این مطلب در گویای من منتشر شده است.
خیلی ببخشید؛ خیلی عذر می خواهم؛ ممکن است فکر کنید اینجانب در اثر مطالعه ی بیش از حدّ روزنامه ی کیهان، زبان ام به دشنام آلوده شده و طنز چاله میدانی می نویسم. هراسم از این است که گویائیان بعد از هفت هشت سال که حتی یک کلمه از نوشته های مرا حذف نکرده اند به من بگویند این تیترِ بی تربیتی ات باید عوض شود. ولی هر چه بادا باد. وقتی در جرس چشم ام به تیترِ "رد صلاحیت زود هنگام اصلاح طلبان از سوی جنتی" افتاد هیچ صفتی بهتر از خریّت برای این کارِ آقای جنتی – که عمرش 1200 سال باد- پیدا نکردم.
آخر پدر من [ببخشید. به ایشان نمی آید که پدر من باشد. بهتر است بگویم پدر بزرگ من، یا پدرِ پدر بزرگ من] این چه کاری بود کردی؟ این چه حماقتی بود مرتکب شدی؟ بابا شعور! بابا فهم و کمال! آخر ما چه گناهی کرده ایم که وسط پِرِسِ حماقتِ اصلاح طلبان و نفهمیِ اقتدارگرایان مانده ایم؟ قربانت گردم. می گذاشتی به روزهای انتخابات نزدیک شویم بعد رد صلاحیت می کردی. آخر حالا ما چه بگوییم که مردم دو به شک شوند که در انتخابات شرکت بکنند یا نکنند. ما چه بکنیم که اپوزیسیون برانداز و اپوزیسیون غیر برانداز و اپوزیسیون نیمه بر انداز، همگی به جان هم بیفتند و این قدر تو سر و کله ی هم بزنند که شماها از یاد بروید.
جنتی جان، سنّ ات کمی بالا رفته، قدرت تحلیل ات ضعیف شده. درست است که تازه به میانسالی رسیده ای ولی سن آدم، یک سال هم که بالا برود –حتی در اِشِل شما که یک سال تان برابر با یک روز است- سلول های مغزی، توانایی شان را از دست می دهند. به نظر من بهتر بود شما چیزی در مورد اصلاح طلبان نمی گفتی. می گذاشتی آن ها در خیالات و توهمات خودشان باشند. بیایند. بروند. جلسه برگزار کنند. مطلب بنویسند. تئوری صادر کنند. بعد مخالفان آن ها عین همین کارها را تکرار کنند. بعد اصلاح طلبان واکنش نشان بدهند و تو دهن مخالفان شان بزنند. بعد مخالفانِ اصلاح طلبان جوش بیاورند و به یاد کشته شدگانِ سال های شصت و شصت و هفت و دوران اخیر کلمات زشت به طرف اصلاح طلبان پرتاب کنند. بعد اصلاح طلبان مثل این که اصلا کسی در مقابل شان نیست آن ها را نادیده بگیرند و خیلی خونسرد به کارشان ادامه بدهند. بعد مخالفانِ اصلاح طلبان از این بی اعتنایی به خشم بیایند و هر چه از دهان شان در آمد نثار اصلاح طلبان کنند. بعد اصلاح طلبان برای این که حرص مخالفان شان را بیشتر در بیاورند، حرف های آن ها را کلاً نشنیده بگیرند و ساز خودشان را بزنند. بعد مخالفانِ اصلاح طلبان دچار هیستری بی اعتنایی طرف مقابل شوند و سایه ی هر چه اصلاح طلب و خبرنگار سبز فراری ست با تیر بزنند...
در این حیص و بیص چیزی که از یادها می رفت، شما بودید آقای جنتی، و رهبر شما بود و حکومت اسلامی عزیزتان. ما ها به جان هم می افتادیم و شما قشنگ سر فرصت به مهندسیِ عملیاتِ بعدی تان می پرداختید. تحقق این داستان منوط به این بود که جنابعالی جلوی دهان مبارک تان را بگیرید و چیزی نگویید. اکنون که با عرض معذرت خریّت کردید و حرف بی موقع زدید، یک امتیاز بزرگ از دست دادید. حالا چه خاکی می خواهید بر سرتان بریزید؟
این را هم بگویم که شما در طول سی سال گذشته این قدر زرنگ بازی های عجیب غریب از خودتان نشان داده اید که من فکر می کنم نکند پشت این حرف شما برنامه ی جدیدی هست که می خواهید با آن، ما سبزها را سرِ کار بگذارید. شاید هم این قدر هردمبیل بازی می کنید که ما فکر می کنیم خیلی تاکتیکِ عجیب غریب و پیچیده ای دارید. نمی دانم. ولی این که عجالتاً می بینم همان خریت است و بس.
خب. حالا من مانده ام بعد از رد صلاحیت اصلاح طلبان چه کار بکنم. دیگر چه جوری مردم را به خیابان بکشیم. چه جوری آن ها را به تغییر در درون همین حکومت کوفتی امیدوار کنیم. جدّ بزرگوار! خراب کردی عزیز. می ترسم حالا که کاری نداریم بکنیم و امید واهی هم برای فردای بهتر نداریم، ما هم مثل علیرضا پهلوی خدابیامرز برویم خودمان را بکشیم خلاص شویم.
حالا شما راهی پیدا کن بلکه یک حکمِ حکومتییی چیزی "آقا" صادر کنند این حرف شما درز گرفته شود و ما دوباره به خیابان ها بریزیم و رقص و پایکوبی کنیم و در نهایت، شما رئیس جمهور منتخب "آقا" را از توی صندوق بیرون بکشید. والله بالله چند هفته امیدواری و شادمانی برای ما ملت لازم است. کمرمان که زیر گرانی خم شده. صورت حساب آب و برقِ بدون یارانه هم که همین فردا پس فردا به دست مان می رسد و برق ازمان می پراند. شما این دلخوشی های بچه گانه را از ما نگیرید.
باری. ببخشید که اول مقاله عصبانی شدم به شما خر گفتم. به خدا خر خودم هستم. الاغ هم خودم هستم. نفهم هم خودم هستم. مرا عفو کنید و نبیره ی حقیرتان را ببخشید. باز ببینید برای جبران سخنان اخیرتان راه حلی چیزی پیدا می کنید یا نه [این را با لحن حامد بهداد، که در فیلم کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد با رئیس دادگاه سخن می گفت عرض می کنم] ممنون ام از شما.
sokhan April 13, 2011 02:53 PM