این مطلب در خودنویس منتشر شده است.
تظاهرات ۲۵ بهمن را میتوان از زوایای گوناگون بررسی کرد. در سایتهای خبری و فیسبوک مطالب مختلفی در این زمینه نوشته شده که هر یک بهجای خود خواندنی و آموزنده است. نویسندگان این مطالب موضوع را بیشتر از زاویهی دید سیاسی بررسی کردهاند که البته مهم است. آنچه فقداناش احساس میشود، بررسی این تظاهرات از زاویهی دید رسانهایست. طبق معمول، من بدون داشتن کمترین تخصصی، برای پُر کردن این خلأ، باب بحث را باز میکنم شاید انگیزهای شود برای نوشتن کارشناسان رسانه و اهل فن. نخستین موضوعی که از نظر رسانهای در این خصوص قابل توجه بود، تبدیل آشکار بسیاری از وبنویسان به فعالان سیاسی بود. به عبارتی بسیاری از وبنویسان، کار خبررسانی و نظرنویسی را تبدیل به دعوت برای حضور در تظاهرات کردند. خبررسانی، همراه با تشویق و ترغیب و ایجاد هیجان برای حضور هر چه گستردهتر در تظاهرات بود. نکتهی جالب توجه اینجا بود که بیشتر این تشویقها توسط اهل قلم ساکن خارج از کشور صورت میگرفت. سالها پیش جزوهای ۲۷ صفحهای زیر عنوان «دومقاله دربارۀ تبلیغات» توسط حزب توده منتشر شد که نویسندگان آن –احسان طبری و مهرداد پویا- در مقابل واژهی پروپاگاند، ترویج و در مقابل واژهی آژیتاسیون، تهییج قرار دادند. این دو اصطلاحیست که لنین در کتاب «وظایف سوسیال دمکراتهای روسیه» به کار برده است. آنچه ما در چند روز اخیر در رسانههای اینترنتی مشاهده کردیم، تهییجی بود که وبنویسان صورت میدادند و در این تهییج، آنچه تا حدِّ زیادی به آن پرداخته نمیشد و مسکوت میمانْد، عوارض و عواقب این حرکت سیاسی بود. در روزهای اولیهی انقلاب عاملی که رسانههای گروهی و حزبی، و از جمله رسانههای عمومی حزب توده را نامعتبر و غیرقابل استناد میکرد و اعتبار عمل سیاسی آنها را مورد تردید قرار میداد به کار بردن خارج از حدِّ متعارفِ همین تهییج بود.
نکتهی رسانهای دیگر در تظاهرات ۲۵ بهمن، دخالت دادن شدید احساسات در انعکاس رویدادها بود. اینکه خبرنگار و وبنویس انسان است و تحت تاثیر رویدادها قرار میگیرد امری کاملاً طبیعی و قابل درک است (این روزها برای توجیه این حالت، فیلم خبرنگار زنی که از کشته شدن یک دختربچه عکس میگیرد و نمیتواند نسبت به این حادثه بیاعتنا بماند مورد استناد قرار میگیرد). آنچه برای یک خبرنگار طبیعی نیست، خود را به دست احساسات سپردن و حقایق بیرونی را قربانی حالات درونی کردن است. بهعنوان نمونه میتوان گفت حضور در تظاهرات ۲۵ بهمن عملی شجاعانه بود و کسانی که در این تظاهرات شرکت کردند زنان و مردان دلاوری بودند که با جان خود بازی کردند اما وقتی این احساسات، کار را به جایی می کشانَد که تظاهرات پراکندهی چند ده هزار نفری و یا در بالاترین تخمینها –که توسط هیچ فیلم و عکس و شاهد معتبری تائید نشده- دویست سیصدهزار نفری را تظاهرات میلیونی بنامیم و آن را مبدأ تحلیلهای سیاسی خود قرار دهیم و باعث شویم عدهای بر این مبنا اقدام به عمل سیاسی کنند به معنای این است که حقیقت را قربانی احساسات خود کردهایم و ذهن خواننده را به بیراهه کشیدهایم.
نکتهی بعدی، حساس شدن خبرنگاران نسبت به نظر مخالفان فکریست. آنچه در چند روز اخیر مشاهده کردیم حساسیت شدید برخی خبرنگاران سبز نسبت به نظر مخالفان خود بود که باعث پرخاش و تندخویی آنها شد. ممکن است گفته شود در شرایطی که همه تلاش میکنند تا ملت دست به دست هم بدهند و حکومت زورگو را از میان بردارند، آیهی یأس خواندن و نتیجه و فایدهی عمل را به رخ کشیدن بی خِرَدیست و نمیتوان از کنار آن بیاعتنا گذشت. درست است. همانطور که قبلاً گفتم خبرنگار انسان است و صاحب احساسات ولی اینکه ما کنترل خود را از دست بدهیم و واکنش تند و غیرمنطقی نسبت به نظر مخالف نشان دهیم، اثر کار مثبت ما را خنثی میکند.
از تظاهرات ۲۵ بهمن میتوان درسهای رسانهای زیادی گرفت؛ درسهایی که بدون تردید به کار همگی ما خواهد آمد. من دو سه نمونه را برای آغاز بحث ذکر کردم. خودنویس میتواند محل خوبی برای ادامهی این بحث باشد.
sokhan February 27, 2011 04:15 PM