این مطلب در خودنویس منتشر شده است.
اگر وارد چنبرهی بحثهای تئوریک در این زمینه بشویم جز گیجی و روبهرو شدن با پرسشهای بیپاسخ نتیجهای نخواهیم گرفت و اگر تنها به مصادیق و نمونهها اکتفا کنیم در سطح خواهیم ماند و پی به اصل ماجرا نخواهیم بُرد. بهترین کار، انتخاب راه میانه است یعنی با در نظر گرفتن واقعیتهای اجتماعیِ خودمان، به مقدار معقول به نظریههایی که در غرب و شرق در باب آزادی بیان ارائه شده توجه کنیم و در صدد بسط و گسترش حدّ و مرز آن بر آئیم. من شخصاً به دلیل فقر معلومات و عدم آگاهی از نظریههای ارائه شده در غرب و شرق، راه سادهای اختیار میکنم و الگوی خود را "آزادترین کشورها بر مبنای اطلاعات و آمار سازمانهای بیطرف بینالمللی" قرار میدهم و قوانینی که در این کشورها به موقعِ اجرا گذاشته شده را در حال حاضر بهترین قوانینی میدانم که باید قوانین کشور ما با آنها انطباق یابد. البته فرهنگِ عمومیِ حاکم بر این کشورها با فرهنگ عمومی حاکم بر کشور ما زمین تا آسمان فرق دارد لذا عملِ انطباقْ محال به نظر میرسد. پس، راهِ چارهای باقی نمیماند جز فرهنگسازی که آن هم نیاز به رسانه و امکانات حکومتی دارد که متاسفانه در اختیار دوستداران و خواستاران آزادی بیان نیست. مشاهده میکنیم که موضوع آزادی بیان فراتر از مسئلهی حکومتیست که مانند سدّی بلند در مقابل آن قرار گرفته است. پشت این سدّ، صدها سدّ دیگر وجود دارد که مرتفعترین آنها سدّ فرهنگ عمومیست. آیا میتوان این سدّ را شکست؟ خردهرسانهها و شبکههای مَجازی در طول ده پانزده سال اخیر نقش مهمی در تَرَک انداختن به سدّ فرهنگ عمومی ایفا کردهاند. در همین کشور خودمان مشاهده میکنیم که برخی از مسلمانانِ تندرویِ سی سال پیش، رو به نواندیشی و روشنفکری آوردهاند. برخی از کمونیستها که دیکتاتوریِ پرولتاریا و جامعهی اشتراکی مقصد نهایی و اوجِ آرزویشان بود رو به لیبرالیسم و اندیویدوآلیسم آورده اند.
شعارهای همراه با مرگ و براندازی، جای خود را به شعارهای همراه با زندگی و اصلاح داده است. اعدام، نزدِ خیلیها مجازات غیر بشری به شمار میآید. حقوق بشر، امروز به جای حقوق اقلیت خاص نشسته است. حتی اگر به این موضوعات از ته قلب و با تمام وجود اعتقاد پیدا نکرده باشیم، باز اثر آنها را بر وجود خود مشاهده میکنیم. همین بحث آزادی بیان، امروز در کنار مسائل مهمتر و قابل لمستری مانند تورم و گرانی و فقر و درماندگی اقتصادی مطرح میشود و این نشان از نفوذ این مباحث در جامعهی عقب نگه داشته شدهی ما دارد.
عامل این نفوذ، فشار حکومت –و به تَبَع آن عکسالعملِ جامعه-، و فشار رسانههای کوچک و آزاد است. اینها نشان میدهد که جامعهی امروز ایران، آمادهی بازتر کردنِ حدّ و مرز آزادی بیان است.
در اینجا باید به این نکتهی ظریف توجه داشت که بازتر کردنِ حدّ و مرز با برداشتن حدّ و مرز تفاوت بسیار دارد. در این نقطه است که به بحثِ احترام به عقاید دیگران و در نظر گرفتن حساسیتهای مذهبی جامعه میرسیم. عملکرد و نوشتههای اکبر گنجی مثال خوبی در این زمینه است. ایشان در طول سی سال گذشته از یک کنشگر سیاسی-مذهبی با نگاهی بسته و جَزْمی به تدریج تبدیل به یک کنشگر سیاسیِ آزادیخواه با نگاهی نواندیشانه به دین و مذهب میشود و گامی بلند در جهت آزادیِ افکارِ خود از حصار جزمیات بر میدارد. بعد از خروج از کشور و ادامهی تحقیقات و مطالعات و فراهم آمدن شرایط لازم برای بیان نظرات، بحثهایی در زمینهی امام دوازدهم مطرح میکند که در واقع نفیکنندهی وجودِ این امام است. امامی که میلیونها ایرانی با دلیل و بیدلیل به وجودش اعتقاد دارند و نفی او را بر نمیتابند. در اصل، وجود این امام، جزو خط قرمزهای مقدس جامعهی ایرانیست که میتواند مرزی برای آزادی بیان به وجود آورد. حدّ آزادی بیان برای آقای گنجی در طول سالهای اخیر تا این اندازه بسط پیدا کرده است.
اما همایشان در مقابل کاریکاتوریست دانمارکی به خاطر کاریکاتورهایی که از پیغمبر اسلام کشیده است میایستد و نسبت به کاری که او کرده واکنش منفی نشان میدهد. از نظر آقای گنجی کورت وسترگارد از مرز احترام به مقدسات مسلمانان و خط قرمزهای اجتماعی عبور کرده است. حال به بیستوپنج سال پیش باز میگردیم و آقای گنجی جوان را پیش چشم میآوریم. اگر کسی در رسانهای عمومی امام زمان را حتی به صورت تئوریک نفی میکرد، قطعا از مرز و خط قرمزِ ساخته شده در ذهن آقای گنجی عبور کرده بود و شایستهی نفی و یا حتی مجازات بود.
این مثال به خوبی نقش رسانههای آزاد و فشار حکومتی -که باعث عکسالعمل فکری میشود- را نشان میدهد. پس میتوان امیدوار بود که به کمک این ابزار، حد و مرز آزادی بیان را گسترش داد و جامعه را یک گام به پیش بُرد و فرهنگ عمومی را تحت تاثیر قرار داد که این خود باعث پذیرش قوانین و قواعدِ مدرنتر و انسانیتر توسط جامعه و گسترش بیشتر حد و مرز آزادی بیان خواهد شد.
خودنویس اگرچه مخاطبانِ محدودی دارد ولی میتواند به شناساندن و گسترش آزادی بیان، هم در جامعه و هم در میان نویسندگان خود کمک کند. آزادیِ بیانِ مطلق، نه در خودنویس و نه در هیچ نشریهی کاغذی و اینترنتی دیگر وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد، ولی اینکه آن نشریه میلِ به بازتر کردن فضا یا محدودتر کردن فضا دارد ملاک خوبیست برای دانستن اعتقادِ گردانندگانِ آن نشریه به آزادی بیان و دستیابی به چهارچوبهایی که حدّ آن در آزادترین کشورهای جهان معیّن شده است.
sokhan November 5, 2010 03:08 AM