در گرامیداشت مرد بزرگ فرهنگ کشورمان چه چيز می توانم بگويم که قبلا گفته نشده است؟ چه می توانم بگويم که با آنچه بعد از اين خواهند گفت تفاوت داشته باشد؟ چه می توانم بگويم که مرثيه نباشد از آن نوع که تا ساعاتی ديگر صفحات اينترنت از آن پُر خواهد شد؟
به خودم دلداری می دهم که استاد زنده است، هر چند جسم اش تا چند روز ديگر به خاک سپرده خواهد شد. او در لابهلای سطور کتاب ها و مقالات اش با ماست. او در کنار ما حضور دارد. با ما سخن می گويد. يافته هايش را در اختيار ما قرار می دهد. به ما می آموزد.
به خودم دلداری می دهم که از آن چه استاد نوشته است، تنها يک بخش کوچک، يک بخش خيلی خيلی کوچک را خوانده ام. از آن چه استاد سعی کرده است به ما ياد بدهد، يک بخش کوچک، يک بخش خيلی خيلی کوچک را آموخته ام. پس هنوز می توانم از دانش او بهره بگيرم آن قدر که عمر من هم کفاف اين همه معلومات را ندهد.
به خودم دلداری می دهم که نام آوران و فرهنگ سازانی چون استاد، نمی ميرند و تا زمانی که دانش و معلومات شان به کار بيايد، در اذهان اهل فرهنگ زنده اند و نام نيک شان بر زبان ها جاری ست. نمونه های بسياری را می توان در تاريخ ادب ايران سراغ کرد. از خيلی قديم تا همين دوران معاصر. نام نويسنده ای مثل نظامی عروضی سمرقندی ۹۰۰ سال است به خاطر چهار مقاله اش بر زبان اهل فرهنگ ايران جاری ست. يعنی نويسنده ای که از زندگی فرهنگی اش اطلاع درستی هم نداريم فقط به خاطر نوشتن اين کتاب به اندازه ی ۹۰۰ سال در اذهان اهل فرهنگ زندگی کرده است. يک شاعر به نام نيما، بعد از هفتاد هشتاد سال، چنان به ما نزديک است که اگر صاحب پسر شويم نامش را بر او می نهيم و قيافه اش را بهتر از قيافه ی همسايه مان در ذهن داريم. حال به هنر اين ها اضافه کنيد انسانيت و شخصيت مردی بزرگ و اهل دانش را و طول عمر او را در سال های آتی بسنجيد.
با اين افکار به خودم دلداری می دهم ولی همچنان غمگين ام. سعی می کنم علت اين غم را در خود جست و جو کنم. چشمه ای زيبا و پاک را در دل سرزمينی خشک می بينم که بی هيچ توقع و تکبری آبی زلال و گوارا به خاک آن می بخشد و محيط اطراف را سر سبز و حاصلخيز می کند. اين چشمه ی جوشان به بستر دريايی بزرگ از آب شيرين در لابهلای صخره ها و لايه های پنهانی که طی قرون متمادی شکل گرفته است راه دارد و می تواند سال ها بجوشد و سرزمين خشک را به سرزمينی سر سبز و حاصلخيز تبديل کند. اين چشمه به ناگهان خشک می شود. آيا می توان از اين اتفاق غمگين نشد؟
نه. اين اندوه را با نوشتن، توصيف نمی توان کرد. بهترين کار سکوت است و دقايقی انديشيدن و ياد او را گرامی داشتن و قدرشناس آثاری که طی حيات پر بارش خلق کرده بودن. روان اش شاد.
«کشکول خبری هفته 144، خبرنامه گویا»
sokhan March 10, 2011 10:48 PMسخن جان هر چه می خوانیم سیر نمی شویم. طنز سیاه و تلخت از عسل هم شیرین تر است. فروتنی و روامداری و مهر هم که از آن لبریز است. امیدوارم که تو و هادی خرسندی ( که عبید زمانه ماست) همواره خرم و تندرست باشید که روح ما را با زیبایی طنزتان لبریز از انسانیت کنید. رفیق عزیز کارت نسبت به سال های اولیه بسیار پرتوان تر و ریشه دارتر شده. باور کن از این همه ظریف نویسی و نازک پردازی و طنازی طنزت لذت جهان می برم. برخی طنز نویس های ما که از تاریک خانه حکومت اسلامی قهر کرده اند. قلم را با چاقوی دست نقره ای کار زنجان عوضی گرفته اند. طنز این بی مایگان حرمت قلم را نگه نمی دارد. باشد که تو و هادی هماره پرکارتر و پربارتر شوید. قلمت خجسته و زبانت سرخ تر.
***
آقای همایونی عزیز، سپاس بسیار از محبت تان. شما به دیده ی لطف به نوشته های من می نگرید. امیدوارم شایسته ی این همه محبت باشم. سخن
پولاد همایونی April 4, 2011 08:00 PM
"بازی با الفاظ شاهزاده رضا پهلوی"
نفرت بريز، کينه بکار، گند بزن تا جاي که ميتوني به دگرانديشت. براي هرچي شده به هر قيمت، آفرين تو قهرماني تو بزرگترين و بهتريني. هرتهمتي که به کله "پر از عقل وشعورت" رسيد بهش بزن. کم نيار فقط. شده يک نفر را هم با شر و ورت به خنده در بياري. عقده ها خالي شد، خوب بخوابي شاهماهي طنز.
http://newsecularism.com/2011/03/28.Monday/032811.B.Biniaz-Dariush-Our-aniti-union-attitudes.htm
http://newsecularism.com/2011/03/25.Friday/032511.Arash-Sobhani-Five-points-on-national-coalition.htm
March 28, 2011 03:24 PMسلام
ف.م. سخن عزیز
کشکول 145 را خواندم و واقعا لذت بردم؛ مخصوصا زیبایی و جذابیتی که نوشته های شما برای من داشت را توصیف کرده بودید: "خواستم بگویم فکر کنید ..."
امیدوارم همواره شاد و پیروز باشید
خداوند یار و نگهدار شما
ف م سخن عزیز
امیدوارم امسال کسی را بخاطر نوشته های طنز تو نگیرند ، امیدوارم امسال بی خبر غیب نشی ، امیدوارم در سال نو برای روزنامه های وزین ایران بنویسی ، از رفاه و آزادی و شادابی ملت.
سال نو مبارک
***
ممنون ام فرهاد عزیز. من هم سال بسیار خوبی را برای شما آرزو می کنم. سخن
فرهاد March 19, 2011 10:52 PMامروز داشتم به مرحوم ایرج افشار فکر میکردم. پیش خودم گفتم چه خوب میشد اگر روی سنگ قبرش به جای تاریخ تولد و مرگش اینگونه مینوشتند:
ایرج افشار
فروغ: ...
فروغ دوباره: ...
***
روان اش شاد. قربانت. سخن
مسعود برجیان March 11, 2011 02:56 PM