این مطلب در خودنویس منتشر شده است.
شاید فیلمِ The Astronaut Farmer را دیده باشید. یک فیلم خانوادگی معمولی که داستاناش حول یک محور اصلی شکل میگیرد: به تحقق رساندن یک رویا. پدر خانواده، که یک مزرعهدار امریکاییست، میخواهد با موشکی که خود ساخته راهی فضا شود و برای تحقق این رویا دست به هر کاری میزند. جالب اینجاست که رویای او، رویای اعضای خانوادهاش نیز هست، یعنی همسر او، پسر او، و دو دختر کوچک او، به اندازهی خودِ او، خواهانِ تحقق این رویا هستند. آنچه در این فیلم مرا تحت تاثیر قرار داد، جملهای بود که پدرْزنِ صاحب مزرعه به او گفت: «تو پدرِ معرکهای هستی. من هرگز نتوانستم اعضای خانوادهام را یکجا دور میز شام جمع کنم اما تو توانستی کاری کنی که اعضای خانوادهات رویای مشترکی داشته باشند» (نقل به مضمون). آنچه امروز برای ما ایرانیان استبدادزده مهم است این است که ابتدا و پیش از انجام هر کاری، رویایی در سر داشته باشیم؛ رویایی که شاید دستیابی به آن با امکانات موجود مشکل باشد، اما قابل تحقق است. بعد باید تلاش کنیم که این رویا را به اجتماع خود تسری بخشیم و برای تحقق آن به شکل برنامهریزیشده تلاش کنیم. اما چه در موردِ اول و چه در موردِ دوم مشکلات بسیاری بر سر راه ما وجود دارد.
در موردِ اول، باید گفت که ما متاسفانه در رویاهای خود، و آنچه در ذهن، به عنوان ایدهآل میپروریم، مانند آنچه در زندگی واقعی خود انجام میدهیم بسیار پراکندهکاریم. به عبارتی تصویر روشنی از هدفی که میخواهیم به آن دست پیدا کنیم نداریم. مثلاً رویای آزادی، رویای بسیاری از ماست. تحقق این رویا را نه تنها برای خود که برای همهی مردم ایران و حتی همهی مردم جهان خواهانیم.
مشکل اینجاست که از آزادی تصور روشنی نداریم. نه چهارچوب آن برای ما مشخص است، نه معنای معینی از آن در ذهن داریم، نه راه رسیدن به آن را میتوانیم برای خود مشخص کنیم. کلمهای که در ذهن و زبان ما جاریست، کلمهای مبهم و تار است، و راه رسیدن به آن را هم معمولاً سقوط حکومت مستبد میدانیم و بس. نه معنای مشخصی، نه راه معینی، نه طرحی، نه برنامهای، نه آمادهسازی ذهنی و فرهنگییی... تنها یک کلمه، و تنها یک راه، آن هم بی هیچ تلاش معین و هدفمندی برای دستیابی به آن.
طبیعتاً با چنین وضعیتی نمیتوانیم در موردِ دوم، یعنی تسری بخشیدن این رویا به جامعه موفقیتی داشته باشیم. وقتی رویای من برای خودِ من نامشخص و نامفهوم است، وقتی خودِ من قادر به برداشتن قدمی مشخص به سمت هدفی که تعیین کردهام نیستم، چگونه میتوانم رویای خود را به اطرافیان خود، به مردمِ خود، تسری بخشم تا آنها نیز در این رویا سهیم شوند و پابهپای من در تحقق آن بکوشند؟
پاسخِ چه باید کرد را من در اینجا نمیدهم. اگر این مسئله مسئلهی اساسی ما باشد، خود به خود برای پیدا کردن پاسخ آن کوشش خواهیم کرد. شاید داشتن رویای مشخص و طرح مشخص برای تحقق بخشیدن به آن اولین پاسخی باشد که به ذهن میرسد، اما دادن این پاسخ به معنای سهل بودن اِعمال آن نیست؛ به معنای عملی بودن آن نیست. لفظ پاسخ، باید تبدیل به عمل شود و این عمل از درون ما باید آغاز شود و موضوع اصلی، یافتنِ راهی برای انجام این تغییرات است.
خودنویس مکانیست برای طرح رویاهای اجتماعی و فرهنگی ما؛ برای ترسیم راههای رسیدن به این رویاها؛ برای به اشتراک گذاشتن این رویاها؛ برای مشخص کردن راه از بیراه و رویای قابلِ دستیابی از خیالات واهی.
sokhan June 28, 2011 07:42 AM