با فرهنگِ ایرانیِ ما در روبنا امکانپذیر و لازم باشد ولی امور زیربنایی را نمیتوان به دلخواه و به بهانهی شرایط خاص تغییر داد. مثلاً حقوق بشر، حقوق بشریست که مفاد آن در غرب تدوین شده. اینکه عدهای بیایند حقوق بشر اسلامی برای ما بنویسند، این نقض حقوق بشر اولیه و اصلی خواهد بود. رسانه، روزنامه، رادیو، تلویزیون، سایت، و هر وسیلهی منتقلکنندهی خبر و تحلیل و نقد و نظر اصولی دارد که پایهگذاران آنها با تجربه و آزمون و خطاهای بیشمار به آنها دست یافتهاند. اینکه اهل رسانهی ما بخواهند، اصولی ایرانی به وجود آورند و چرخ را از نو اختراع کنند، جز اتلاف وقت و سرمایه نتیجهای نخواهد داشت.
رسانههای سبز ما، که برخلافِ رسانههای حزبی، باید فضای گستردهتری را برای خبر نگاران و خبر گزاران و نویسندگانِ تحلیل و نقد و نظر در نظر بگیرند امروز محل تجربهی دمکراسی هستند. در چنین نشریاتی بدون در نظر گرفتن میل این و آن، یا واکنش طرفداران و مخالفان، یا عکسالعمل هواداران و منتقدان، بدون مقدس کردن و بالا بردن رهبران جنبش و دور نگه داشتن آنها از تحلیلها و نقدها و نظرها، باید میان اخبار و مطالب موافق و مخالف تعادل ایجاد کرد. البته این حق هر رسانهایست که «بیشتر» ناشرِ اخبار و مطالب نزدیک به مرام خود باشد، اما اگر هدف، حزبی و محدود به گروهی خاص نیست، و باز اگر هدف جذب هر چه بیشترِ طرفداران آزادی و حقوق بشر است، پس باید وزن دو کفهی ترازو اختلاف زیادی با هم نداشته باشد.
در اینجا به بحث کلیدی بیطرفی میرسیم. اگر بیطرف نیستیم –که نیستیم، مثلاً طرفدارِ حقوق بشریم-، و اگر نمیتوانیم در کار رسانهای خود بیطرفی را بهطور کامل رعایت کنیم، ناچاریم دو کار را بهرغم این عدم امکان و تمایل انجام دهیم: یک- به عنوان خبر نگار یا خبر گزار، اخبار را تمام و کمال و بدون تحریف برای انتشار آماده کنیم. انتشار آن به سردبیر و خط مشی رسانه بستگی خواهد داشت. دو- به عنوان مسئول انتخاب خبر و مطلب برای انتشار در رسانه، با «انصاف» عمل کنیم. حتماً جا یی به دیدگاههای مخالف و منتقد بدهیم. میزانِ آزادیخواهیِ ما و رسانهای که ما نمایندهاش هستیم، نسبت به اندازهی این «جا» سنجیده خواهد شد. هر چه این «جا» وسیعتر باشد، نشاندهندهی آزادی خواهیِ بیشترِ ماست. هر چه این «جا» تنگتر باشد، نشاندهندهی استبداد فکری ماست.
خودنویس در طول یک سال فعالیت خود نشان داده است که فضایی آزاد و چهارچوبی بس گسترده در اختیار خبرنگاران و نویسندگان مطالب تحلیلی و انتقادی قرار دارد. به عبارتی حذف در این رسانه، حداقلی و امکان نشر افکار و اخبار، حداکثریست. این نه تنها به خط مشی رسانه، که به شیوهی تفکر بنیانگذار و مدیر این رسانه هم بستگی دارد. این خواستیست که در حال اجرا و پیاده شدن است، و موانع و سنگاندازیها نتوانسته است جلوی آن را بگیرد. نه سکوت و بیاعتنایی برخی نویسندگانِ صاحبنام در قبال این رسانه، نه پیش کشیدن مسائل نامربوطی مثل التزام به ولایت فقیه در دورهای از فعالیت سیاسی و مطبوعاتی مدیر رسانه، نه افشای بچگانهی عذرخواهی از مصباح یزدی در زمانی که شمشیر خونچکانِ حکومت در حال فرود آمدن بر گردن نیک آهنگ کوثر بود، و نه برخوردهای ناجوانمردانهای که با ایشان در بخش نظرهای برخی سایتها میشود نتوانسته است، نگاه باز و انتقادی ایشان و سایت خودنویس را به «همهی گروههای سیاسی و فکری و همهی شخصیتها» تغییر دهد که باعث خوشحالیست. خودنویس با شیوهی عمل خود، خواه ناخواه بر روی سایر رسانهها تاثیر مثبت خواهد گذاشت. امیدواریم دوستان صاحب فکر و نظر از این رسانهی آزاد به خوبی استفاده کنند.
sokhan November 23, 2010 07:22 PM