این مطلب در گویای من منتشر شده است.
سردار جان، عرق زیاد خورده ای، مست کرده ای، هذیان می گویی. حتما پوزخند خواهی زد و با ریخت و قیافه ای که از آن تمسخر می بارد خواهی گفت من و عرق خوردن؟ من و مست کردن؟ آره جانم. تو و عرق خوردن. تو و مست کردن. می دانی کدام عرق؟ عرق قدرت! عرق خودخداپنداری! این دو عرق کم از عرق الکل دار مستی نمی آورد. بیچاره! قدرت مست ات کرده نمی فهمی چه می گویی.
ولی بگو عزیزم، بگو. بگو و خودت و رهبر و رئیس جمهور محبوب ات را رسوا کن. مستی تنها باعث جفنگ گویی نمی شود؛ آدم حقیقت را هم می گوید. نه تنها حقیقت را می گوید، بلکه حقیقتِ خودش را هم نشان می دهد. لوده می شود. احساس خوشمزگی می کند. نه که حرکات و سکنات اش عجیب غریب و غیرعادی ست باعث خنده ی حاضران می شود و چون خنده ی آن ها را می بیند گمان می برد که خیلی شیرین می گوید و خیلی زیبا رفتار می کند. بلبلزبانی اش را آن قدر ادامه می دهد تا بالا بیاورد؛ هر چه خورده است با مشتی کثافتِ ترکیب شده در درون اش بیرون بریزد.
آری سردار عزیز. ریخت و قیافه ی تو، طریقه ی حرف زدن تو، کلمات و جملاتی که بر زبان می آوری همه اش نشانه ی مستی ست. تا کی بالا بیاوری؛ تا کی روزی با سر درد شدید چشم باز کنی، یا با چک و توگوشی چشمان ات را باز کنند ببینی کجای کاری. بدن ات در لجن و استفراغی غوطه ور است که خودت در زمان مستی و شنگولی بالا آورده ای...
یکی از خزعبلاتی که در زمان مستی گفتی، حمام نرفتن و شپش گذاشتن احمدی نژاد است. او را با روستائیانِ شریف و زحمتکش ما مقایسه کردی. کجای کاری اخوی؟ اولا که روستائیان ما بر خلاف نگاه کثیف تو شپشو نیستند. ثانیا بر خلاف نظر تو هیچ نگاه مثبتی به رئیس جمهورِ مریضات ندارند. این نگاه کج تو را برخی از روشنفکران تیتیشمامانی ما هم دارند و اتفاقا در این زمینه همه تان از یک چشمه ی آلوده آب می خورید. گمان می کنید که روستایی ندار و زحمتکش به خاطر صنار سه شاهی پول، خودش را می فروشد؛ کاسه لیس امثال تو و رئیس تو می شود؛ رای اش را به خاطر یک جاده و یک کابل برق و یارانه ی نقدی به آدم کش و جنایتکار می دهد. نه جانم اشتباه می کنی و همه ی این ها را با خوشمزگی جمع می کنی در این جمله که چون روستائیان شپش دارند، دوست دارند که احمدی نژاد هم یک ماه حمام نرود و بدن اش شپش بگذارد. تو هم مثل بعضی از روشنفکران برج عاج نشین ما گمان کرده ای که نداری و رنجِ کار، باعث حماقت و نفهمی می شود. نه عزیز جان. از ستادت بیرون بیا، برو با همان روستائیان در نقش مخالف حکومت حرف بزن، اعتمادشان را جلب کن، ببین چه چیزها از ایشان می شنوی؛ چیزهایی که از شهری های نازپرورده و تر و تمیز هم نمی شنوی. من در سال 76 به چشم خود دیدم –و اگر ندیده بودم باور نمی کردم- که روستائیان دسته دسته خود را به صندوق سیار می رساندند و با شوق و ذوقی عجیب به آقای خاتمی رای می دادند. من از همان زمان جنگ در روستاهای جنوب و مرکز ایران می دیدم که روستائیان چه دل خونی از اربابانِ آن روزگار تو داشتند (آن زمان خودت یک جوجه بسیجی بودی و رئیس جمهور محبوب ات هم هنوز از تخم بیرون نیامده بود).
سردار مست! در مستی خودت را لو دادی. ارباب ات را لو دادی. آخر بیچاره، یکی از خواسته های همیشگی روستائیان ما ساختن حمام بهداشتی و تامین آب سالم است. کسی که بخواهد حمام نرود و بدن اش مثل ارباب تو شپش بگذارد، مگر دیوانه است که حمام و آب بخواهد؟ تو رئیس ات را که میلیاردها تومان هزینه ی سالیانه ی نگهداری وجود نکبت بارش می شود و از مرسدس ضد گلوله تا زیباترین کاخ ها را در اختیار دارد، با روستائی زحمتکشی مقایسه می کنی که برای تامین آب خوردن مجبور است زمین را با دستْ گود کند و آبِ گِلآلودِ بیرون آمده را با کاسه بیرون بکشد؟ او اگر حمام نرود به خاطر نداشتن آب و حمام است و اگر آب و حمام ندارد به خاطر حیف و میل های تو و رؤسا یت است که میلیارد میلیارد می بَرید و خورید و در کشورهای خارجی به نام زن و بچه و فک و فامیل تان ملک و شرکت خریداری می کنید. برای حفظ و بسط قدرت تان میلیارد میلیارد صرف تحقیقات اتمی و شبیه سازی بره و گوسفند و کارهای نالازم برای ملت و لازم برای خودتان می کنید. آن وقت احمدی نژادِ عوام فریب که یک قلم هزینه ی حفاظت از وجودِ منحوس اش سر به میلیاردها تومان می زند حمام نمی رود و تو این را با حمام نرفتن روستائیان ما مقایسه می کنی! هاهاها! چه مقایسه ی بامزه و طنز آمیزی!
سردار جان! از من به تو نصیحت. پیش از آن که کار به مسمومیت ناشی از زیاده روی در مصرف مشروب قدرت و خودخداپنداری بکشد و تو را با دست و پای بسته به درمانگاه ببرند و انواع و اقسام لوله ها را برای بیرون کشیدن آن چه خورده ای در دل و روده ات فرو کنند، یک انگشتی چیزی به گلویت بزن بل که حالت بهتر شود. یک روز پا می شوی می بینی در استفراغ خودت داری غلت می زنی و همان روستائیان که این گونه به آن ها اهانت می کنی، با نفرت بالای سرت ایستاده اند و به حالت تاسف و تاثر از دیدن موجود پلیدی مثل تو سر تکان می دهند و می گویند چه آدم کثیف و بوگندویی! حتما شپش هم دارد! با این همه عرض و طول و ملک و مکنت در چه لجن زاری غوطه خورده است... آری برادرِ مست! منتظر چنین روزی باش که روستائیان تو را به حمام ببرند و حسابی بشورند!
sokhan April 13, 2011 05:54 PM