این مطلب در گویای من منتشر شده است.
من خیلی نگران افتخاری عزیزم بودم. تصور کنید یک نفر تمام آبرو و حیثیت و هنرش را دو دستی تقدیم رئیس جمهور محبوب اش کند آن وقت بابت این همه چیزِ از دست رفته نه مزد مادی بگیرد نه مزد معنوی. تازه فحش هم بخورد؛ تازه اهانت هم بشنود؛ تازه به دختر آدم هم حمله بکنند و روسری از سرش بکشند. حق داشت افتخاری عزیز که گلایه کند از رئیس جمهور محبوب اش که چرا بعد از آن جهش و پرش و در آغوش کشیدنِ تاریخی کسی احوال اش را نپرسید.
من می ترسیدم افتخاری نازنین راه بیفتد به طرف فرانسه، آن جا بدبخت شود. می ترسیدم تحت تاثیر اتفاقی که برایش افتاده، به خاطر غمی که از شنیدن فحش ها و بد و بیراه ها بر دل اش نشسته نتواند بخواند و برای بازگرداندن صدا و دوباره خواندن، به سرش بزند که سبز شود و بلایی که بر سر استاد شجریان آمد بر سر او هم بیاید (راست اش وقتی گفتند آوازی خوانده به نام صاعقه سبز، برق از من پرید که نکند ایشان در اثر جنون آنی به سبزها پیوسته که وقتی آواز را شنیدم و فهمیدم شعرش را علی معلم گفته خیال ام راحت شد).
بالاخره ما که بدخواه کسی نیستیم. همه اش دعا می کردیم یک چیزی کف دست ایشان بگذارند که یک دفعه از خط نظام و اسلام خارج نشود. خدا را شکر تلفن از بالا آمد(*) و هیئتِ داورانِ چهره های ماندگار، او را انتخاب کرد و مزدش را کف دست اش گذاشت. دست شان درد نکند که ملتی را از نگرانی نجات دادند. من که واقعا داشتم غصه می خوردم اگر ایشان نتواند بخواند چه بلایی بر سر دلکش و دلکش ها خواهد آمد.
خدا را شکر "استاد" (**) مثل بعضی از مشاهیر ادب و هنر نبود که فروتنی کاذب پیشه کند و خدای نکرده جایزه را نپذیرد. آخر بعضی از این اساتید هستند که معتقدند این جایزه ها در حد آن ها نیست و باید به کسان دیگر داده شود. برخی هم مثل آن دانشمندِ بزرگ خطه ی آذربایجان که همین چندی پیش از دنیا رفت فروتنی شان آن قدر زیاد است که وقتی می خواهند برایشان مراسم بزرگداشتی بگیرند می گویند "از شما تشکر می کنم که مرا فراموش نکرده اید. مضاعف تشکر خواهم کرد اگر مرا از این امر معاف بدارید". به نظرم این دانشمند محترم شکم اش سیر بود که مزدی حتی در حد بزرگداشت طلب نمی کرد.
باری استاد علیرضا افتخاری، خوشحال ام که مزد آن جهش و پرش و ماچ و بوسه و دوست ات دارم را گرفتی. نمی دانم مقدارش کافی هست یا نه و به آن همه فحش و بد و بیراه و روسری کشیدن از سر دخترت می ارزد یا نه. ولی خوشحالم که مزدت را گرفتی و تا ابد در یاد مردم ایران ماندگار شدی. ما تو را هیچوقت هیچوقت هیچوقت فراموش نخواهیم کرد.
(*) احتمالا این تلفن از همانجایی آمد که ندا در رسید به احمد محمود جایزه ندهید. الله اعلم.
(**) می گویم استاد و این لفظ را با خیال آسوده به کار می برم چرا که سایت ایشان هم به نام "استاد علیرضا افتخاری"ست و وقتی خود آدم به خودش استاد می گوید لابد مخالفتی با این که امثال من ایشان را استاد بخوانیم نخواهد داشت.
sokhan December 13, 2010 12:30 AM