این مطلب در گویای من منتشر شده است.
هزار سال پیش وقتی ابوالقاسم فردوسی به این فکر افتاد که داستان شاهان و پهلوانان ایران را به نظم در آورد کارش را با این بیت آغاز کرد:
به نام خداوند جان و خِرَد / کزین برتر اندیشه بر نگذرد
فردوسی سخن اش را به نام خداوند خرد آغاز کرد چرا که در عصر سلطان محمود غزنوی و دوران تعصب های مذهبی به ارزش والای خرد پی برده بود. خردی که آفرینشگر بود و انسانساز. او در ستایش خرد سرود و آن را ستود. همو بود که در آغاز کتاب اش این بیت پُر معنا را گفت که:
توانا بود هر که دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود
امروز، هزار سال بعد از فردوسی، آن چه در ایران ما زیر پای حکومت اسلامی لِه شده و لِه می شود، خرد و دانایی ست. از حکومتی که بنیادش بر بی خردی و جهل است انتظاری بیش از این نمی رود. اما ما، کسانی که در مکتب فردوسی بزرگ شده ایم و رشد یافته ایم، و پدران ما، لفظ خرد و دانایی را همچون گوهری گران بها به خزانه ی ذهن ما سپرده اند، باید با سلاح آگاهی به جنگ بی خردی و جهالت برویم تا میراث باقی مانده از گذشتگان مان به تاراج نرود.
خداوند خرد و دانایی، انسان است. انسانی که در عصر ما پی به قدرت و ارزش این دو کلمه برده و مدام در حال آفرینش و خلاقیت است. انسانی که در زمینه های مختلف علمی و فرهنگی و هنری به سرعت در حال پیشرفت و اوج گرفتن است و حد فاصل جهان مهین تا جهان کهین را جولان گاه خود کرده است. والاترین کتب فلسفی و برجسته ترین آثار فکری و هنری به وسیله ی همین انسان آفریده می شود و روز به روز تکامل می یابد. در حکومت جهل اما، نه آفرینش و خلاقیت، که مرگِ تدریجی و در جا زدن، روشِ زندگی اغلب مردمان است که باید با کوشش اهل خرد تغییر کند.
***
در این بخش جدید که در خبرنامه ی گویا مشاهده می کنید، تلاش ما این خواهد بود که با سه چهار مطلب کوتاه هفتگی بخشی از وظیفه ی خود را در مقابله با مروجان جهل و نادانی انجام دهیم. خوشحال خواهیم شد اگر ما را از نظرات انتقادی خود مطلع فرمایید.
***
"وزیر ارتباطات: سرعت فعلی اینترنت برای کاربردهای علمی و فرهنگی جوابگو است، گلایه ها بیشتر برای کاربردهای تصویری است..." «ایرنا»
"وب به یک یگانگی جهانگسترِ خود به خودی رسیده و این من را به یاد روند تکامل سیستم عصبی حیوانات چند سلولی می اندازد. به یاد ایده ای افتادم که در رمان علمی تخیلی فرد هویل «ابر سیاه» خوانده بودم. ابر کذایی یک مسافر بین ستاره ای فراانسانی است که «سیستم عصبی»اش از واحدهایی تشکیل شده که به کمک پیام های رادیویی با هم ارتباط برقرار می کنند. اما چرا ما آن ابر را نه یک جامعه که یک موجود می دانیم؟ یک ارتباط دائمی چند طرفه به سرعت تمایزات را محو می کند. جامعه انسانی می تواند «یک نفر» باشد اگر بتواند ذهنیات هر شخص را از طریق ارتباط رادیویی مستقیم و پر سرعتِ مغز به مغز بخواند. من وقتی به آینده اینترنت می اندیشم نمی توانم به «ابر سیاه» فکر نکنم... من معتقدم اینترنت به ضرر دیکتاتورهاست. رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی برای سرکوب مخالفان، تلویزیون را ممنوع کرده بود. حالا دیکتاتورها هم جلو اینترنت ایستاده اند. پس ما می توانیم امیدوار باشیم که اینترنت سریع تر، فراگیرتر و –مهم تر از همه- ارزان تر در آینده بتواند به سقوط آن دسته کلاهبرداران سیاسی منجر شود که سال هاست نابودی شان را انتظار می کشیم..." «ریچارد داوکینز، اینترنت و تکامل بشر، مجله مهرنامه، شماره 3، خرداد 1389، صفحه ی 46»
این به چی فکر می کند، آن به چی! یکی به فکر بستن راه اطلاعات و اطلاع رسانی است، دیگری به فکر ایجاد یک سیستمِ ارتباطیِ واحد میان انسان ها. یکی در حال ایجاد اختلال و سنگ اندازی وسط راه های ارتباطی ست، دیگری در حال افزایش پهنای شاهراه و سرعت بخشیدن به حرکت پالس های آگاهی. البته فاصله میان مغز وزیر ارتباطات ما با مغز ریچارد داوکینز از زمین تا آسمان است. تفاوت میان آن ها مثل تفاوت انسان تکامل نیافته عصر حجر با انسان تکامل یافته امروز است؛ پس انتظار و توقعی بیش از این نمی توان داشت.
اما چرا این وزیر حساسیت خاص دارد روی "کاربردهای تصویری"؟ آیا نگران دیده شدن بدن برهنه ی زنان نامحرم و به خطر افتادن اسلام است؟ یا نگران پورنوگرافی کودکان و سوءاستفاده ی جنسی از آن ها؟ این گونه "تصاویر" که همه جوره به صورت سی.دی و دی.وی.دی در نقاط مختلف ام القراء اسلام عرضه می شود و کسی هم از توزیع آن ها جلوگیری نمی کند. اگر غلط نکنم نظر وزیر باید معطوف به تصاویری مثل تصاویر زیر باشد. با هم نگاه می کنیم: