این مطلب در گویای من منتشر شده است.
عجب گیری کرده ایم! امروز از یکی حمایت می کنیم، فردا مجبور می شویم بر ضدش مطلب بنویسیم. امروز از برنامه ی یکی خوشمان می آید، فردا مجبور می شویم بگوییم غلط کردیم از برنامه اش خوشمان آمد. امروز طرف یک چیز می گوید ما هورا می کشیم، فردا چیز دیگر می گوید هر چه فحش به دهانمان می آید نثارش می کنیم. دارم کم کم عصبانی می شوم. دارم کم کم بی تربیت می شوم. می خواهم کم کم به مهران مدیری و لیلا اوتادی و مهدی کروبی و مهندس موسوی فحش بدهم. این ها چرا این جوری می کنند؟ یک روز قهوه ی تلخ درست می کنند، یک روز برنامه بر ضد تلویزیون های لس آنجلسی. یک روز بازی در نقش ندا آقا سلطان را تکذیب می کنند، یک روز در فیلم فدریکو ده نمکی بازی می کنند. یک روز علیه ولی فقیه حرف می زنند، یک روز دوران طلایی امام را جلوی چشم ما می آورند.
ما دیگر غلط بکنیم از کسی حمایت کنیم. ما غلط بکنیم از کسی خوش مان بیاید. ما غلط بکنیم برای کسی هورا بکشیم. حالا این جریان تونس هم پیش آمده ما دیگر عقده ایِ عقده ای شده ایم. کلی مو روی سرمان هست که می خواهیم همه شان را بکنیم. این قدر گفتند خودسوزیِ سبزی فروش، خودسوزیِ سبزی فروش که می خواهیم برویم خودمان را بسوزانیم. حالا به ما چه که کدام کرّه خری رفته و کدام کرّه خری قرار است بر سر کار بیاید (دیدید بالاخره عصبانی شدم. دیدید بالاخره بی تربیت شدم). به ما چه که نمی دانیم فردای تونس چه خواهد شد (همان طور که الان اصلا نمی دانیم در جاهایی که انقلاب نارنجی و رنگی شده چه خبر است و مثلا روزنامه نگارها آن جا چه وضعی دارند). همین که بن علی رفت، باید عزا بگیریم و تو سر خودمان بزنیم که بی عُرضه ایم. همین که بن علی رفت، باید دچار خودکم بینی بشویم و بگوییم دیدید تونسی ها تونستن ما نتونستیم (هاهاها، چه با مزه. چه نمکین). حتی باید دنبال یک مرد بگردیم که خودش را به آتش بکشد تا همان طور که تونسی ها از دست بن علی خلاص شدند ما هم از دست سیدعلی خلاص شویم.
حالا... این ها را گفتم که ضمن رفع عصبانیت و تخلیه ی خشم، عرض کنم که خر ما از کره گی دم نداشت. ای آنهایی که یقه ی ما را چسبیده اید که چرا از مهران مدیری و لیلا اوتادی تعریف کردیم، صریحاً می گوییم غلط کردیم. اشتباه کردیم. شما ما را ببخشید. راست و چپ برای ما ننویسید که تو که آن روز حمایت کردی، امروز چرا نفی شان نمی کنی. خب مگر می شود آدمْ هنرمندی را یک روز ببرد بالا و فردا بلافاصله بیاورد پایین. این جوری که نمی شود. بالاخره باید کمی فاصله بیفتد تا آدم خجالت نکشد.
لذا بهتر دیدیم به جای این که چیزی در نفی و ذم کسی بنویسیم اعلام کنیم که از امروز اصلا چیزی نه در تائید و نه در تکذیب کسی نمی نویسیم تا خیال همگی راحت شود. کسی برنامه ی خوبی ساخت، اصلا به روی مان نمی آوریم و آفرین نمی گوییم. کسی نمایشگاه عکس قابلی برگزار کرد، انگار نه انگار که کاری کرده و صم بکم از کنارش می گذریم. کسی آمد گفت حکومت ظلم نکند، حکومت زندان نیندازد، حکومت شکنجه ندهد، حکومت زندانیان سیاسی را آزاد کند، اصلا تائیدش نمی کنیم مبادا حرف بدی از دهن اش در برود و ما خجالت زده ی خوانندگان مان شویم. من در همین جا اعلام می کنم که تا اطلاع ثانوی فقط قربان خودم خواهم رفت نه هیچ کس دیگر. در همین جا اعلام می کنم که این فقط من هستم که اصلا خطا نمی کنم و اصلا عوض نمی شوم و اصلا نظر اشتباه نمی دهم. لذا فقط برای خودم می میرم و بس...
آخیش. بعد از نوشتن این چند خط چه احساس خوبی پیدا کردم. راحت شدم. سَبُک شدم. حالا بروم در خیابان بگردم ببینم گل و بلبلی چیزی پیدا می کنم راجع بهشان بنویسم...
شبکه های ماهواره ای و مهران مدیری در برنامه 20:30 صدا و سیما:
http://news.gooya.com/didaniha/archives/2011/01/116428.php
sokhan April 13, 2011 05:50 PM