April 13, 2011

احمدی‌نژاد، تو درجه یکی!

این مطلب در گویای من منتشر شده است.

وای، وای، وای! این قدر هیجان زده ام، این قدر خوش حالم، این قدر شادمانم که نگو. سخنان آقای رئیس جمهور را که شنیدم، ضربان قلبم رسید به 130، داشتم از شدت ذوق زدگی پس می افتادم. بال در آورده بودم، و توی اتاق بالا و پایین می پریدم طوری که اعضای خانواده نگران جهش های غیرارادی من بر روی مبل و کاناپه شده بودند.

images-ahmadinejaadFMS23_240674646.jpg

عالی شد. واقعا عالی شد. اولیش بنزین. یوهووووووووووووو. چقدر قیمت های جدید خوب است. چقدر همه چیز با این قیمت ها خوب خواهد شد. 400 و 700 جونمی! این قدر این خبر خوشحال کننده بود که مردم ریختند توی خیابان ها بزنند و برقصند. نیروی انتظامی هم آمد که شادی کنترل نشده ی مردم یک دفعه باعث ناراحتی کسی نشود.

حالا این ها را ول کن بچسب به پول آقا امام زمان. بچسب به پول با برکتی که بهتر است با پول های دیگر قاطی اش نکنیم. من نمی دانستم که آقا امام زمان در استخراج نفت هم دست دارند. البته من که سعادت نداشتم اسم ام را بنویسم و صاحب این پول مقدس بشوم برای همین نمی دانم چقدر است. ولی این طور که آقای احمدی نژاد می گوید انگار خیلی خیلی زیاد است طوری که اضافه قیمت ها را که می توانیم بدهیم هیچ، پس انداز برای بچه ها هم می توانیم بکنیم، بعد می توانیم برویم بورس برایشان بسته های تدارک دیده شده خریداری کنیم تا فردا مدیریت مغازه و اداره و کارخانه را یاد بگیرند.

این طرح پلکانی آب و برق هم که مرا کشته. روح امام خمینی شاد که با این طرح انقلابی، آب و برق مجانی شد. لابد می پرسید کجاش مجانی شد؟ شما احمقید نمی فهمید. پلکان یک طرف اش می رود بالا، یک طرف اش می رود پایین. آن طرف اش که می رود بالا، سِیر می کند به طرف گران شدن. آن طرف که می آید پایین سِیر می کند به طرف مجانی شدن. شما وقتی پلکان را به اراده ی خود و با صرفه جویی به طرف پایین بیایید، به کدام طرف سِیر کرده اید؟ به طرف آب و برق مجانی. دیدید مجانی شد؟ دیدید بی سوادیِ شما باعث شده بود تا نفهمید طرح پلکانی کردن یعنی همان طرح مجانی کردن؟ بروید کمی اقتصاد بخوانید این چیزها را یاد بگیرید. با بچه هایتان هم در خانه جلسه کنید، آن ها هم مفاهیم اقتصادی و مدیریتی یاد بگیرند، فردا در اداره ی موسسات دولتی و حتی کشور به کارشان می آید. بابای آقای رئیس جمهور هم بعد از کار آهنگری با او در خانه جلسه می گذاشت که مفاهیم مدیریتی یاد گرفت و الان می تواند بدون سازمان برنامه و بودجه همه چیز را خودش مدیریت کند. ضمنا امشب شب مقدسی ست و بهتر است به جای این بحث های مَدْرَسی، خوشحالی از خودمان در بکنیم.

همه ی این ها یک طرف، این پیام رئیس جمهور محبوب که همگی دلسوز هم باشیم یک طرف. چقدر من با این سخنان، حالت انسانیت و دلسوزی ام شکوفا شد. چقدر احساس کردم باید رحیم باشم تا زندگی ام زیبا شود. اصلا همه چیز امشب زیباست. همه چیز امشب قشنگ است. حالت روزهای انقلاب به من دست داده که می خواهم بپرم همه را ماچ کنم. چقدر مثال قشنگ و به جا و مناسب و دقیق و با معنا و روشنگری زد آقای رئیس جمهور وقتی که گفت زیباترین زندگی آن است که برای دیگران باشد و نمونه ی آن زندگی امام حسین (ع) است. اصلا این مثال منطبق است با شادمانی امشب.

یک انتقاد شریعتمداریانه هم از آقای رئیس جمهور دارم و آن این که آقای رئیس جمهور، ما را چه فرض کرده ای برادر؟ ما بیاییم –نعوذبالله- به شایعات در باره ی گران شدن کالاها گوش بدهیم. گوش مان کر! ما بدویم بانک همین فردا کل پول یارانه ای مان را برداریم؟ پایمان شَل! نیاورد خدا آن روز را که ما هول شویم و مشکلات برای خودمان و مردم عزیزی که قرار شده است از امشب به بعد دوست شان داشته باشیم به وجود آوریم.

وای خدای من، این قسمت از سخنان رئیس جمهور که دیگر مرا کشت. این که ما هسته ای شدیم و پیروز شدیم و تمام شد. خدایا شکرت که هسته ای شدیم. قبلا که فضایی و موشکی و ژنتیکی شده بودیم، حالا هم شدیم هسته ای و بهتر است غربی ها بروند غاز بچرانند.

مرا ببخشید. دیگر بیش از این نمی توانم بنویسم. دست و بالم می لرزد. کم کم از شما عزیزان خداحافظی می کنم و می روم تا در این هیجان ملی مشارکت داشته باشم. امشب شبی ست که مردم دوست داشتنی و نازنازی در نزدیکی پمپ بنزین ها به جشن و پایکوبی یارانه ای و هسته ای خواهند پرداخت و به یاد دوران مفت خوری ملی چند لیتر بنزین ارزان خواهند زد. این شب تاریخی را فراموش نخواهیم کرد.

sokhan April 13, 2011 01:46 PM
نظرات
ارسال نظرات









اطلاعات شخصي شما يادآوری شود؟