December 12, 2010

یک سال با خودنویس

این مطلب در خودنویس منتشر شده است.

شادی‌آفرین است دیدن رسانه‌ای که شاهد تولدش بوده‌ای، با او پابه‌پا آمده‌ای، صفحات‌اش را خوانده‌ای، برای‌اش مطلب نوشته‌ای، و او به یک‌سالگی رسیده است. خوشحال‌کننده‌تر اما آن است که این رسانه در اندازه‌های یک سال قبل نمانده و ماه به ماه رشد کرده است. این رشد برای ما که در بیرون رسانه نشسته‌ایم خیلی ساده و طبیعی به نظر می‌رسد، اما باید دید آنان که دست‌اندرکار رسانه بوده‌اند و حُکمِ والدینِ کودک را داشته‌اند، برای رشد این رسانه چه‌ها کرده‌اند و چه‌ها کشیده‌اند. این «چه‌ها کشیده‌اند»، معنی‌اش الزاماً منفی نیست. انسان، با کمال میل برای رشد کسی که دوست دارد، تلاش می‌کند، زحمت می‌کشد، خود را به آب و آتش می‌زند. همه‌ی این‌ها، وقتی انسان نتیجه‌ی کار را می‌بیند، رشد را می‌بیند، تعالی را می‌بیند، لذت‌بخش می‌شود. مثل کوه‌نوردی که با تحمل خستگی، از میان سنگلاخ‌ها می‌گذرد و خود را گام‌به‌گام به قله نزدیک می‌کند، به نفس‌نفس می‌افتد، حتی در میانه‌ی راه به سرش می‌زند که مسیر آمده را بازگردد و عافیت پیشه کند، اما وقتی چشم‌اش به قله می‌افتد، خستگی از یادش می‌رود و عشق رسیدن به قله‌ی بالاتر او را به حرکت وا می‌دارد. می‌رود و می‌رود و هر گامی که به طرف قله بر می‌دارد، با لذتی درونی برای او همراه است. گمان می‌کنم بچه‌های خودنویس هم طعم چنین لذتی را چشیده باشند؛ لذتی که قابل وصف نیست. در کار رسانه، آن هم رسانه‌ی غیرحرفه‌ایِ اینترنتی، یعنی رسانه‌ای که پدیدآورندگان محتوایش برای کسب درآمد کار نمی‌کنند، موتور محرک، علاقه‌ی قلبی به کار است.

کسی که با به خطر انداختن جان‌اش از برخورد تظاهرکنندگان با ماموران مسلح فیلم تهیه می‌کند و شب هنگام با عبور از انواع و اقسام فیلترها آن فیلم را به رسانه‌اش می‌رساند، هدف و خواستی در ذهن دارد که با هیچ معیار مادی قابل سنجش نیست.

نشانه‌ی آن هم لذتی‌ست که از دیدن حاصل کارش در رسانه می‌بَرَد. نویسنده‌ای که ساعت‌ها به یک موضوع فکر می‌کند و آن فکر را تبدیل به کلمه و جمله و مطلب می‌کند دنبال چه چیز است؟ این‌که فلان کلمه را بارها و بارها سَبُک سنگین می‌کند و برای خوش‌آهنگ شدن جمله، واژگان را صیقل می‌دهد، چه چیز نصیب او می‌کند؟ انگیزه‌ی عمل این نویسنده و آن فیلم‌بردار، یک کلمه‌ی ساده نیست که بتوان گفت و گذشت. هر کس حرف و حدیثی در این زمینه دارد که به‌غایت شنیدنی‌ست؛ به‌غایت متفاوت است. و زیبایی کار یک وب‌نگارِ داوطلب در همین انگیزه‌ها و تفاوت‌هاست.

اما این همه‌ی ماجرا نیست. مواد فراهم شده‌ی خواندنی و دیدنی و شنیدنی، باید جایی برای عرضه پیدا کند. این «جا»، نیاز به نگهداری و رسیدگی دائم دارد. مواد فراهم شده باید به طور کامل بررسی شود؛ نوشته‌ها ویرایش شود؛ فیلم‌ها تدوین شود؛ کامنت‌ها تائید شود؛ و این انتخاب و حذف دائم، به طور شبانه‌روزی در جریان است بی آن‌که خواننده، کوچک‌ترین اطلاعی از آن داشته باشد. کار، کار دشوار ولی شیرینی‌ست. شیرینیِ کار وقتی بیش‌تر می‌شود که مخاطبِ رسانه، از کارِ رسانه راضی باشد.

یک سال از تولد خودنویس گذشت. خودنویس و یاران‌اش -تولیدکنندگانِ محتوا و اداره‌کنندگانِ سایت- در طول این یک سال با کلمه و صوت و تصویر بنایی ساختند که اکنون در مقابل چشمان ماست. رشدْ به این اندازه بوده است. از نگاه برخی کم، از نگاه برخی کافی. کم، یعنی آن که می‌توانسته بشود، ولی نشده است. کافی، یعنی آن اندازه که امکانات و توانایی‌ها اجازه می‌داده است. به هر حال فاتحان قله‌ی اول، قطعاً قصد بازگشت به کوه‌پایه را ندارند. چشم‌ها به قله‌ی دوم است و اراده‌ها متمرکز برای فتح آن. این فتح‌ها البته آسان نیست. هر چه بخواهیم به ارتفاع بالاتر صعود کنیم، باید تجهیزاتْ کامل‌تر، کوه‌نوردانْ حرفه‌ای‌تر، و کار گروهیْ منسجم‌تر شود. این سه، یک مجموعه را تشکیل می‌دهند که حتی فقدان یکی، موجب ضعف عمل‌کرد کل مجموعه می‌شود. به اعتقاد من آن‌چه امروز در خودنویس ضعف عمده به شمار می‌آید عدم حضور نویسندگان با سابقه و صاحب‌نظر است. این امر دلایلی دارد که یکی از آن‌ها که می‌توان بر اساس شواهد و قرائن حدس زد، ضدیّت با خودنویس و تحریم آن توسط برخی نویسندگان و سیاست‌پیشه‌گان، و ایجاد مانع برای اهل قلمی‌ست که مایل به همکاری هستند ولی ترجیح می‌دهند رو در روی رفقای خود قرار نگیرند. به گمان من این مشکل با گفت‌وگو و طرح سوال و بحث‌های منطقی و غیراحساسی می‌تواند کاهش یابد.

مطلب طولانی شد. در این باره می‌توان بسیار نوشت که مسئولان خودنویس قطعاً برای ما خواهند نوشت. به عنوان یکی از علاقمندان و خوانندگان خودنویس که هفته‌ای یک مطلب کوتاه هم می‌نویسد، از نیک آهنگ عزیز و همکاران‌اش به خاطر تمام زحمات تشکر می‌کنم و یک‌سالگی خودنویس را به این عزیزان تبریک می‌گویم. به امید هر چه بهتر شدن این رسانه‌ی اینترنتی.

sokhan December 12, 2010 11:54 PM
نظرات