این مطلب در خودنویس منتشر شده است.
سردار مدحی برای اهل رسانه یک سوژه بود؛ سوژهای که برای برخی از رسانهها داغ بود و برای برخی از رسانهها بیاهمیت. اما همین سردار مدحی برای اهل سیاست، ابزار کسب اطلاعات و تبدیل اطلاعات به سلاحی علیه حکومت اسلامی ایران بود. اگرچه سردار مدحی یک نفر است، اما تفاوت اولی با دومی بسیار زیاد است. این نگاه ما به اوست که شخصیت رسانهای یا سیاسی وی را میسازد. برای اهل رسانه فرقی نمیکند سوژه، عامل حکومت اسلامی باشد یا سرداری پشیمان از جنایت و خونریزی. اهل رسانه با فاکت و خبر و تحلیلِ لحظهای سر و کار دارد. اگر فاکت و خبر و تحلیلِ جدیدی از سوژه به دست آید او بدون سرافکندگی و خجالت عیناً همانها را منعکس خواهد کرد. بهعنوان مثال، برای سایت روزآنلاین ابداً عیب نیست که با سردار گفتوگو کند و نظر او را در مورد مسائل مختلف جویا شود چه دیروز که سردار در جامهی یک فراری با روزآنلاین مصاحبه میکرد و چه امروز که سردار به عنوان عامل نفوذی حکومت اسلامی معرفی شده است. این وضع اما برای اهل سیاست متفاوت است. بدیهیست که همین سردار، به عنوان ابزار کسب اطلاعات، خسارت حیثیتی سنگینی به اهل سیاست و اپوزیسیون خارج از کشور وارد آورده است. اکنون بحث بر سر این است که وقتی اهل رسانه در جای اهل سیاست مینشینند و اهل سیاست، نقش اهل رسانه را بازی میکنند، خسارت بازی اطلاعاتی چنین سوژهای به هر دو طرف وارد میشود در حالی که اگر وظایف این دو مشخص و جدا از هم باشد، دستکم اولی آسیبی از بازیهای اطلاعاتی سوژه نخواهد خورد.
تجربهی سردار مدحی تجربهی اول نبوده است و تجربهی آخر هم نخواهد بود. این تجربه به ما میآموزد که ابتدا موضع خودمان را به عنوان اهل رسانه یا اهل سیاست نسبت به سوژه مشخص کنیم. هر یک از اینها وظایفی دارند که باید آنرا به نحو مقتضی انجام دهند. برای اهل رسانه، سردار فراری همانقدر ارزش رسانهای دارد که جاسوس حکومت. او از هر دوی اینها میتواند به نفع رسانهاش استفاده کند.
برای اهل سیاست اما مهم است بداند که این شخص کیست و به چه منظوری به خارج از کشور آمده و چه هدفی را دنبال میکند. ساز و کار رفتار اولی با رفتار دومی کاملاً متفاوت است. ساز و کار اولی رسانهایست و ساز و کار دومی سیاسی-امنیتی. هر یک از اینها امکانات و محدودیتهای خود را دارند. برای اولی فرقی نمیکند مدحی فردا جاسوس دو جانبه از آب درآید. حتی همین، برای او سوژهی خوبی خواهد شد. برای دومی اما بدکاری سوژه به اعتبارش لطمه خواهد زد و او سعی خواهد کرد با توضیح و توجیه، خسارت وارد شده به خودش را کم کند.
دشواری در اینجاست که متاسفانه وظیفهی رسانهای و سیاسی در خارج از کشور کاملاً با هم ترکیب شده است. اهل رسانه در خارج از کشور، تنها اهل رسانه نمیتواند باشد بلکه خواه ناخواه به نوعی وارد بازیهای سیاسی میشود. مثلاً اگر سردار مدحی تقاضای گفتوگوی حضوری کند، اهل رسانه به عنوان «یک فعال سیاسی از نظر حکومت» باید مراقب جان و امنیت خود باشد و یا اگر بازی بخورد باید پاسخگوی بازی خوردناش در محافل سیاسی و فکری نزدیک به خود باشد.
نتیجهی چنین ترکیبی، بیاعتمادی و ظنین شدن به تمام سوژههای نامتعارف سیاسیست. این بیاعتمادی و ظنین شدن، خواست و برنامهی دستگاههای امنیتی حکومتهای دیکتاتوریست. در چنین فضایی، چه رسانهای و چه سیاسی، کار اهل رسانه و سیاست، دشوار و پُر از اما و اگر و شک و تردید میشود. ترس از فریب خوردن و اشتباه، باعث احتیاط بیش از حد، و احتیاط بیش از حد باعث بیرمق شدن عمل رسانهای و سیاسی میشود.
در چنین مواقعی اهل رسانه باید با قاطعیت موضع خود را مشخص کنند و ترس از عواقب احتمالی بازیهای اطلاعاتی نظام نداشته باشند. اهل رسانه زمانی میتوانند ترس بازی خوردن را از خود دور کنند، که نه به عنوان فعال سیاسی که فقط و فقط به عنوان فعال رسانهای شناخته شوند و کار کنند.
sokhan July 14, 2011 01:32 PM