June 28, 2011

سبز بودن یا خود بودن

این مطلب در خودنویس منتشر شده است.

این روزها بازار پس‌راندنِ کسانی که خود را به هر دلیلی سبز می‌نامند گرم است. این پس‌راندن، اغلب با تمسخر و تحقیر لفظی همراه است. کسانی که خود را میراث‌دار جنبش سبز می‌دانند، به شیوه‌ی میراث‌خواران، طرفدارانِ جنبشِ از پا افتاده را از خود می‌رانند، مبادا کسی در آینده ادعای ارث و میراثی بکند. میراث‌خواران جنبش سبز به جمعیت سه میلیونی که فردای انتخابات ریاست جمهوری به خیابان‌ها ریختند می‌نازند و دیگران را فاقد پایگاه اجتماعی و قدرت گردآوری جمعیتی چنین انبوه می‌دانند. این سیاست‌بازان کودک‌صفت مدام تکرار می‌کنند که شما که به فلان کار ما و فلان شخصیت ما اعتراض دارید، خودتان بروید مردم را جمع کنید و آن‌طور که دلخواه‌تان است عمل کنید. دست از سرِ ما سبزها بردارید و مطمئن باشید که ما هم با شما کاری نخواهیم داشت. در این یادداشت، قصد من نشان دادن اشتباه مهلک میراث‌خواران جنبش سبز نیست چه مطمئن هستم گوشی از طرف آن‌ها برای شنیدن وجود ندارد و استدلال کردن برای این گروهِ خودبزرگ‌بین و مبتلا به غرور، وقت تلف کردن است. روی سخن من در این مقاله با کسانی‌ست که خود را سبز می‌دانند یا سبز می‌نامند، ولی با سیاست‌ها و راهکارهای اعلام شده توسط شوراهای خودخوانده موافقت ندارند. آن‌چه می‌خواهم بر آن تاکید کنم این است که ما پیش از آن که سبز باشیم، باید خودمان باشیم.

سبز بودن، یک خط سیاسی مشخص است که می‌تواند در زمان‌های مختلف دچار تغییر و تحول شود. این تغییر و تحول می‌تواند برای ما قابل قبول یا غیر قابل قبول باشد. ما پیش از آن‌که سبز باشیم، خودمان هستیم، یعنی مجموعه‌ای از فکرها و نظرها و خواسته‌ها و دیدگاه‌ها، در زمینه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و امثال این‌ها. سبز بودن، خطی سیاسی و موقت است، که ما احساس می‌کنیم بخشی از خواسته‌های ما را تامین می‌کند. شاید هم این فعل را باید به شکل گذشته‌اش صرف کنیم و بگوییم سبز بودن می‌توانست بخشی از خواسته‌های ما را در دوران انتخابات ریاست جمهوری تامین کند.

اما مجموعه‌ی خواسته‌های ما، گسترده‌تر از آن چیزی‌ست که جنبش سبز به تنهایی قادر به تحقق آن باشد. جنبش سبز، حرکتی‌ست که وضع ما را شاید یک درجه بهتر کند، ولی این «بهتر» به معنای «خوب» نیست بل‌که تنها امکان موجود است برای رسیدن به شرایط مطلوب‌تر. همراهی ما، همراهی خردمندانه با جمعیتی‌ست که برای رسیدن به فردای بهتر، تنها مسیر موجود، یعنی مسیر منتهی به مهندس موسوی را از طریق عبور از احمدی‌نژاد و خامنه‌ای انتخاب می‌کنند.

در این میان، باید مراقب بود که این خط موقت، در ذهن ما تبدیل به هدف اصلی نشود، و در مقابله با کسانی که خود را سبز و ما را غیر سبز می‌دانند، وضعیتی به وجود نیاید که خود و خود بودن را برای اثبات سبز بودن‌مان فراموش کنیم. ما، ما هستیم، با تمام خواسته‌های دور و نزدیک و قابل دسترس و غیرقابل دسترس‌مان. این خواسته‌ها می‌تواند صد و هشتاد درجه با آن‌چه میراث‌خواران جنبش سبز در ذهن دارند متفاوت باشد. ما باید بر این تفاوت‌ها صحه بگذاریم و حتی اگر از جمع سبزها رانده شویم، بر خودْ بودن‌مان تاکید کنیم. طبیعی‌ست ما بر خلاف میراث‌خواران جنبش سبز، در تمام حرکت‌ها و فعالیت‌هایی که وضع خودمان و مردم‌مان را اندکی بهبود ببخشد حضور می‌یابیم و شرکت در انتخابات نیز –بدون این‌که کسی آن را سازمان‌دهی کرده باشد یا ما از فرمان کسی اطاعت کرده باشیم، چنان‌که این روزها مرتب فرمان‌های مختلف صادر می‌شود و کسی آن‌ها را اجرا نمی‌کند- حضوری خردمندانه و داوطلبانه بوده است.

در این ارتباط، رسانه‌ها نیز به دو گروه تقسیم می‌شوند: رسانه‌هایی که خودشان هستند، و دیدگاه «خود»های مختلف را منعکس می‌کنند؛ رسانه‌هایی که دنباله‌روِ میراث‌خواران جنبش سبز هستند و هر آن‌کس را که خود است، با طعنه و تحقیر از خود می‌رانند.

خودنویس مکانی‌ست برای از خود نوشتن. خودی که ضمن اعتقاد به فردیّت، حاضر به همراهی با جمعیتی‌ست که در جهت دست‌یابی به کسری از خواسته‌های او تلاش و فعالیت کند. خودی که با خود و کسانی که مانند او نمی‌اندیشند صادق و روراست است و تاکید می‌کند که همراهی او با جمع به معنای تائید تمام و کمال حرکت جمع و تفکرات حاکم بر آن نیست.

sokhan June 28, 2011 07:46 AM
نظرات
ارسال نظرات









اطلاعات شخصي شما يادآوری شود؟