این مطلب در گویای من منتشر شده است.
آخیشششش! بالاخره تمام شد. واقعاً این تعطیلات طولانی هم مرض بزرگی ست که دچارش هستیم. آخر یک مملکت، سیزده روز تعطیل می شود؟ تازه کاش سیزده روز بود. دو روز از آن وَر، دو روز هم از این وَر، جمع اش می شود هفده روز. بدشانسی آوردیم امسال سیزده می افتد شنبه. اگر می افتاد چهارشنبه که معرکه بود. پنج شنبه را هم مینداختیم بغل اش، جمعه هم که تعطیل بود، خستگی ایام عید روی فعالیت هایمان اثر نمی گذاشت. موتورمان هم آرام آرام گرم می شد و فعالیت هایمان را مثل آدم های متمدن از سَر می گرفتیم... چی؟ کدام فعالیت؟...
البته فعالیت اقتصادی و اداری مدِّ نظرم نیست. آن را که همه خوب بلدیم چه جوری باهاش کنار بیاییم. حالا شما بگو راندمان هشت دقیقه کار مفید در روز بشود هفت دقیقه؛ آسمان که به زمین نمی آید. منظورم از فعالیت، فعالیت های سیاسی و اجتماعی و نوشتاری ماست که در اثر تعطیلات عید، تعطیل شده. بالاخره مغزی که سیزده چهارده روز کار نمی کند، باید یک فشار مضاعف به خودش بیاورد که شروع کند به تولید مطلب و مقاله و همین طوری که نمی شود...
من، یک انتقاد جدّی هم به خارج نشینان دارم. داخل نشینان که مجبورند به خاطر چشم غرّه ی خانم -که چرا به دیدن بزرگانِ خاندان نمی رویم و ملک تاج خانم سوم عید نشسته و هادی خان چهارم عید نشسته و تیمسار آصف عید اول اش است و روز پنجم عید تمام خانواده به دیدارش خواهند رفت، شش فروردین هم که آقای فریدی ما را دعوت کرده به باغ شان در کرج و هفت فروردین هم که باید برویم باغ دکتر اینا در جنت رودبار و الی آخر... و چرا در ایام تعطیل از دیدن سواحل زیبای دریای خزر با جمعیتی که معلوم نیست توی آن شلوغی و کمبود ارزاق و گرانی از چه چیز لذت می برند بهره نمی گیریم،- سیزده روز شیرین را با خانواده بگذرانند و ذخیره ی ذهنی از فضای بیرون برای دورانی که در زندان و بند 209 به سر خواهند بُرد تدارک ببینند. اما خارج نشینان چرا این ایام سیزده روزه را تعطیل می کنند ما نفهمیدیم!
یک جوری هم کار سیاسی و فکری و نوشتاری را تعطیل می کنند، که آدم خیال می کند در خارج از کشور هم ایرانیان، سیزده روزْ تعطیل کامل دارند و اصلا بر سر کار حاضر نمی شوند، و تمام مدت به دیدن ملک تاج خانم و بزرگان فامیل می روند و یا این که در کشورهای اروپایی و امریکا هم سواحل زیبای بحر خزر هست که ایرانیان ایام تعطیل را در آن جا سپری می کنند. شما ها دیگر چرا کار نوشتن را تعطیل می کنید؟ ما از هر چیز سر در بیاوریم، از این یکی قطعا سر در نخواهیم آوَرْد.
یادش بخیر. دوران اصلاحات چه جوری اهل جراید فغان شان به آسمان بلند بود که چرا روزهای جمعه و ایام تعطیل نشریه چاپ نمی کنیم؟ مگر کارِ سیاست و خبر تعطیل بردار است؟ حالا، دوستان که در خارج نشسته اند و نشر هم در اینترنت صورت می گیرد چرا این حرف ها یادشان رفته، والله من نمی دانم.
بگذریم. می ترسم زیاد دادِ سخن بدهم، یکی یقه خودم را بگیرد که "جناب! خودت در این ایام چه کردی؟!" هیچی بابا! شوخی کردیم! یک غُر روشنفکرانه بود، زدیم (از آن غُرها که به دیگران می زنیم و خودمان هم آن را جدی نمی گیریم)! شما ما را ببخشید.
خب. یک کش و قوس حسابی بیایم خستگی از تن ام در برود. جدّاً این چند روزه خسته شدیم و پدرمان در آمد. به خصوص این آخرِ کاری، قِر دادن موقع رقص و پاسور بازی کردن و کباب درست کردن و طاسِ تخته نرد ریختن. کاش چند روز دیگر هم تعطیلی داشتیم، خستگی این ایام از تن مان در می رفت... آخیشششششششش!
sokhan April 13, 2011 10:19 PM